یکی از ستون‌هایی که بنای بزرگ و باشکوه ادبیات داستانی بر آن استوار است آمریکا نام دارد. شاید پیشینه‌ی ادبیات امریکا به پای ادبیات روسیه، فرانسه یا انگلیس نرسد (چون به هر حال این کشورها پیشگامان و پیشکسوتان ادبیات داستانی هستند) اما در چند دهه‌ی اخیر توانسته به خوبی رشد کند و شکوفا شود و به جایگاه رفیعی دست یابد. کافی است به نام‌های بزرگانی مانند: ارنست همینگ‌وی، ویلیام فالکنر، جک لندن، جان استاین‌بک و چند نفر دیگر که در اینجا نامشان از قلم افتاده است و همگی خالق آثاری شناخته‌شده و پرطرفدار هستند، نگاه کنیم تا به ارزش و اعتبار ادبیات داستانی امریکا پی ببریم.

ما در اینجا می‌خواهیم از میان نام‌هایی که در بالا به آن‌ها اشاره شد یکی را برگزینیم و سه اثر از میان آثارش را به شما معرفی کنیم. انتخاب ما جان استاین‌بک است؛ سه رمان مهم به نام او سند خورده است: ماه پنهان است موش‌ها و آدم‌ها و خوشه‌های خشم.

درباره‌ی جان استاین‌بک، نویسنده‌ی معاصر امریکایی

جان استاین‌بک (که در ایران بیشتر اشتاین‌بک شناخته شده است) به سال ۱۹۰۲ در کالیفرنیا و از مادری آموزگار و پدری خزانه‌دار چشم به جهان گشود. او در سال ۱۹۱۹ برای تحصیل به دانشگاه استنفورد که یکی از معتبرترین دانشگاه‌های جهان است رفت اما پس از مدتی آن را نیمه‌کاره رها کرد و راهی نیویورک شد. جان در این دوران از زندگی‌اش با دست زدن به کارهای یدی با مشکلات و مشقت‌های زندگی کارگری آشنا می‌شود و آن را با تمام وجودش لمس می‌کند.

استاین‌بک هنگامی که در خانه‌ای به عنوان نگهبان مشغول به کار بود به خاطر فرصتی که برای خواندن و نوشتن پیدا کرده بود به نویسندگی علاقه‌مند شد و پس از مدتی نخستین کتابش به نام جام زرین را منتشر کرد و در این راه تا جایی پیش رفت که توانست دو جایزه‌ی معتبر و ارزشمند پولیتزر ( برای خوشه‌های خشم) و نوبل ( برای موش‌ها و آدم‌ها) را به دست آورد. جان استاین‌بک در ابتدا چپ‌گرا بود و به کمونیست‌ها گرایش داشت اما سپس در عقایدش تجدید‌ نظر کرد به طوری که از امریکا در جنگ ویتنام حمایت نمود و آن همان چیزی است که در اصطلاح فارسی به آن می‌گوییم از آن سوی بام افتادن.

نویسنده توانمند و چیره‌دست امریکایی سرانجام در سال ۱۹۶۸ بر اثر بیماری قلبی چشم از دنیا فروبست.

حال بپردازیم به معرفی سه کتاب از جان استاین‌بک:

موش‌ها و آدم‌ها (۱۹۳۷)

نشان‌دادن درد و رنج کارگران و دهقانان و دست و پا‌زدن آن‌ها در مصیبت‌های بی‌پایان هدفی است که کتاب موش‌ها و آدم‌ها دنبال می‌کند. داستان درباره‌ی دو کارگر به نام‌های جرج و لنی است که جرج تیز و زرنگ و پر جنب و جوش و لنی سبک‌مغز و فراموشکار اما زورمند و قوی‌پنجه است. این دو که دوستان هم به شمار می‌روند و در کنار هم و با هم قدم بر‌می‌دارند برای یافتن کار مسیر زیادی را می‌پیمایند تا به مزرعه‌ای می‌رسند و در آنجا مشغول به کار می‌شوند. لنی که بی اختیار دست به کارهایی می‌زند که سبب به دردسرافتادن خودش و جرج را فراهم می‌آورد در این مزرعه هم حادثه‌ای را رقم می‌زند که نتیجه‌ی شوم و تلخی را برایش به ارمغان می‌آورد.

در بخشی از کتاب موش‌ها و آدم‌ها شاهد دعوای پسر ارباب مزرعه کرلی با لنی هستیم که در این درگیری لنی دست کرلی را به خاطر کتک‌های بی‌دلیل و وحشیانه‌ای که به او زده است می‌شکند و می‌توان گفت با شکستن دست پسر ارباب مزرعه توسط کارگر مزرعه انگار دست زورگویان و ستم‌کاران شکسته شده است. چون گفتیم کتاب درباره‌ی درد و رنج کارگران و دهقانان را روایت می‌کند بهتر است این سخن از جرج را بیاوریم که خود گویای همه چیز است: «ما کارگرای سرگردون کس و کاری نداریم. هر چی درمی‌آریم به باد می‌دیم. تو دنیا هیشکی نیست که فکر ما باشه! هیشکی دلش برای ما نمی‌سوزه!»

جان استاین بک به خاطر کتاب موش‌ها و آدم‌ها جایزه‌ی نوبل ادبیات را به دست می‌آورد.

خوشه‌های خشم (۱۹۳۹)

سال ۱۹۲۹ است؛ بورس امریکا به طور بی‌سابقه‌ای سقوط می‌کند و در پی آن جهان وارد یک رکود اقتصادی بزرگ می‌شود. بیکاری رشد می‌کند و فقر گسترش می‌یابد و مردم مال‌باخته‌ای که تمام هست و نیستشان از بین رفته شدیدا تحت فشار فاجعه‌ی پیش‌آمده قرار می‌گیرند. همین اتفاق تلخ دستمایه‌ای می‌شود تا جان استاین‌بک کتاب جدیدش را بنویسد و نام خوشه‌های خشم را روی آن بگذارد.

خوشه‌های خشم داستان خانواده‌ای کشاورز را بازگو می‌کند که بر اثر بحران اقتصادی و به امید بهبودی اوضاع زندگی‌شان مجبور به ترک دیار خودشان، اوکلاهاما و مهاجرت به نقطه‌ای دیگر، کالیفرنیا می‌شوند و در این راه این پایداری و مقاومت زن و مرد خانواده در برابر سختی‌ها و مصیبت‌ها است که اجازه نمی‌دهد بشکنند.

خوشه‌های خشم در سال ۱۹۳۹ منتشر شد و استاین‌بک به خاطر نوشتن این کتاب جایزه‌ی پولیتزر را دریافت کرد. علاوه بر آن فروش بالای کتاب پس از انتشارش بر شهرت و مجبوبیت کتاب و نویسنده‌اش افزود. البته خوشه‌های خشم دشمنانی هم داشت و با ممنوعیت‌ها و محدودیت‌هایی نیز روبرو شد؛ مثلا عده‌ای کتاب را به آتش کشیدند و برخی هم خوشه‌های خشم را متهم به ترویج سوسیالیسم کردند اما با این وجود این دشمنی‌ها نتوانست از ارزش کتاب چیزی کم کند و همچنان خوشه‌های خشم به عنوان یکی از شاهکارهای جان استاین‌بک شناخته می‌شود.

ماه پنهان است (۱۹۴۲)

جنگ جهانی دوم در جریان است. شهرها و کشورها یکی پس از دیگری اشغال می‌شوند و به زیر چکمه‌ی متجاوزان می‌روند. اشغال شهرها و کشورها اما با سکوت و بی‌تفاوتی مردم روبرو نمی‌شود بلکه از همان روزهای ابتدایی اشغال، هسته‌های اولیه مقاومت شکل می‌گیرند و مبارزه برای ضربه زدن به دشمن و بیرون راندن آن‌ها از مناطق اشغال‌شده آغاز می‌شود. روایت مقاومت موضوعی است که کتاب ماه پنهان است بر اساس آن نوشته شده است و پایداری مردمی را به تصویر می‌کشد که نمی‌خواهند شهرشان در دستان بیگانگان باشد.

زمانی که شهر بندری کوچک و زیبایی به اشغال قوای مهاجم درمی‌آید مردمان آن شهر که صلح‌دوست و با جنگ بیگانه هستند کم‌کم خودشان را پیدا می‌کنند و شروع به مقاومت می‌کنند و این بر خلاف انتظار سران اشغال‌گر بود که گمان می‌کردند مردم شهر مطیع و فرمانبردار آن‌ها هستند و هیچ صدایی از این مردم درنمی‌آید. مقاومت از همان کاخ شهردار که بالاترین مقام سیاسی شهر بود آغاز می‌شود و رفته‌رفته گسترش پیدا می‌کند و باعث عصبانیت اشغال‌گران و ترس آن‌ها از انتقام‌جویی مردم خشمگین می‌شود.

در پایان حیف است صحبت یکی از شخصیت‌های کتاب که درباره‌ی جنگ سخن می‌گوید را بازگو نکنیم:

در راهپیمایی‌ها، در هیاهوی جمعیت، در مسابقات فوتبال و در جنگ اصل ماجرا گم می‌شود. واقعیات غر واقعی می‌شوند و مهی ذهن را فرا می‌گیرد. کشاکش و هیجان خستگی و جنب و جوش همه و همه در خیالی عظیم و غمناک درهم می‌آمیزند و آن‌گاه که همه چیز به پایان رسید دیگر نمی‌توان درست به یاد آورد که چطور انسان‌ها را کشتیم یا فرمان به کشتنشان دادیم. و آن‌گاه کسانی دیگر که در میدان جنگ نبودند به ما می‌گویند اوضاع از چه قرار بوده و ما گیج و منگ می‌گوییم: بله خیال می‌کنم همین‌طور بوده.

دسته بندی شده در: