زمانی که از ژانر کودک و نوجوان حرف می‌زنند یاد چه کتاب‌هایی میفتید؟ طبیعتا هزارویک کتاب وجود دارد که مخاطب کم سن و سال با آن خو بگیرد و چیزهایی هم یاد بگیرد. کتاب‌هایی که از زبان یک نوجوان نقل می‌شود و جذابیت زیادی دارد. بن بست نورولت هم یکی دیگر از همین کتاب‌ها است. کتابی مخصوص نوجوانان که علاوه بر داستانی معمایی و ماجراجویانه، یک اتوبیوگرافی جذاب است. اتوبیوگرافی یعنی، داستانی که بر اساس زندگی واقعی نویسنده نوشته شده باشد. فرقش با زندگی نامه در چیست؟ قطعا در ادامه به آن می‌پردازیم. ولی نکته‌ای که باید بدانید این است که نویسنده‌ای چون جک گانتوس، در به تصویر کشیدن ماجرایی جذاب، خواندنی و پرمحتوا استاد است. نویسنده‌ای که قبلا، مدتی را در زندان سپری کرده است!

گانتوس، نویسنده‌‌ی پرکار و خوش‌قلمی است که در سال ۱۹۵۱ به دنیا آمد. او متخصص نوشتن داستان‌هایی برای کودکان است. طبیعتا زندانی شدنش هم ربطی به قلم خوبش ندارد و نباید هم قضاوت شود. اگر بخواهید به این فکر کنید که نباید کتاب‌های نویسنده‌ای که خودش قبلا به خاطر قاچاق مواد مخدر به زندان افتاده را برای بچه‌های خود تهیه کنید، پس باید قید بسیاری از آثار بزرگ دنیا را بزنید؛ چراکه اکثر نویسنده‌ها زمانی از زندگی خود را در زندان سپری کرده‌اند! گرچه نویسنده در کتاب «حفره» تمام ماجراهای زندانی شدنش را هم می‌نویسد و من هم خواندن آن را به تمام نوجوان‌ها توصیه می‌کنم. چراکه هر نوجوانی باید بداند که برای رسیدن به خواسته‌هایش، چگونه تصمیم بگیرد و در انجام چیزهایی که دوست دارد، درنگ نکند!

از گانتوس سه اثر ترجمه شده وجود دارد که هر سه، اتوبیوگرافی هستند. بن‌بست نورولت، حفره و دوستان نیمه‌راه، نام این سه اثر جذاب هستند و فقط کافیست یک پاراگراف ساده از هر کدام را بخوانید تا آخرین صفحه با نویسنده‌ همراه شوید. نویسنده‌ای که از مردمی است، نویسنده‌ای که سردوگرم کشیده و با وجود اینکه از دیدگاه یک نوجوان می‌نویسد، قلمی پرمحتوا دارد. در این مطلب قرار است «بن بست نورولت» و هرآنچه ورای این داستان وجود دارد را بررسی کنم. پس به خواندن ادامه دهید تا با قلم این نویسنده‌ی زیرک بیشتر آشنا شوید.

چرا بچه‌ها باید بن بست نورولت را بخوانند؟

معمولا پدرها و مادرها برای اینکه بچه‌های باهوشی تربیت کنند، برای آن‌ها مجموعه کتاب‌های آرتمیس فاول، یک بورژوای خودخواه، همه‌فن‌حریف و بسیار باهوش را تهیه می‌کنند. اوضاع وقتی بدتر می‌شود که بچه‌ها با کمیک‌ها و فیلم‌های مرد آهنی روبه‌رو شده و از تونی استارک (یک بورژوای دیگر!) بتی باهوش و خارق‌العاده می‌سازند. انگار از همان کودکی متوجه می‌شوند که آن‌ها با باهوش بودند فاصله دارند! اما «بن‌بست نورولت» سعی دارد خلاف این را ثابت کند! شما برای اینکه به دردسر بیفتید و مجبور شوید از مغزتان کار بکشید، می‌توانید در شهری دور افتاده و در خانواده‌ای فقیر زندگی کنید؛ صورتی پر از جوش داشته باشید و مادر و پدرتان هم هر روز به جان هم بیفتد و دعوا داشته باشند! در واقع، شما می‌توانید در فضایی سمی حضور داشته باشید، و باهوش باشید!

بسیاری از درگیری‌های نورولت، حول اسرار است و جک (شخصیت اصلی داستان) به تدریج درگیر یک شبکه‌ی غول پیکر از اسرار ناگفته می‌شود. او نمی‌تواند با مادرش کاملاً صادق باشد، زیرا در این صورت، به پدرش خیانت کرده است. او نمی‌تواند با پدرش کاملا صادق باشد، زیرا با مادرش به مشکل می‌خورد. یک مشکل بزرگ؟ به نظر می‌رسد جک نمی‌تواند روی پای خودش بایستد. این اسرار و معماها که در حال افزایش هستند، ما را برای فاش شدن بزرگ و نهایی آماده می‌کنند. درست زمانی که جک فکر می‌کند تابستان نمی‌تواند بدتر شود، پیرزن‌های شهر یکی پس از دیگری شروع به مردن می‌کنند. با اینکه شغل او به عنوان کاتب آگهی فوت به جک اجازه می‌دهد تا اطلاعات بیشتری در مورد ساکنان نورولت و تاریخچه‌ی آن بدست آورد، اما قطعاً مرگ و میر دوز اضافی استرس (و به همین ترتیب، خونریزی بیشتر) را به تابستان او می‌افزاید. مقصر کیست؟ فرشتگان جهنمی؟ صاحب سالن تشییع جنازه؟ مادر جک؟ خانم ولکر؟ این گرفتاری از اجساد و مظنونان یک معمای بزرگ چرب و چیلی است که جک باید قبل از رفع مشکلات زندگی خود حلشان کند: و این یک عارضه‌ی مهم است.

خلاصه‌ای از داستان

نمی‌توانیم بدون اینکه خلاصه‌ای کامل از این داستان را در اختیارتان قرار دهیم، ادعا کنیم که بن‌بست نورولت نسخه‌ای کامل و به درد بخور برای نوجوانان محسوب می‌شود. البته در این خلاصه، بخش بزرگی از داستان اسپویل می‌شود، ولی نورولت از جمله داستان‌هایی است که حتی با وجود اسپویل شدن هم خواندنی است! چراکه خط به خط آن، نماد و نشانه‌ی ادبی وجود دارد و دانستن ماجرای کلی، حتی یک ذره از جذابیت کلی داستان را از بین نمی‌برد. بن‌بست نورولت رمانی است که در سال ۲۰۱۱ اتفاق میفتد و بخشی از آن مربوط به دوران کودکی نویسنده است، ماجراهای پسری ۱۱ ساله به نام جک را در شهر کوچک نورولت، پنسیلوانیا دنبال می‌کند. این رمان در زمان انتشار مورد تحسین بسیاری از منتقدان قرار گرفته است. در سال ۲۰۱۲ موفق به کسب مدال نیوبری برای ادبیات کودکان و در همان سال جایزه اسکات اودل برای داستان‌های تاریخی را از آن خود کرد.  همچنین نامزد نهایی جایزه داستان کودکان گاردین بود.

داستان در سال ۱۹۶۲ اتفاق میفتد. حدود سه دهه از تاسیس شهر نورولت توسط النور روزولت می‌گذرد. این یکی از شهرهای کوچک و جدید بود که برای کمک به افراد کم درآمد بنا شده بود. جک گانتوس با پدر و مادرش در نورولت زندگی می‌کند. او یک پسر معمولی است، اما وقتی عصبی یا مضطرب می‌شود، خون دماغ هم می‌شود. در ابتدای رمان، او به دلیل شلیک تیر از اسلحه‌ی پدرش، توبیخ و در خانه حبس می‌شود. اما او نمی‌دانست که در تفنگ گلوله‌ای هم وجود دارد و ممکن است هنگام بازی، تیری از آن شلیک شود. تنها زمانی جک می‌تواند از خانه خارج شود که به دیدار همسایه‌اش خانم ولکر رفته و به او کمک کند. او پرستار سابق شهر است که هم‌اکنون برای روزنامه، آگهی ترحیم می‌نویسد. اما هر آگهی ترحیمی که می‌نویسند، زندگی متوفی را به یک واقعه در تاریخ پیوند می‌دهد. خانم ولکر توسط النور روزولت به عنوان سرپرستار این شهر منصوب شده بود. او به الینور قول داد که در نورولت بماند و تا زمان کشتن آخرین ساکن این شهر، به آن‌ها خدمت کند.

در خانه، جک درگیر جنگی بین والدینش می‌شود. پدرش، کهنه سرباز جنگ جهانی دوم، یک هواپیمای کوچک را فقط با قیمت ۲۵ دلار خریداری کرد و می‌خواست باند فرودگاه و پناهگاه بمبی بسازد. او به جک دستور می‌دهد تا مزرعه‌ی ذرت مادر خود را خراب کند تا جایی برای پناهگاه ایجاد شود. کاری که جک برخلاف میل مادرش انجام می‌دهد. مادر جک قارچ‌های وحشی را از مزارع نزدیک محل تخلیه شهر برداشت می‌کند و از آن‌ها برای پختن غذاهای مخصوص ساکنان مسن شهر استفاده می‌کند، که آقای اسپیز آن‌ها را با سه‌چرخه‌ی خود تحویل می‌دهد. او همچنین برای به دست‌آوردن پول اضافی در کارخانه‌ی تولید شلوار کار می‌کند. خانم ولکر به جک کمک می‌کند تا مشکل خون دماغ شدنش، رفع شود. اما جک به او مشکوک است. خانم ولکر روی شکلات‌هایی که آقای اسپیز به او داده، سم موش می‌ریزد و آن‌ها را در زیرزمین می‌گذارد تا موش‌ها را بکشد. وقتی همه‌ی ساکنان مسن شهر به طور ناگهانی با سرعت نگران کننده‌ای جان خود را از دست می‌دهند، دوشیزه ولکر مظنون به قتل آن‌ها می‌شود. چراکه پلیس شکلات‌های مسموم او را در زیرزمین پیدا می‌کند و او را در بازداشت خانگی قرار می‌دهد. آقای اسپیز و همچنین مادر جک نیز مظنون به قتل هستند، زیرا بیشتر ساکنان متوفی با غذاهای نیمه خورده پیدا شدند. جک نمی‌داند چه کسی مسئول این قتل‌ها است، اما گمان می‌کند که این ربطی به کلوچه‌ها داشته باشد.

تاریخ‌گرایی نوین در رمانی برای نوجوانان!

تاریخ‌گرایی نوین یا همان «نیو هیستوریسیزم» می‌گوید شما هیچ‌گاه نمی‌توانید به اصل وقایع تاریخی دسترسی داشته باشید، پس بازنگری آن به هر شکلی امکان پذیر است. شما می‌توانید با این نظریه، دیدگاهی بت‌شکنانه داشته باشید یا به کمک آن، داستان‌هایی خلق کنید که به ورای وقایع تاریخی نگاه می‌کند. برای مثال، ما در رمان «رگتایم» یا داستان بلند «مرگ یزدگرد» با دیدگاه‌هایی متنوع و متفاوت با وقایع تاریخی روبه‌رو می‌شویم. ماجراهای متفاوتی می‌خوانیم و از بهم پیوستن تخیل و واقعیت، به وجد می‌آییم. مضامین اصلی رمان بن بست نورولت، حافظه، گذشته، مرگ، تغییر و طبقه‌ی اجتماعی است. این رمان اشاره‌های بسیاری به لحظات مهم تاریخ آمریکا، از جمله جنگ جهانی دوم، بمب گذاری در هیروشیما، زندانی کردن اسرای ژاپنی و دوران معاملات جدید دارد. جالب اینجاست که تمام این اتفاقات تاریخی به وقایع مدرن زندگی شخصیت‌ها متصل شده است. انگار که با یک دکتروف دیگر طرف هستیم که گذشته و آینده را بهم می‌دوزد و رگتایم شاهکارش را می‌نویسد. اگرچه کمتر کسی ممکن است این رمان را با دیدگاه تاریخ‌گرایی نوین بررسی کند. در واقع، به هر جا سر می‌زنیم از دغدغه‌های آموزش می‌خوانیم. چیزی که فقط به کودکان و نوجوانان بستگی داشته باشد و این واقعا جای تعجب دارد.

مسائل سیاسی، نژادی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در رمان‌های جک گانتوس به خوبی قابل مشاهده است. رمان‌های او، تفاوت طبقه‌های اجتماعی را به زیباترین شکل ممکن نشان می‌دهد و از عنصر خشونت صحبت می‌کند. پس طبیعتا نمی‌توان صرفا با عنوان یک رمان معمایی برای نوجوانان از آن یاد شود. این رمان همچنین به خاطر شوخ طبعی تلخ و پرتره‌ی واقعی و دقیق زندگی در شهری کوچک و آمریکایی، قابل توجه است. سرانجام می‌توان به این نتیجه هم رسید که  این داستانی روی سن است که شرح سفر جک به سوی درک بهتر خود، خانواده و تاریخ شهرش است. درک او چه زمانی کامل‌تر می‌شود؟ زمانی که با یک حفره در زندگی مواجه می‌شود و به زندان میفتد. ماجراهای او در کتاب «حفره» واقعا خواندنی است!

شباهت جک گانتوس و هنری چیناسکی!

هنری چیناسکی را می‌شناسید؟ شخصیت ثابت اکثر اشعار و رمان‌های اتوبیوگرافی چارلز بوکوفسکی. مردی که در کاراکترهایش حلول پیدا می‌کند و به نوعی زیرکانه در کتاب هالیوود، از او فاصله می‌گیرد. اما چه چیزی داستان‌های او را از زندگی‌نامه‌های معمولی متمایز می‌سازد؟نویسنده در واقع ماجراهایی ساختگی را با تجربیات واقعی خودش ترکیب می‌کند تا به مسائلی مهم اشاره کند. مسائلی که خودش از آن‌ها خون دل خورده است. حقیقت ماجرا هم همین است. اگر با نویسنده‌ای روبه‌رو باشیم که هیچ‌کدام از چیزهایی که روایت می‌کند را خودش لمس نکرده باشد، طبیعتا احساسی که نسبت به اتوبیوگرافی‌های نویسنده‌هایی چون بوکوفسکی و گانتوس داریم را نخواهیم داشت.

در واقع، کتاب‌های جک گانتوس هم به ماجراهای هنری چیناسکی شباهت دارند. گرچه گانتوس، طعم واقعی داستان را بیشتر کرده و ماجراها را با نمادگرایی خیلی کمتری شرح می‌دهد، ولی به هر حال او نیز تجربیاتی را از شهری کوچک، بربر و دورافتاده در آمریکا به همراه دارد که با داستان‌هایی ساختگی، ترکیب و روایت می‌کند. تجربیاتی که باعث می‌شود مخاطب با او همدل و همراه شود. در اصل، طراحی شخصیت‌های جذاب یک استعداد است، اما اگر جذاب‌ترین شخصیت همه‌ی آن‌ها خود نویسنده باشد، همزاد پنداری بی‌نظیری در مخاطب به وجود خواهد آمد. در واقع بن‌ بست نورولت ماجراهای پسری به اسم جک گانتوس را روایت می‌کند، که در شهری زندگی می‌کند که نویسنده مدتی در آن زندگی کرده و بسیاری از اتفاقات زندگی جک را نیز تجربه کرده است. ما با یک کتاب روبرو هستیم که خاطرات و داستان‌ها را به نوبت با هم ترکیب می‌کند و می‌تواند اطلاعات اندکی را که به نظر می‌رسد بذر همه چیز باشد، از جوی پیگزا گرفته تا نفرین رامبوها را روایت کند.

مالیخولیای شخصیت اصلی

در ادامه‌ی صحبت‌هایم راجع به حلول نویسنده در کاراکتر اصلی، می‌خواهم به تنها یک مورد از مشکل روانی قهرمان داستان اشاره کنم. به راحتی می‌توان ادعا کرد که اگرچه شخصیت اصلی ممکن است خود را ترسو توصیف کند (مردگان کاری برای او نمی‌کنند) اما خواننده می‌تواند خلاف این را ببیند. نقش فرشتگان جهنمی را در این کتاب در نظر بگیرید. آن‌ها خلق شده‌اند تا ترسناک به نظر برسند و در واقع، شرورهای ادبی خارق العاده‌ای هستند. زیرا برخلاف بسیاری از گروه‌های شیطانی، فرشتگان دخلی به تاریخ و ماجراهایش نداشتند. آن‌ها لباس‌های خاصی می‌پوشند و بدشکل به نظر می‌رسند. با این حال خانم ولکر انگشت خود را روی آن می‌گذارد و آن‌ها را ترسو می‌خواند. آن‌ها دزدکی وارد شهرهای کوچک می‌شوند و پیرمردها را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند، زیرا فرصتی برای قصاص وجود ندارد. آن‌ها ترسو هستند. در مقابل، جک مایل است کاری را که برای او ترسناک است انجام دهد. البته این تنها باری نیست که جک خود را ترسو معرفی می‌کند و شخصیتی خلاف آن را به ما نشان می‌دهد. ما در کتاب «حفره» نیز با همچین اوضاعی روبه‌رو هستیم. او زندانیان را موجوداتی بسیار کریه، ترسناک و خشن توصیف می‌کند، او از اینکه دستگیر شود می‌ترسد و از دردسر هم فراری است. اما همیشه با اراده‌ای فولادی و بدون هیچ نگرانی خاصی وارد دردسر می‌شود.

خون، خون و باز هم خون!

شاید متوجه شده باشید که خون زیادی در این رمان وجود دارد. فوران خون، اسپری خون، نقرس خون. سطل خون. بسیار خوب، دلیل آن چه می‌تواند باشد؟ قبل‌تر گفتم که با وجود لو رفتن محتوای داستان، هر بخشی از رمان نمادی ادبی وجود دارد، در اینجا می‌خواهم یکی از آن‌ها را برایتان شرح دهم. واضح‌ترین پدیده‌ی خون‌آلود داستان، خونریزی بینی جک است. هر زمان که جک استرس، ناراحتی یا ترس را از خود نشان می‌دهد، از بینی او خونی بیرون می‌زند. کاملاً واضح است که معنی خون دماغ جک چیست: او کنترل کمی بر احساسات و واکنش‌های خود در برابر وقایع دارد. وقتی خونریزی او در انتهای کتاب متوقف می‌شود، نشانه‌ی این است که او در حال بزرگ شدن است. گاهی اوقات، به نظر می‌رسد که خون، نمایانگر احساسات گسترده تری است.

لحظه ای را در نظر بگیرید که بینی جک روی پیراهنش یک لکه‌ی قلب شکل برجای گذاشته است. این بدان معناست که جک، کسی است که بیش از حد دلسوز است و به شدت به فکر رفاه دیگران است (تا جایی که کم مانده به «ابله» داستایوفسکی تبدیل شود!). البته نمی‌توان این نکته را نیز نادیده گرفت که «خونریزی بینی» به طور کلی، نمادی برای نشان دادن احساسات است! در انیمه‌های ژاپنی، هرگاه کاراکتر خاصی برانگیخته می‌شود، از بینی‌اش خون بیرون می‌زند. آیا جک گانتوس، برای نشان دادن احساسات کاراکتر خود (در این مورد هیچ برانگیختگی خاصی وجود ندارد و همگی از درد ناشی می‌شود)، از انیمه‌های ژاپنی الهام نگرفته است؟ علاوه بر این، می‌توان به نکته‌ی دیگری نیز فکر کرد. اینکه بیماری، از درد، استرس و ترس ناشی می‌شود که در این رمان، کاملا اغراق‌آمیز به تصویر کشیده شده است.

سادگی در شخصیت‌پردازی

شاید با وجود تشریحات بالا به این فکر کنید که این کتاب چگونه می‌تواند برای گروه کودکان و نوجوانان مناسب باشد؟ اصلا چرا جک گانتوس، به خاطر نوشتن داستان‌هایی برای کودکان و نوجوانان جایزه گرفته است؟ در مرحله‌ی اول باید بگوییم که اسم نوجوان می‌آید، صرفا و الزاما نباید یاد مجموعه‌‌های فانتزی، تخیلی یا رمانتیک و بی‌محتوا بیفتید! در ادامه نیز باید گفت که هر نوجوانی لازم دارد راجع به مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… بیشتر بداند و چه بهتر که همه‌ی آن‌ها را از دید یک نوجوان بخواند! در آخر، باید به این نکته اشاره کرد که این کتاب، اصلا کتاب سختی نیست! بچه‌ها با نثر سنگینی مثل نثر ساموئل بکت که روبه‌رو نیستند! مخاطب فقط چهار صفحه لازم دارد تا خوب و بد بودن اکثر شخصیت‌های کتاب را تشخیص دهد. شما در صفحه‌ی چهارم احساس خوبی در مورد راوی خود دارید (پسر بیچاره‌ای که خون‌ریزی می‌کند و تنها دغدغه‌اش این است که از تعطیلات تابستانی خود لذت ببرد)، مادرش (زنی خیر که به همسایگان کمک می‌کند، پسرش را سرزنش می‌کند، با پروژه‌های خاص خود سرگرم است)، عمویش (احمقی گیج و سربه‌هوا) و پدرش (عضو سابق نیروی‌ دریایی که یک بار سلاح‌ها و یادگاری‌های سربازان ژاپنی را از بین برده است). می‌بینید؟ همه چیز خیلی سریع و بدون هیچ‌گونه درنگی روایت می‌شود و شما مثل کتاب «در انتظار گودو»، هاج و واج پی شخصیت گودو نمی‌مانید.

زیرکی آقای نویسنده در انتخاب عنوان کتاب

احتمالا عنوان «بن بست نورولت» اولین انتخاب آقای گانتوس نبوده است، اما ممکن است تا حدودی برای این کتاب مناسب‌ترین عنوان باشد. شاید با خودتان فکر کنید وقتی سالمندان یکی‌یکی می‌میرند و همه چیز به آگهی ترحیم و قتل مربوط است، اسمی جنایی‌تر باید برای آن درنظر گرفته می‌شد، ولی ما در این رمان با شهر در حال مرگ روبه‌رو هستیم. افراد سالخورده، موش‌ها و حیوانات موذی، مرگ‌هایی که در گذشته و طی تاریخ اتفاق افتاده‌اند و… همگی انگار محکم ما را به بن‌بست می‌‌کوباند. بن‌بستی که در این کتاب، نورولت نام دارد. در واقع، گانتوس با چند معنی از «بن بست» در عنوان کتاب بازی می‌کند. خوب، اولین معنای بن بست به این واقعیت اشاره دارد که نورولت به معنای واقعی کلمه بن بست است. کسی را به جایی نمی‌رساند. پدر جک صریحاً این شهر را «بن بست» می‌نامد و به نظر نمی‌رسد که در آن اتفاقی مهم رخ دهد. و بدتر: اقتصاد این شهر در حال نابودی است. هیچ شغلی وجود ندارد و مردم  مهاجرت می‌کنند تا در شهرهای بزرگ‌تر به دنبال فرصت باشند. حال که با ریز و درشت این رمان آشنا شدیم، می‌توانیم ادعا کنیم که «بن بست نورولت» صرفا یک رمان معمایی و ساده راجع به دردسرهای بچه‌ای نپخته نیست، بلکه تلنگری در ذهن مخاطب است، راجع به بن‌بست‌هایی که می‌شناسد، ولی نامشان «نورولت» نیست.  

دسته بندی شده در: