اگر بر خودتان نام یک مخاطب کتاب و ادبیات -خاصّه رمان- را می‌گذارید، ابتدا باید از شما پرسید «میخائیل بولگاکف را که می‌شناسید؟» اگر می‌شناسید که با ما در ادامه همراه باشید و اگر نمی‌شناسید پیشنهاد می‌کنم حتما در ابتدا مطالبی کلی هم‌چون «سیری در زندگی و آثار میخائیل بولگاکف» و یا معرفی دو اثر مشهورش را در مطالب «نقد و بررسی یادداشت‌های یک پزشک جوان» و «عصای عیسی در دستان مرشد و مارگاریتا» بخوانید و به ما ملحق شوید. چه‌اینکه درک آثار این نویسنده‌ی اوکراینی‌الاصل شوروی، بدون شناخت تجربه‌های زیستی، خلقیات، روحیات، تفکرات و ایدئولوژی او ناممکن به نظر می‌رسد. او به عنوان یک تحصیل‌کرده‌ی رشته‌ی پزشکی، این بار و در رمان «تخم مرغ‌های شوم» به دنبال طعم‌گیری از یک املتِ سرخ و سفید است که با ثقل سرد خود، دیکتاتوری تلخ آتشینِ سرخ و سیاهِ بلشویک‌هایِ کمونیست را به طرزی ماهرانه و غیر مستقیم، لگدمال کند!

و چیزی که در این راه، بسیار به بولگاکف کمک کرده است، همان چیزی است که او تصور می‌کرد به دردش نمی‌خورد و از کار در آن باز زد؛ اما بعدها به طور خودآگاه یا ناخودآگاه باعث خلق آثاری هم‌چون یادداشت‌های پزشک جوان، دل سگ و همین تخم مرغ‌های شوم شد. درست حدس زدید، تحصیل در رشته‌ی پزشکی را می‌گویم که در ابتدا زیادی روی مخ بولگاکف بود؛ اما از آن جهت به صورت خودآگاه که اثری مانند یادداشت‌های پزشک جوان، مستقیما خاطرات پزشکی‌اش را به داستان‌هایی جذاب بدل ساخت و از آن جهت ناخودآگاه که دقیقا آثار اولیه‌ی کارنامه‌ی بولگاکف مانند دل سگ و تخم مرغ‌های شوم، سوژه‌ای مربوط به پزشکی داشتند. تخم مرغ‌های شوم از یک جهت دیگر هم به دل سگ مرتبط است و آن هم چیزی نیست جز سال انتشار کتاب، یعنی ۱۹۲۴ میلادی. با این وجود، تخم مرغ‌های شوم اصلا به اندازه‌ی دل سگ تحویل گرفته نشد و با وجود کیفیت بالای خود به شهرتی آن‌چنان دست پیدا نکرد تا تاییدیه‌ای باشد بر این ضرب‌المثل که «دو پادشاه در یک اقلیم نمی‌گنجند!» این کتاب که در قالب رمان نوشته شده است، اثری علمی تخیلی است که در ۱۲ فصل به صورت ایپزودیک، ماجرایی منسجم و به هم پیوسته را روایت می‌کند.

تخم مرغ‌های شوم یا تخم مرغ‌های کشنده؟

نسخه‌ی فارسی این اثر، برای اولین بار توسط پونه معتمد ترجمه شده و توسط انتشارات مروارید به چاپ رسیده است؛ این کتاب در سال ۱۳۸۲ به چاپ رسید و تاکنون چهار بار تجدید چاپ گردیده است. نسخه‌ی دیگری از این رمان هم با ترجمه‌ی میترا فراهانی در نشر یوبان و با عنوان «تخم مرغ‌های کُشنده» به چاپ رسیده است. اما دلیلی که نسخه‌ی نشر مروارید را ارجح جلوه می‌دهد، برگردانی مستقیم کتاب از زبان روسی توسط پونه معتمد بوده است؛ و جالب‌تر اینکه بدانید این نسخه، اولین نسخه از کارهای بولگاکف است که به طور بلافصل از زبان مبدأ ترجمه شده و بنابراین اهمیت مضاعفی هم می‌یابد. تخم مرغ‌های شوم، رمان کوتاهی است که ۱۵۵ صفحه از قطع رقعی را شامل می‌شود و با وجود کوتاهی، تمام مولفه‌ها و عناصر یک رمان کلاسیک، اعم از شخصیت‌پردازی و فضاسازی اولیه، پیرنگ مستحکم و جمع‌بندی درخشان را دربر دارد. شاهد این مدعا را می‌توانیم جایی ببینیم که چنین رمان کوتاهی باعث دو اقتباس سینمایی و سریالی در سال‌های ۱۹۹۶ و ۱۹۷۷ شده است.

تفاوتی چهارساله؛ از کتاب تا داستان

نسخه‌ی اصلی کتاب با عنوان «The Fatal Eggs»، همان‌طور که گفتیم در سال ۱۹۲۴ و تنها هفت سال پس از انقلاب اکتبر روسیه نوشته شد؛ چیزی که باعث می‌شود جسارت بولگاکف را برای خلق این داستان رُک و بی‌ملاحظه بیشتر ستایش کنیم. داستان این اثر، تنها در چهار سال پس از زمان خلق اثر، یعنی سال ۱۹۲۸ اتفاق می‌افتد؛ چیزی عجیب که ما را به فکر فرو می‌برد! چه‌اینکه اگر بخواهید اثری برای زمانه‌ی خود بنویسید که چنین کاری عبث است و اگر هم بخواهید مانند جورج اورول در ۱۹۸۴، پیش‌بینی‌محور عمل کنید و پادآرمان‌شهری را به تصویر بکشید، معمولا از سال‌های بیشتری عبور می‌کنید! اما همین نکته‌ی ساده و ظاهرا بی‌کارکرد را می‌توانیم به عنوان یکی از تمهیدات هوشمندانه‌ی بولگاکف در نظر بگیریم؛ علی‌الخصوص اگر تصور کنیم که این کار می‌تواند به مثابه اخطار یا انذاری از سوی بولگاکف برای آینده‌ی محتوم کمونیسم در جامعه‌ی روسیه باشد و او برای تاکید بیشتر و نشان دادن وخامت اوضاع، زیرکانه مدعی شده است که گویی تنها چهار سال برای ساخت چنین مدینه‌ی فاسدی بر بستر جامعه‌ی بلشویکی لازم است…

خلاصه‌ی داستان تخم مرغ‌های شوم

ماجرای تخم مرغ‌های شوم از جایی آغاز می‌شود که متوجه می‌شویم پروفسوری به نام «پرسیکف» -که مانند تمام قهرمان‌های بولگاکف- با کمونیسم در تضاد ایدئولوژیک قرار دارد، موفق به کشفی در حوزه‌ی جانورشناسی شده است. کشف او یک اشعه‌ی جذاب و مرموز است که به طرزی حیرت‌آور می‌تواند نه تنها بر میزان رشد و تکثیر یا تولید مثل موجودات زنده تاثیر بگذارد، بلکه اندازه‌ی آنان را هم بسیار غول‌آسا کند. پرسیکف که دل خوشی از جریان حاکمیت کمونیستی ندارد، ترجیح می‌دهد در سکوت خبری، آزمایش‌هایش را ادامه دهد؛ اما با چو انداختن همکاران پرسیکف، توجه خبرنگاران به سمت او و تحقیقاتش جلب می‌شود و یک کلاغ چهل کلاغ آنان باعث می‌شود تا حکومت برای سردرآوردن از کار این دانشمند اصطلاحا گیری سه‌پیچ بدهد. آنان به واسطه‌ی طاعونی اسرارآمیز که مرغ‌های سراسر روسیه را از بین برده است، به این کشف نیاز دارند.

پس اختراع آزمایش‌نشده و امتحان پس‌نداده‌ی پرسیکف را بر روی مرغ‌ها اعمال می‌کنند تا صنعت پرورش طیور را دوباره راه‌اندازی کرده و به قله‌ی پیشرفت خود برسانند. اما نتیجه‌ای بالعکس و وحشتناک رقم می‌خورد و سوءاستفاده‌ی حکومت از علم و دانش باعث می‌شود خطری بالقوه برای جهان پدید بیاید… در خلال این داستان، دو مساله‌ی مهم را می‌توانیم دریابیم؛ اولین نکته که کما فی‌السابق، تبیین بلاهت‌ها، خیانت‌ها و بی‌سوادی حکومت کمونیستی شوروی از دیدگاه بولگاکف است و نکته‌ی دوم به نظر مهم‌تر می‌آید! او پای پرسیکف را به عنوان یک روشنفکر و دانشمند به میان می‌کشد و به طرزی غیر مستقیم به ما می‌فهماند همان‌طور که پزشکان سوگند بقراط می‌خورند، سایر روشنفکران و دانشمندان هم باید تعهد اجتماعی عمیقی در قبال علم و دانش، تفکرات و پیامدهای این دو داشته باشند. پس از نظر او روشنفکری که به جریان حاکمیت وابسته است و یا حتی به نوعی خود را از رابطه‌ی ناگزیر با حاکمیت عقب نمی‌کشد، اصلا روشنفکر نیست.

اندکی در باب سبک‌شناسی رمان

اگر در یک نقد، خاستگاه و شرایط زمانی و مکانی را در نظر بگیریم –که به نظر شرط لازم هر نقدی است-، باید بگوییم که بولگاکف در زمان خود، یکی از مبدع‌ترین نویسندگان محسوب می‌شود؛ چراکه سوررئالیسم فلسفی، چیزی بکر در دوره‌ای محسوب می‌شود که آثار فلسفی معمولا روو نوشته می‌شدند و سوررئالیسم هم هنوز تنه به تنه‌ی فانتزی‌های مهیج و صرفا خلاق می‌زد. البته تخم مرغ‌های شوم را می‌توانیم چیزی بین سوررئالیسم و رئالیسم جادویی و حتی نزدیک‌تر به مورد دوم فرض کنیم. جدای از این مسائل، تخم مرغ‌های شوم، یکی از رکیک‌ترین آثار بولگاکف در نوع روایی است؛ اما او باز هم به فرمالیسم محبوبش پای‌بند است و با زبانی کنایی و استعاری، در فرم اثرش از نمادگرایی‌ استفاده می‌کند و برای مثال طنزهای تلخی که به کار می‌برد (عنصر گروتسک) یکی از مبیّنات چنین نکته‌ای به شمار می‌رود.

از نظر ژانر، تخم مرغ‌های شوم یک «ساینس فیکشن» یا همان داستان علمی تخیلی است. البته وقتی که علمی تخیلی بودنِ اثر را می‌شنوید، اصلا انتظار یا تصور فیلم‌هایی سینمایی مانند اینتراستلارِ نولان نداشته باشید و ذهن‌تان را به چیزی محدود در چارچوب‌های علمی نکنید! بولگاکف شاهدی بر این است که بعضی چیزها محدودیت نمی‌آورند و مصونیت می‌آورند!!! درواقع او از علم به سان تمهیدی برای ساخت داستان لایه‌لایه‌ی فرمالیستی و ابراز انتقادات سیاسی اجتماعی خود استفاده می‌کند.

در همین راستا، پایتخت شوروی مانند یک پایتخت بورژوایی به تصویر کشیده می‌شود؛ جایی بی‌خیال و سرشار از ملتی بی‌دغدغه که اصلا به اتفاقات مهم و خطرناک داستان اهمیتی نمی‌دهد و زمانی هم که خطر فراگیر می‌شود، تازه حاکمیت به فکر سرپوش گذاشتن و بعد از آن سرکوب و به کناری انداختن ماجرا می‌افتد! چیزی که در داستان‌هایی مانند طاعونِ آلبر کامو و یا نمونه‌ی مرتبط‌ترش، یعنی سریال کوتاه چرنوبیل دیده بودیم. از طرفی می‌توانیم نمونه‌هایی دیگر از این دخالت حکومتیِ داستان حاضر -در حد بالایی، دخالت هر انسانی- در طبیعت را در آثاری مانند داستان‌های هرمان هسه ببینیم؛ بولگاکف با وجود آن که قهرمانش را قربانی مقاصد فرصت‌طلبانه‌ی حکومت می‌کند، اما باز هم نشان می‌دهد که انسان حق دخالت در روند طبیعی هستی را ندارد و چنین کاری می‌تواند به جای بهبود دادن جهان، اتفاقا چه فجایع جبران‌ناپذیری را به بار بیاورد؛ مساله‌ای که به نوعی تایید فطری بودن همه چیز و دید ناتورالیستی بولگاکف است.

دسته بندی شده در: