احتمالا اکثر ما تا واژه‌ی «رساله» را می‌شنویم، یاد جنبه‌ی فقهی این مفهوم می‌افتیم که به توضیح‌المسائل اعمال شرعی هر دینی مرتبط است؛ اما واژه یا بهتر بگوییم مفهوم رساله بسیار وسیع‌تر از این‌هاست و توضیح‌المسائل تنها یکی از جنبه‌های آن محسوب می‌شود. رساله به معنای نوشتاری هدفمند و علمی است که به طرزی روشمند و دقیق به بررسی موضوع خاصی پرداخته باشد و در همین راستا یکی دیگر از جنبه‌های رساله، می‌تواند تبدیل واگویه یا سخنرانی‌هایی از یک فرد متخصص به نوشتار، در قالب مقاله‌ی بلند یا کتاب کوتاه باشد. چیزی که در کتاب «سرچشمه‌های دانایی و نادانی» اتفاق افتاده است.

درواقع ما در سرچشمه‌های دانایی و نادانی با متنی پیاده شده از یک سخنرانی کارل ریموند پوپر، فیلسوف اتریشی‌تبارِ انگلیسی است که در روز بیستم ژانویه‌ی سال ۱۹۶۰ میلادی، به دعوت آکادمی بریتانیا و در چارچوب کنفرانس فلسفی سالانه‌ی آن آکادمی ایراد شده است. کتابی که بسیار کوتاه است، اما بعضا از کتاب‌های بلندبالا و قطور هم به ارزش بیشتری دست می‌یابد. از سویی دیگر اگر با مفهوم رساله آشنا باشید، می‌دانید که این مفهوم، تنه به تنه‌ی مانیفست می‌زند. درواقع اگر رساله‌ای اندکی غلیظ‌تر و تخصصی‌تر باشد به سان یک مانیفست درمی‌آید و تفکرات خاص یک فرد را به صورت چارچوب‌بندی شده به مخاطب عرضه می‌کند. چه‌اینکه مانیفست هم اصطلاحا به معنای متنی است که یک فرد یا یک گروه از آن برای بیان اصول و عقاید یا اهداف خودش خطاب به مردم [در معنای کلی مخاطب] بهره می‌برد.

در همین راستا، پوپر در این رساله‌ی کوچک، مهم‌ترین نظریات فلسفی خود در زمینه‌ی شناخت، آگاهی و ارزش، اعتبار نظریات علمی و همچنین قابلیت رد کردن یا عدم قطعیت تمام دانسته‌های بشری را تبیین کرده است. از مهم‌ترین مزایای کتاب حاضر، همین بس که ابتدا متن یک سخنرانی بوده؛ پس طبعا از زبانی ساده‌تر و همه‌فهم‌تر برخوردار است.

مشخصات کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی

همان‌طور که در بالا گفتیم، کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی (با نام اصلی: Des Sources de la connaissance et de l’ignorance)، متنی است که برای اولین بار در سخنرانی سال ۱۹۶۰ کارل پوپر ایراد شده است. این سخنرانی ابتدا در همان سال در نشریه‌ی آکادمی بریتانیا انتشار یافت و سپس در نشریه‌ی دانشگاه آکسفورد لندن چاپ شد. ربع قرن نیاز بود تا دیگر ملت‌ها هم ارزش این سخنرانی را درک کنند؛ سال ۱۹۸۵ سالی بود که این متن به زبان فرانسوی ترجمه شد و به عنوان مقدمه‌ی مجموعه‌ی رسالات فرضیه‌ها و ردیه‌ها چاپ شد. نهایتا در سال ۱۹۹۸، نسخه‌ی جداگانه‌ی این سخنرانی در قالب کتاب و به زبان فرانسوی به چاپ رسید و ترجمه‌ی حاضر هم از روی آن نسخه است.

ترجمه‌ای که در سال ۱۳۷۹ و تقریبا خیلی زود پس از نسخه‌ی فرانسوی، توسط عباس باقری انجام گرفت و به همت نشر نی به انتشار رسید. نسخه‌ی نشر نی از کتاب حاضر، تاکنون به چاپ چهاردهم خود دست یافته است. نسخه‌ای که ۸۷ صفحه در قطع رقعی را شامل می‌شود. علاوه بر مشخصات یادشده، ارزش علمی اثر به مترجم آن هم مربوط است؛ چه‌اینکه عباس باقری را قبل از ترجمه‌های متعدد و معتبرش از کتاب‌های متنوع داستانی، باید به عنوان یک مترجم تخصصی حوزه‌ی علوم انسانی و خاصّه فلسفه به یاد بیاوریم. کسی که آثاری از نویسنده‌های بزرگی مانند ایوان تورگنیف، هانا آرنت، آلبر کامو، آلبر ژاکار، رمون پولن و… را به زبان فارسی برگردانی کرده است؛ پس طبعا این موضوع اطمینان بالایی در راستای صحبت و اعتبار ترجمه‌ی کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی به مخاطبش عرضه می‌کند.

درمورد چه چیزی صحبت خواهد شد؟

اگر می‌خواهید یک کتاب فلسفی را خریداری و مطالعه کنید، شاید بهتر باشد تا قبل از هر چیزی با مختصات و چارچوب دقیق مباحث آن آشنا باشید؛ چه‌اینکه بسیار مهم است با چه نویسنده‌ای، از چه مکتب فکری، از چه شاخه‌ای از آن مکتب مواجه باشیم و آن نویسنده بخواهد با چه نگرش و سویه‌ای به موضوعات مورد بحث بپردازد. پس ما هم در این بخش به مکاتب و نظریات کلی کتاب و در بخش بعدی به آشنایی کوتاهی با کارل ریموند پوپر، نویسنده‌ی اثر حاضر خواهیم پرداخت.

پوپر نویسنده‌ای از حیطه‌ی فلسفه‌ی غرب است که در مکتب خردگرایی انتقادی جای می‌گیرد. او به عنوان یک فرد لیبرال، توجه خاصی به مفاهیم معرفت‌شناسی، عقلانیت، فلسفه‌ی علم، متافیزیک، فلسفه‌ی ذهن و پیدایش حیات دارد و بنابراین کتاب حاضر را هم باید با داشتن پیشفرض‌هایی از مسائل بالا مطالعه کنید. اما خود کتاب و درواقع خود سخنرانی به یک موضوع خاص مرتبط است که دقیقا حد وسط یک دیالکتیک را دربر می‌گیرد و میان یک تز و آنتی‌تز، مانند یک سنتز وارد عمل می‌شود. پوپر در سخنرانی خود، مشاجره‌ی قدیمی میان دو گروه، یعنی خردگرایان که شهود ذهنی و تشخیص درست از نادرست را مد نظر دارند، به رهبری دکارت و اسپینوزا و همچنین تجربه‌گرایان که به مشاهده‌ی دقیق طبیعت تاکید دارند، به رهبری هیوم و بیکن را زیر سوال می‌برد و عقیده‌ی خود را ورای این دو گروه معرفی می‌کند. او معتقد است که هر دو رویکرد فلسفی یادشده از خوش‌بینی معرفتی تقریبا یکسانی برخوردار هستند؛ پس با اثبات این موضوع، بنا به عناصر مورد علاقه‌ی افلاطونی و ارسطویی خود، سعی می‌کند تا نشان دهد که گاهی منبع اصلی دانش هم می‌تواند زیر سوال برود!

از نظر پوپر، داشتن منبعی خاص و همیشگی از دانش، می‌تواند به دیکتاتوری و یا توتالیتری (همان تمامیت‌خواهی) کمک کند؛ پس باید به جای جستجوی یک سیستم یا نظریه‌ی مطلق، همیشه به جستجوگری دست بزنیم و «پرسه‌زنی مداوم و انتقاد آزاد» را به عنوان دو سرلوحه‌ی خود انتخاب کنیم. روشی که علاوه بر این دو سرلوحه، به نسبی بودن همه‌چیز تاکید دارد.

فیلسوفی لیبرال‌دموکرات

در بخش قبلی به طور ضمنی با پوپر آشنا شدیم؛ اما اگر بخواهیم بیشتر با این فیلسوف برجسته آشنا شویم باید بگوییم که «سِر کارل رایموند پوپر یا پاپر» (به آلمانی: Karl Popper)، نام فیلسوف علم، منطق‌دان، ریاضی‌دان و اندیشمند اتریشی-انگلیسی است که یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان علم قرن بیستم میلادی به شمار می‌آید. کارل پوپر بیش از هر چیزی به خاطر سه نگرش و سه کار مهمی که انجام داده است در تاریخ فلسفه و اندیشه‌ی معاصر ماندگار شده است. او در ابتدا اکثر تلاش‌هایش را به رد روش علمی طرفداران کلاسیک اثبات‌گرایی (که بر مشاهده و استنباط تکیه می‌کنند)، اختصاص داد. دومین نکته‌ی مهم پوپر اما بیشتر از سلب، ایجاب را می‌طلبید؛ او تلاش خاصی برای پیشبرد روش محبوبش، یعنی ابطال‌پذیری تجربی که به مخالفت با دانشِ برآمده از قیاس و استدلال کلاسیک می‌پرداخت داشت و توانست با دفاع از خردگرایی انتقادی، نخستین فلسفه‌ی انتقادیِ غیر توجیه‌گرانه در تاریخ فلسفه را بنیان‌گذاری کند.

سومین نکته را هم می‌توانیم در تجمیع دو نکته‌ی قبل بر بستر اجتماع بررسی کنیم. جایی که پوپر تاکید زیادی بر حمایت از لیبرال‌دموکراسی داشت و به زعم خود، این مکتب را بستر انتقادگرایی اجتماعی و طبعا شروع فراهم شدن امکان ظهور جامعه‌ای باز می‌دانست.

ارجاعات فراوان آقای پوپر

وقتی یک نفر می‌خواهد به سراغ نقد چند مکتب پُرپیشینه و پرطرفدار برود؛ هرچه‌قدر هم که خودش از اعتبار علمی و اعتماد مخاطبان برخوردار باشد، باید تسلط کافی و وافی به تمام ریز و درشت و چم و خم مسائل قبلی داشته باشد؛ علی‌الخصوص اگر قرار است سنتز شخصی‌اش را به بستر مکاتب قبلی ترجیح بدهد و آن را به عامه‌ی متفکران و مخاطبان قالب کند! به نظر می‌رسد که پوپر به خوبی از این موضوع آگاه بوده است و در همین راستا به صورت مثالی، ارجاعات فراوانی را به صحبت‌ها و عملکرد فلاسفه‌ی تجربه‌گرا و خردگرا می‌دهد و در خلال متن خود، صرفا نظریات شخصی‌اش را بدون مقایسه، استدلال و رویه‌های ساده‌ساز، بروز نمی‌دهد تا مخاطب تصور یک خطابه، مانند خطابه‌های سیاستمداران را داشته باشد! از سوی دیگر، در ابتدای کتاب، پنج گفتاورد جالب از پنج فیلسوف متفاوت آورده شده است؛ بیایید تا ابتدا این گفتاوردها را با هم مرور کنیم:

گرچه دانسته‌هایم اندک است، اما می‌خواهم آن را بشناسانم تا دیگری، بهتر از من، حقیقت را کشف کند و کاری را پی گیرد که به رفع اشتباه من بینجامد. و با این همه شادمان خواهم شد که علت کشف آن حقیقت بوده‌ام.» آلبرشت دورر

حتی رد نظریه‌ای که بدان پای‌بندم مرا شاد می‌کند. زیرا علم با این کار نیز به یک پیروزی دست یافته است… جان. س. اکلس

بدینسان حقیقت، خود آشکار می‌شود… اسپینوزا

هر کسی برای تمییز حقیقت ظواهر، سنگ محکی دارد. جان لاک

غیر ممکن است ما به چیزی بیندیشیم که پیشتر آن را با حواس درونی یا بیرونی خود احساس نکرده باشیم… هیوم

حال اگر دقت کرده باشید، همین گفتاوردهای ظاهرا بیرونی (از متن کتاب) حاوی چند نکته‌ی اثرگذار و مهم برای پوپر بوده‌اند؛ ما به دو نکته‌ی مهم اشاره می‌کنیم:

  • یک: پوپر به طرزی ماهرانه و هوشمندانه، فلاسفه‌ی بالا را در مقابل هوادارانی قرار می‌دهد که ممکن است دایه‌ی مهربان‌تر از مادرشان باشند و رد نظریات آنان را قبول نکنند! از سوی دیگر، او با این گفتاوردها نشان می‌دهد که گاهی چنین رویه‌ای، تبدیل به رسالت فیلسوف ماتأخر شده است و او وظیفه داشته تا چنین فیلسوفان بزرگی را به چالش بکشاند!
  • دو: گفتاوردهای بالا از جنبه‌ی دیگری هم به طرزی هوشمندانه انتخاب شده‌اند و آن هم چیزی نیست جز وجه احتمالی بودن و عدم قطعیت که تقریبا در تمام آنان موج می‌زند؛ پس در حالت دوم می‌توان گفت که از نظر پوپر، حتی اگر ضرورتی وجود نداشته تا چالشی صورت بگیرد، او دست به کاری عادی‌تر از عادی –حتی از نظر تجربه‌گرایان و خردگرایان پیشین- زده است.

هدف اصلی کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی

هدف اصلی کتابی که به زبانی دیگر ترجمه می‌شود را شاید بهتر باشد قبل از هر کسی از مترجم آن کتاب پرسید؛ چه‌اینکه اگر مترجم هدف کتاب را نشناخته باشد، چرا اساسا وقت و هزینه‌اش را بر برگردانی کتاب به زبان مقصد گذاشته است؟ باقری با درک این نیاز، در بخش اول کتاب که شامل مقدمه‌ی مترجم است، نکات خوبی را بیان کرده است. او کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی را مهم‌ترین اثر کارل پوپر می‌داند و تایید می‌کند که این فیلسوف به اندازه‌ی موافقان پرتعداد خود، مخالفانی سرسخت و بی‌شمار داشت. اما چیزی که نکته‌ی ویژه‌ی کتاب از نظر باقری است، این است که پوپر در اثر حاضر، برخلاف آثار مشهور دیگرش مانند «جامعه‌ی باز و دشمنان آن» خیلی تعصبی به نظریاتش نچسبیده و انطباق بیشتری با جامعه‌های انسانی فی‌الحال داشته است.

باقری این مساله را طرح می‌کند که آمادگی برای بازاندیشی و تحمل دگراندیشی، دو درس اصلی پوپر در کتاب سرچشمه‌های دانایی و نادانی بوده‌اند و به همین دلیل بوده است که مترجمی همچون او به سراغ برگردانی کتاب حاضر رفته است.

دسته بندی شده در: