به جرات می‌توان گفت که ما در سیستم آموزشی مشکل بزرگی داریم. اینکه آنقدر فشار درسی روی بچه‌ها وجود دارد که وقتی برای مطالعه‌ی‌ آزاد ندارند. فشار بیش‌ازحد آموزشی، کنکور و … بچه‌ها را نسبت به درس‌خواندن و کتاب‌خواندن زده می‌کند. این در واقع وظیفه‌ی معلم است که در آموزش دادن به بچه‌ها از کتاب‌های متفاوت استفاده کند. برای آموزش روابط اجتماعی، صرفا لازم نیست که مفهوم را به زور تئوری‌های کتاب مطالعات اجتماعی جا بیندازند. برای آموزش برابری و عدالت، نیازی نیست که با مفاهیم کلیشه‌ای که سال‌ها تکرار شده، دانش‌آموز را خسته کنند.

آن‌ها می‌توانند از شاهکارهای ادبی بزرگ نیز کمک بگیرند. چرا بچه‌ها در مدرسه صرفا با نام «برادران کارامازوف» در بخش کوچکی از کتاب ادبیات خود آشنا می‌شوند؟ چرا برای شناخت شخصیت خود، کتاب‌های مختلفی از داستایوفسکی را نمی‌خوانند؟ یا چرا برای آموزش برابری، از ادبیات آفریقایی-آمریکایی کمک گرفته نمی‌شود؟ در دنیای امروز هر بدی که فکرش را بکنید رخ می‌دهد. از نژادپرستی و بی‌عدالتی گرفته تا تجاوز، قاچاق مواد مخدر و … . با این اوصاف، این جامعه می‌تواند تهدید بزرگی برای دانش‌آموزهای نوجوان باشد. کسانی که تازه پا به سن بلوغ گذاشته و قصد دارند چیزهای بیشتری یاد بگیرند. اما با تکرار بیش از حد تئوری‌های کسل‌کننده‌ی کتاب‌های درسی، چیزی یاد نمی‌گیرند.

یک معلم به راحتی می‌تواند ذهن یک نوجوان که کله‌اش زیادی باد دارد را با کتاب‌هایی مناسب پخته بار آورد. البته شما نباید با کتاب‌هایی مثل «در جاده»، ذهن افسار گسیخته‌ی یک نوجوان را به چالش بکشید و وسوسه‌ی سفر کردن و رها کردن همه‌چیز در آن سن کم را در سرش بیندازید. برای نوجوانی که هنوز راه زیادی تا پختگی در پیش دارد، قطعا کتابی مناسب است که بتواند با روایتی داستانی و جذاب، پیامدهایی را روایت کند. گرچه با وجود تمام این حرف‌ها، شاید به یاد کنکور بیفتید و با خودتان فکر کنید که مگر دانش‌آموز وقت می‌کند جز درس‌خواندن به مطالعه‌ی کتاب دیگری بپردازد؟ چند وقت پیش به جمله‌ی جالبی برخوردم، یکی از مشاهیر معروف می‌گفت «پدرم گفت نیازی نیست که بهترین دانش‌آموز کلاس باشی، حد وسط برای تو کافی است. چون در این صورت می‌توانی مهارت‌های بیشتری یاد بگیری». اگر این فرهنگ آموزشی توسط معلم‌ها (به خصوص معلم‌های ادبیات) اجرا شود، دانش‌آموز‌ها با ذهن فرهیخته‌تری رشد می‌کنند.

در این مطلب قصد دارم یک کتاب موثر در تربیت ذهن نوجوانان را معرفی کنم که می‌تواند تاثیر مثبت بسیار زیادی داشته باشد. کتاب حفره نوشته‌ی جک گانتوس. این رمان به‌گونه‌ای طراحی شده‌ است که به مخاطب هشدار دهند تا سعی نکند تا از سفرهای ترسناک جک تقلید کنند. اگرچه پیام‌های دیگری نیز برایشان دربردارد که در ادامه‌ی این مقاله به آن‌ها پی می‌برید.

نویسنده‌ای که حتی در زندان هم دست از نویسندگی نمی‌کشد

نویسنده‌ی رمان حفره جک گانتوس، متولد سال ۱۹۵۱ است. داستانی که در این رمان نیز روایت می‌کند، داستان زندگی خودش است. او در این رمان (و در زندگی واقعی خودش)، مردی است که به راحتی از اهداف خود دست نمی‌کشد و هیچ‌چیز باعث نمی‌شود که نویسندگی را رها کند. فرقی ندارد که بدبختی، فقر و بدشانسی تا چه حد او را تحت فشار قرار دهد، به هر حال، گانتوس به نویسنده‌ای بزرگ تبدیل می‌شود.

یکی می‌گفت که همه می‌توانند لای پر قو آدم بزرگی بشوند اما آزمون حقیقی شخصیت این است که آدم در شرایط سخت تصمیم‌های درستی بگیرد. از ته دل به این گفته اعتقاد دارم. من اشتباهات زیادی کردم و زندان افتادم اما آن طور که همه می‌گفتند خودم را تباه نکردم. وقتی آب خنک می‌خوردم، خودم را جمع‌وجور کردم و تصمیم‌های مهمی گرفتم.

به عنوان کسی که عاشق درس خواندن است، طبیعتا جابه‌جایی در مدارس و ناتوانی در پرداخت شهریه می‌تواند دردناک باشد. او آنقدر به دانشگاه رفتن علاقه دارد که سعی می‌کند با وجود سن کمی که دارد، کار کند و پول مورد نیاز خودش را به دست بیاورد. اما به خاطر ماجراهای نژادی که بین سیاه‌پوستان و سفید‌پوستان داستان رخ می‌دهد، وضعیت اقتصاد محله‌ای که در آن زندگی می‌کنند بهم می‌ریزد و باز هم پولش کفاف زندگی را نمی‌دهد، چه برسد به اینکه بخواهد شهریه‌ای پرداخت کند. در این اوضاع وقتی آدم ناحسابی به پستمان بخورد، خیلی سخت می‌توانیم فکرمان را جمع‌وجور کنیم و تصمیم درستی بگیریم. خصوصا اگر آن آدم ناحسابی، انگشت روی نقطه ضعفمان بگذارد. جک نوجوان و خام، با وجود تمام کتاب‌هایی که خوانده در سادگی خاصی به سر می‌برد. پس با یکی از همکلاسی‌های سابقش که پزشکی قبول شده روبه‌رو می‌شود، وسوسه‌ی درس خواندن در دلش جانی تازه می‌گیرد و به او دو سوم پولش را می‌دهد تا در ساخت و فروش مواد مخدر، همکاری کند. با این حساب، در انتظار دریافت پولش صبر می‌کند. همین زمینه‌ای برای انجام اشتباهات بعدی می‌شود.

رفتم توی کافه نشستم به خواندن رمان جشن بیکران و از سر حسودی و ناامیدی اشکم درآمد. آخر آن دوران زیبای تاریخ گذشته بود و تضاد بین افسون دلپذیر اروپای آن موقع و زندگی من در متل خیریه به نظرم یک دفعه خیلی غم‌انگیز آمد.

پس وقتی از او خواسته شد که با قایق بادبانی از جزایر ویرجین به نیویورک قاچاق مواد مخدر انجام دهد، بدون در نظر گرفتن عواقب آن  و به سرعت موافقت می‌کند. به جک قول می‌دهند که پس از پایان ماموریت ده هزار دلار دریافت خواهد کرد. طی این مسافرت خطرناک، جک تعریف می‌کند که اصلا وقتی برای نوشتن نداشت. با این حال در دریا کاری جز نشستن در آنجا و انتظار برای رسیدن به مقصد وجود نداشت. با این وجود، جک و شریکانش در هتل چلسی توسط عوامل فدرال گرفتار شدند. جک و همیلتون فهمیدند که ریک رقیب آن‌ها است و خیانت کرده است. جک گانتوس به شش سال زندان محکوم شد. با این حال، دنیا روی سرش خراب نشد. جک به طور مداوم و با تمام تلاش خود سعی می‌کرد تا به نوشتن و خواندن ادامه دهد. گرچه نوشتن خاطرات روزانه در زندان ممنوع بود، پس او، خاطراتش را لابه‌لای خطوط کتاب «برادران کارامازوف»، اثر فئودور داستایوفسکی می‌نویسد.

نگهبان زندان بدگمان بود و نمی‌گذاشت کسی خاطره‌نویسی کند. احتمالا نمی‌خواست آن درجه از خشونت و رابطه‌ی جنسی‌ای که هم بین زندانی‌ها و هم بین نگهبان‌ها بود جایی ثبت شود. دفتر خاطرات مخفی من درواقع نسخه‌ای قدیمی از کتاب برادران کارامازوف داستایفسکی بود. ساعت‌ها وقت می‌گذاشتم لابه‌لای خطوط بهم چسبیده‌ی کتاب، داستان‌هایم را با حروف ریز نویسم.

یک روز  او از آقای کیسی، کاردار جدیدش پرسید که اگر دانشکده‌ای او را قبول کند، می‌تواند زودتر از زندان خارج شود. اگرچه امید آقای کیسی به این موضوع کم بود، اما مشخص شد که این ایده زندگی جک را برای همیشه تغییر داده است. بالاخره یک کالج او را پذیرفت و او خیلی زودتر از شش سال یعنی بعد از یک سال و سه ماه از زندان بیرون آمد.

کمک به تشخیص هویت در نوجوانان

هویت موضوعی مهم در ادبیات نوجوانان است. متاسفانه این هویت می‌تواند بر اساس رنگ پوست و موقعیت اجتماعی یک فرد شکل بگیرد. کاراکتر اصلی داستان حفره در فقر به سر می‌برد و در محله‌‌ی خلاف‌کارها زندگی می‌کند. او حتی صورتی پر از جوش و چاله‌چوله دارد. «وقتی به عکسم نگاه می‌کنم هیچی نمی‌بینم جز صورت پر از چاله چوله‌ام که می‌خواستم قایمش کنم.» اما از امتیازی هم بهره می‌برد که او را نسبت به سیاه‌پوست‌های داستانش جدا کرده است. او سفیدپوست است. اما به این امتیاز هیچ اشاره‌ی مستقیمی نشده است. گرچه در حفره با مسائلی چون خشونت سیاه‌پوستان نسبت به سفید‌پوستان و وضعیت نژادپرستی در آمریکا نیز برخورد می‌کنیم، ولی به طور کلی دغدغه‌ی اصلی جک، بدبختی‌های خودش، نویسندگی است. در واقع او تنها زمانی از رنگ پوست خودش یاد می‌کند که یک سیاه‌پوست در داستان ببیند. نویسنده در این بخش از داستان، با زیرکی سعی کرده به نکته‌ای مهم اشاره کند. اینکه رنگ پوست می‌تواند آخرین اولویت یک نفر در شکل‌گیری هویتش باشد.

تهران به جای سنت کروی

بیاید به جای سنت کروی، تهران را در نظر بگیریم. در برخی مدارس دولتی که در جنوب شهر تهران قرار دارد، گاهی یک مشکل اجتماعی بزرگ دیده می‌شود. معلم‌هایی از مناطق بالاتر جهت تدریس انتخاب می‌شوند که به هیچ‌وجه با اختلاف طبقاتی موجود کنار نمی‌آیند. از نحوه‌ی لباس پوشیدن، بوی عرق و … نالان هستند و اگر در این میان، دانش‌آموز عراقی، پاکستانی یا افغان ببینند، سبک رفتار آن‌ها بدتر می‌شود. پس از مدتی، دانش‌آموزها بر اساس همین موارد دچار سرخوردگی می‌شوند. اگر افغان باشند، اهل درس خواندن نباشند یا از نظر چهره، پوستی پر از جوش یا تیره داشته باشند، این سرخوردگی بدتر هم خواهد شد. در واقع رمان «حفره» از این نظر می‌تواند به داد تفکر پوسیده‌ی برخی از معلم‌ها نیز برسد. اگر معلم‌ها جلوی تشکیل هویت ناخواسته بر اساس مسائل نژادی را بگیرند، بچه‌ها نیز از آن‌ها تبعیت خواهند کرد.

معلمان می‌توانند با تمرکز بر چگونگی تأثیر زمینه‌‌ی اجتماعی بر روند شکل گیری هویت، هم ‌آگاهی اجتماعی و هم رشد فردی دانش‌آموزان را تقویت کنند. جهت آماده‌سازی دانش‌آموزان برای بحث در مورد شخصیت‌ها در رمان حفره، معلم می‌تواند از شکل‌گیری هویت رابطه‌ای استفاده کند. مفهومی که ما از تئوری‌های هویت فمینیستی و اجتماعی قرض می‌گیریم. نظریه‌ی شکل‌گیری هویت رابطه‌ای تصدیق می‌کند که رشد هویت‌ شخصی به شدت تحت تاثیر درک ما از دیگران و همچنین درک آشکار آن‌ها از ما است. اگر دانش‌آموزان (و معلم‌ها) بتوانند این ایده را درک کنند که افراد به تدریج هویت خود را شکل می‌دهند و این کاملا اکتسابی است، می‌توانند راجع به عواملی که روی هویتشان تاثیر می‌گذارد تصمیم بهتری بگیرند. آن‌ها باید به این درک برسند که هویت یک انسان، نباید بر اساس رنگ پوست، جای جوش یا فقر تعیین شود. بلکه این هویت بر اساس دوست‌هایی که انتخاب می‌کنند و کتاب‌هایی که می‌خوانند شکل خواهد گرفت.

دغدغه‌ی اصلی جک، فقر یا جوش‌های صورتش نیست. نوشتن است! میل بیش از حد او به نویسندگی، هویتش را تشکیل می‌دهد. اطلاعات زیاد او راجع به نویسنده‌ها و داستان‌های مختلف، از او کاراکتری محبوب می‌سازد. تا جایی که دیگر کسی به رنگ پوست و جوش‌هایی که همان ابتدا به آن اشاره کرده بود، اهمیت نمی‌دهد. دیگر کسی به اینکه او قرار است به زندان بیفتد، اهمیتی نمی‌دهد.

سخن آخر

برای تقویت درک مفاهیمی که در این مقاله بیان کردم، معلم‌ها می‌توانند قبل از خواندن گروهی کتاب حفره در کلاس، عکس دانشمندان، نویسندگان و هنرمندانی را نشان دهند که از لحاظ ظاهری با دیگران متفاوت هستند. سپس می‌توانند نظر دانش‌آموزها را راجع به آن‌ها بپرسند. پس از نظرسنجی، می‌توانند با خواندن کتاب حفره و صحبت راجع به دغدغه‌های نویسنده و مشکلات او، مسائلی را مطرح کنند که به درک مفهوم هویت به بچه‌ها کمک می‌کند.

به طور کلی، این وظیفه‌ی معلم است که بچه‌ها را با کتاب‌هایی چون حفره، ناطور دشت، گتسبی بزرگ و … آشنا کند تا با مفاهیم هویتی، نژادی، عدالت و برابری آشنا شوند. در غیر این صورت، مشکلاتی که جک گانتوس نویسنده در داستانش تجربه می‌کند، استعداد‌های نوجوان هر کشوری را تهدید خواهد کرد. پس اگر قصد دارید دانش‌آموزها یا فرزند خود را با هدف واقعی آشنا سازید و چم‌وخم راه را نشان دهید، پس به جای نصایح تکراری، آن‌ها را با کتاب‌های جذاب آشنا کنید.

مثلا کتاب نویسنده‌ای که قبلا یک مجرم بود…

دسته بندی شده در:

برچسب ها: