پرو سرزمینی است با طبیعتی شگرف و جادویی، لباس‌ها، فرهنگ و آداب و رسومی منحصر به خود. با کوه‌‌هایی قد برافراشته، سینه به سینه یکدیگر که در رمان «مرگ در آند» همواره قربانی می‌طلبند. ارواح سرگردان در کوه‌ها، آل‌ها و آپوها در حکم طبیعتِ انتقام‌گیرنده از انسان‌اند. افسانه‌ها و باورهایی که با خشم و خون و دلهره در هم آمیخته، و مردمی که نجات و رستگاری خویش را در اهدای جان افراد به خدای کوهستان می‌بینند. خشونت در رابطه‌ای دوسویه از سمت دولت، بومیان سرخ‌پوست، گروه‌های چریکی و خود مردم بازتولید می‌شود و این میان عشق آن روایت گمشده‌ای است که سرباز کارنیو هر شب چون قصه‌های هزار و یک شب برای گروهبان لیتوما روایت میکند.

مرگ در آند توسط نویسنده، سیاستمدار و روزنامه‌نگار پرویی ماریو وارگاس یوسا نوشته شده است و در زمره ادبیات آمریکای لاتین قرار می‌گیرد. در این رمان که یازدهمین اثر یوسا محسوب می‌شود، او بر روی مشکلات سیاسی پیچیده پرو تمرکز می‌کند. با توجه به پیش زمینه سیاسی که یوسا دارد توجه به مسائل سیاسی در رمان‌هایش چندان دور از ذهن نیست. از طرفی با توجه به جدایی خط فکری یوسا از چپ‌گرایان، تصویری که در این رمان از گروه‌‌های چریکی ترسیم می‌کند منطبق با جهت‌گیری سیاسی اوست. رمان به دو قسمت تقسیم شده است: قسمت اول شامل پنج فصل است در حالی که قسمت دوم شامل چهار فصل و یک پایان‌نامه است. به نظر می‌رسد این رمان به ژانرهای ادبی مختلفی از جمله رمز و راز، هیجان، رمان تاریخی، تمثیل سیاسی و حتی کمدی عاشقانه تعلق دارد. به همین ترتیب، رمان موضوعات مختلفی را نیز در بر می‌گیرد. موضوع اصلی، بدیهی است که جو سیاسی و اقتصادی پرو است؛ اما یوسا همچنین تحلیل می‌کند که چگونه مواجهه مکرر با خشونت می‌تواند بر شخصیت فرد تأثیر بگذارد. علاوه بر این، او از طریق کارنیو بر قدرت عشق تأکید می‌کند و حتی موفق می‌شود قصه‌های افسانه‌ای عامیانه درباره جادوگران، خون آشام‌ها و ارواح را در خود جای دهد.

کتاب مرگ در آند با ترجمه‌ی عبدالله کوثری توسط نشر آگاه به چاپ رسیده است.

دادگاه‌های چند دقیقه‌ای

گروهبان لیتوما و معاون وی، توماس کارنیو، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن سه مرد به یک دهکده به نام ناکوس اعزام می‌شوند. لیتوما که اصالتاً اهل پیورا، شهری بزرگ در ساحل است، از همان ابتدا پیش‌بینی می‌کند که آنها در یک وضعیت سخت و بحرانی قرار داشته باشند. او متوجه می شود اکثر مردم ناکوس فقط به زبان اسپانیایی بومی صحبت می‌کنند و به دلیل این مانع زبانی، لیتوما بیشتر به معاونش کارنیو که در این منطقه بزرگ شده است متکی می‌شود، زیرا او اطلاعات لازم درباره ناپدید شدن این سه مرد را جمع‌آوری می‌کند. گمان و ظن اولیه گروهبان لیتوما به گروه‌های چریکی چپ‌گرای حاضر در منطقه است که اعضای آن از مفاهیم انقلابی مارکسیسم، لنینیسم و ​​مائوئیسم پیروی می‌کنند و از تاکتیک‌های خشن برای سرنگونی دولت پرو استفاده می‌کنند. این گروه‌ها با استفاده از جنگ چریکی، به نیروهای پلیس حمله کرده، در شهرها دادگاه‌های خلقی برپا می‌کنند و هرکس که ذره‌ای همکاری و همراهی با دولت داشته باشد را مورد شکنجه و سنگسار قرار می‌دهند. آنها همچنین مردم را رو در روی یکدیگر قرار می‌دهند تا هرکس علیه دیگری شهادت دهد و مورد شکنجه قرار گیرد. لیتوما و و کارنیو بر این باورند که آنها مقصر و مسئول ناپدید شدن مرموز این سه مرد هستند، زیرا همه قربانیان با چریک‌ها ارتباط داشتند. با این حال، آنها به زودی متوجه می‌شوند که ممکن است داستان به این سادگی نباشد.

این رمان (رئالیسم) واقع‌گرایی جادویی را به کار می‌گیرد، و به معنویت و روحیه‌های اساطیری آمریکای جنوبی اشاره می‌کند تا زندگی بی‌نظیر مائوئیست‌ها را که در مرز جهان مدرن و آشفته‌ی پیش از مدرن زندگی می‌کنند بررسی کند. راوی با تشریح چند واقعه‌ مستقل از سندرو لومینوسو، حزب کمونیست پرو، نشان می‌دهد که آنها چطور مردم پرو را به وحشت انداخته و زمینه ناامنی و اوضاع نابسامان منطقه را فراهم کرده‌اند. او در نمونه‌ای دیگر بیگانه‌هراسی آنان را از  دو گردشگر فرانسوی و گروهی از بوم‌شناسان که در یک پروژه بشردوستانه کار می کردند بیان می‌کند. از نظر کارآگاهان، بیگانه‌هراسی توضیحی احتمالی برای ناپدید شدن سه فرد مفقود شده است، زیرا می توان آنها را به راحتی به عنوان افراد خارجی تفسیر کرد. یکی لال است و برای گروهبان لیتوما و سرباز کارنیو کار می‌کند. دیگری دارای آلبینیسم (زالی) است و او را از نظر بصری «دیگری» می‌کند و سوم یک سرپرست خارج از سازمان است که در ساخت جاده جدید کار می‌کند.

 عشق در هزار و یک شب

قسمت اول رمان تمرکز خود را بین عشقی بی‌پایان که کارنیو نسبت به مرسدس (یک روسپی و دزدی که به او خیانت می‌کند) احساس می‌کند و تحقیقات لیتوما و کارنیو، تغییر می‌دهد. کارنیو چون شهرزاد قصه‌گو هر شب با گفتن یک بخش از داستانِ رابطه‌ای که با مرسدس داشته است گروهبان لیتوما را در شب‌های غربت و ترس و وحشتی که در ناکوس جریان دارد سرگرم می‌کند. گروهبان لیتوما هم که پیوسته در هراس از حمله نیروهای تروریستی قرار دارد دل به داستان عشق افسانه‌ای کارنیو می‌دهد و او با او همراهی می‌کند. این تغییر زاویه دید توسط داستان کارنیو، تمایزی که بین ذهنیت مدرن در پرو و یکی از روستاهای اینکا تبار در کوهستان‌های آند جریان دارد را روشن می‌سازد. کارنیو چنان عشقی را در دل احساس می‌کند که تصور می‌کند مرسدس زیباترین و تنها دختری در جهان است که قادر است به او عشق بورزد، و ذره‌ای از اینکه مرسدس او را رها کرده، پولهایش را با خود برده، یا بخاطر قتلی که بخاطر او انجام داده اکنون مجبور به انجام وظیفه در ناکوس شده است دلخوری و ناراحتی ندارد. در پایانِ داستان معشوقه‌ی کارنیو که همچون گروهبان لیتوما اهل پیوراست به ناکوس می‌آید تا با کارنیو دیدار کند.

میخانه فراموشی

دیونیسیو و همسرش، دونا آدریانا متصدیان میخانه‌ای در ناکوس هستند. محلی که مردم اغلب از فشار ترس و ناامنی موجود در دهکده به آنجا پناه می‌برند تا با خوردن و آشامیدن برای ساعاتی رنج خود را به فراموشی بسپارند. گروهبان لیتوما و کارنیو در یک رویداد غافلگیرکننده و غیرمنتظره متوجه شدند که دیونیسیو زمانی رهبر یک فرقه بوده که مهمانی‌های مختلف جنسی و آشامیدنی را در کانتینا ترتیب می داده، همچنین او مراسم‌هایی را انجام می‌داده که یک انسان به افتخار آپوس (ارواح باستان کوههای پرو) قربانی می‌شده است. در پایان مشخص شد که این سه نفر به دست چریکها کشته نشده‌اند، بلکه برای جلب رضایت موجودات اساطیری باستان قربانی شده‌اند.

 در پی حلقه‌‌ی مفقود

گروهبان لیتوما و کارنیو در طی تحقیقات خود دریافتند که تنها مکان ملاقات عمومی کافه کانتینای فرسوده متعلق دیونیسیو و آدریانا است. طبیعت آرام این مکان به لیتوما اجازه می‌دهد تا با مشتریان و صاحبان کافه برای هدایت احتمالی پرونده مصاحبه کند. در ابتدا او در مورد مرد لال گمشده، پدرو تینوکو، اطلاعاتی کسب می‌کند. او از بدو تولد لال و یتیم بود و از کار  کردن به عنوان یک کشاورز و دامدار لذت می‌برد. هنگامی که گروهی از دام‌ها توسط سندرو فرستاده شدند تا بی‌هدف در کوه‌ها پرسه بزنند (زیرا آنها معتقد بودند که این دام‌ها فقط به سود بازرگانان خارجی است)، پدرو در کنار گله ماند. حیوانات در طبیعت ادغام شدند و در غارها پراکنده شدند، اما پدرو به اندازه کافی به آنها نزدیک شد تا در میان آنها زندگی کند. محل زندگی پدرو یک روز توسط تروریست ها کشف شد و او با خشونت مجبور شد گله را از غارها بیرون بکشد. در جریان این درگیری تروریست‌ها تمام گله را کشتند.

پس از این حادثه پدرو در کشور سرگردان شد. کارنیو سرانجام او را پیدا کرد و او را در ناکوس به عنوان فردی که مسئول امور نظافت است استخدام کرد. یک شب آنها از او می خواهند که برای خرید آبجو به کانتینا برود اما مدتی بعد می‌فهمند که پدرو پس از گرفتن چند نوشیدنی ناپدید شده است. سپس داستان به داستان مرد مبتلا به آلبینیسم ( زالی)،  کاسمیرو هوارکایا می‌رسد. کاسمیرو در کودکی از خانه فرار کرد و به عنوان یک دستفروش کار پیدا کرد. او که یاد گرفته بود مستقل باشد، در بین شهرها حرکت می‌کرد و کالاها را در بازارهای محلی می‌فروخت. یک روز او شیفته یک دختر کچوایی شد و مدتی بعد او را باردار کرد. او به عنوان مقصر این اتفاق به دختر کچوایی پول داد تا بتواند از بچه حمایت کند یا امکان سقط جنین را برایش تأمین کند. کاسمیرو در طول سفر بارها سعی کرد با این دختر ارتباط برقرار کند اما دیگر هرگز او را ندید. چندین سال بعد، در حالی که کالاهای خود را در یک روستا می فروخت، متوجه شد دختری در کمین اوست این دختر که یکی از فرستاده‌ها بود، سعی کرد او را با تفنگ ساچمه‌ای بکشد. کاسمیرو زنده مانده و یک شب به کانتینا برمی‌گردد. او به افسران می گوید که او را به عنوان پیشتاکو یا خون آشام به زندگی برگردانده‌اند. سپس مست می شود و دوباره ناپدید می‌شود.

سرانجام  لیتوما داستان سومین مرد مفقود شده، دمتریو چانکو را کشف می‌کند. سرپرست کارگران که در حال ساخت یک جاده جدید است، او چهار روز قبل از ورود لیتوما به ناکوس ناپدید شده است. لیتوما در می‌یابد که نام اصلی او مداردو است. او قبلاً فرماندار روستای دیگری در کوهستان بوده است. مداردو با فرار از سندروها، خود را در یک قبر باز مخفی کرده بود و هنگامی که سندورها از شهر خارج شدند، مداردو همسرش را به ناکوس برد و نام آنها را تغییر داد.

مرگ در آند در نقطه ناپدید شدن دوباره سه مرد از  ناکوس به پایان می‌رسد. پس از تحقیقات دقیق و مصاحبه‌های فراوان، تلاش‌های لیتوما بی‌فایده است ، زیرا به نظر می‌رسد این مردان بیش از حد درگیر سیاست منطقه شده‌اند. لیتوما با درک اینکه به طور خاص هیچ فعالیتی توسط حزب سندرو در ناکوس وجود نداشته است، فرض می‌کند که دیونیسیو  و آدریانا، صاحبان میخانه کانتینا، همدست هستند. این کتاب با تلاش لیتوما برای درک ارتباط آنها با ناپدیدشدگان متوقف می‌شود. مرگ در آند در نهایت این تصور را که همه رمز و رازها کاملاً قابل حل هستند، در پیچ و خم تاریخ بسیار غنی و پیچیده‌ی این منطقه‌ی سیاسی رد می‌کند.

کوهستان قربانی می‌طلبد

در ناکوس یک روند جاده‌سازی در جریان است که بخشی از آن از کوهستان عبور می‌کند و لازمه‌اش تخریب بخشی از کوهستان است. مردم ناکوس که از دیرباز تقصیر بسیاری از عوامل طبیعی و رخدادها را به گردن موجودات اساطیری می‌انداخته‌اند، حالا نیز معتقدند ارواح کوهستان به دلیل جاده‌سازی در حال انتقام‌گیری از آنها هستند و برای از بین بردن این طلسم باید تعدادی از افراد قربانی شوند. آنها همچنین به موجوداتی به نام آل اعتقاد دارند که چربی آدم‌ها را می‌مکد و برای مصرف در کارخانه‌های لیما (پایتخت)، مالیدن به ناقوس کلیساها، روان کردن چرخ‌های تراکتور و…استفاده می‌شود. آنها نه تنها گلوی قربانیان خود را می‌شکافند بلکه آنها را مانند گاو قصابی می‌کنند و از قطره قطره خون آنها مست می‌شوند. مردم گاهی هم برای جلب رضایت این ارواح مخفی در کوهستان برای آنها غذا و هدایایی می‌برند و آنها در مقابل غارها قرار می‌دهند.

مرگ در آند نظرات مختلفی را دریافت کرد. از یک طرف، به دلیل روایت فریبنده و تأمل برانگیز یوسا و نمایش دقیق تاریخی او از خشونت و وحشت حاکم بر خیابانهای فقیرنشین پرو ستایش شد. با این حال برخی از خوانندگان معتقد بودند که بهتر است رمانی با این تعداد شخصیت و زیرشاخه طولانی‌تر و سازمان‌ یافته‌تر باشد. خوانندگان دیگر، عمدتا زنان، اظهار داشتند که بزرگترین ناامیدی آنها درباره این رمان این واقعیت است که آنها قادر به ارتباط با شخصیت‌های زن داستان نیستند. با این وجود، مرگ در آند همچنان یکی از بهترین آثار ادبیات مدرن آمریکای لاتین است.

دسته بندی شده در: