با شروع قرن نوزدهم، اروپا در حال تغییرات زیادی بود. افزایش سوادآموزی بین مردم طبقات پایین جامعه و پیش‌رفت در صنعت چاپ، انتشار داستان سریالی نیز افزایش پیدا کرد و ناشران زیادی به چاپ داستان سریالی پرداختند. یکی از عوامل محبوبیت داستان سریالی، وجود نویسنده‌هایی توانا و باهوش مثل چارلز دیکنز بود. این داستان‌ها با روان بودن موضوع و متداوم بودن ماهیت آن، خواننده را به دنبال خود می‌کشاند.

اولین پروژه‌ی داستان سریالی

ناشری به نام چیمن از دیکنز خواست که داستانی سرگرم‌کننده بنویسد تا منتشر کند. یادداشت‌های پیک ویک اولین پروژه‌ی داستان سریالی بود. در کنار داستان، یک طراح به نام ریچارد سیمور بود که نقاشی‌هایی برای داستان می‌کشید. بعد از انتشار داستان، پروژه با شکست روبرو شد. درواقع فقط ۴۰۰ نسخه از آن به فروش رسید.

بعد از انتشار قسمت دوم، سیمور خودکشی کرد و ناشر باید جایگزینی برای آن پیدا می‌کرد. بعد از پنج قسمت، دیکنز یک شخصیت بامزه را وارد داستان کرد. با آمدن این شخصیت که سم ولر(SAM WELLER) نام داشت، داستان مثل بمب صدا کرد و خوانندگان زیادی را جلب کرد، به طوری که فروش آن از ۴۰۰ نسخه به چهل هزار نسخه رسید!

چارلز دیکنز در هفتم فوریه‌ی ۱۸۱۲ میلادی در لندپورت به دنیا آمد. پدرش کارمند اداره‌ی کارپردازی بود. چون فرد لاابالی‌ای بود به زندان افتاد. در آن زمان، چارلز ۱۲ سال داشت و برای تامین مخارج زندگی مجبور شد به کارخانه‌ی واکس‌سازی برای کار برود. چارلز تا زمانی که پدرش از زندان آزاد شود، در آن‌جا سخت کار می‌کرد.

او بعد از آزادی پدرش به مدرسه برگشت و بعد از این‌که دوران تحصیلش تمام شد، در دفتر وکالتی مشغول به کار شد. وضع جامعه‌ی لندن در آن دوران در حال تحولات زیادی بود. چارلز که وضع جامعه را دید تصمیم گرفت روزنامه‌نگار شود. ابتدا کار خود را با خلاصه‌نویسی شروع کرد و در ۲۰ سالگی خبرنگار پارلمانی شد. در کنار خبرنگاری شروع به داستان‌نویسی کرد. اولین داستانش ناهار در پوپلار بود. بعد از آن چند داستان کوتاه و رمان‌های مختلفی نوشت. اولین داستان دنباله‌دار دیکنز در سال ۱۸۳۶ به نام یادداشت‌های پیک ویک منتشر شد که با استقبال گسترده‌ای همراه بود.  

فرم درآمدزا

در ابتدا منتقدان داستان‌های سریالی، دیکنز را قبول نداشتند و قبل از به شهرت رسیدن دیکنز، نوشته‌های او را با خاک یکسان می‌کردند. اما با این همه، داستان سریالی دیکنز به چپمن کمک کرد تا از چاپ و فروش آن به مدت ۶۰ سال سود کنند. با این‌که ژانر سریالی امروزه تفاوت‌هایی با آن دارد اما هم‌چنان از اهمیت بالایی برخوردار است و در تمام رسانه‌های قصه‌نویسی و قصه‌گویی استفاده می‌شود. داستان سریالی، فرمی درآمدزا برای نظام سرمایه‌داری است. چون با به تعویق انداختن مطالب، حس رضایت مخاطب را جذب می‌کند و با تولید محتوای بیش‌تر، پتانسیلی برای کسب درآمد است.

داستان سریالی جدید

در دهه‌ی ۷۰ فردی به نام لوکاس از داستان‌های دیکنز ایده گرفت . او ایده‌ی منحصر به فردی ساخت. در آن زمان در صنعت سینما فیلم‌های سیاه‌نمایی شده وجود داشت. ولی لوکاس با ایده‌ای که داشت، تحولی در سینما ایجاد کرد. ایده‌ی او یک ماجراجویی هیجان‌انگیز در فضا بود. لوکاس که می‌دانست داستان سریالی بسیار سودآور است، این فیلم‌نامه را در چند قسمت نوشت.

همه‌ی داستان‌های سریالی یک ویژگی مشترک دارند که در آثار دیکنز و فیلم دنباله‌دار جنگ ستارگان هم این ویژگی وجود دارد. ویژگی داستان‌های دنباله‌دار این است که در داستان تعداد زیادی شخصیت وجود دارد که هرکدام نماینده‌ی قشری از مردم هستند و این موضوع به این دلیل است که همه‌ی مردم جامعه بتوانند با داستان ارتباط برقرار کنند.

موضوع داستان سریالی

داستان‌های سریالی یک موضوع اصلی و چند موضوع فرعی دارند که این موضوع‌های فرعی در کنار موضوع اصلی پیش می‌روند و به پیش‌روی داستان اصلی کمک می‌کنند. طوری که مخاطب داستان در پایان هر قسمت منتظر و مشتاق قسمت جدید می‌مانند. یکی از انتقاداتی که به آثار چارلز دیکنز وجود داشت، اعتیادآور بودن‌شان بود. چون نوشته‌های او به گونه‌ای بود که مردم از زندگی روزمره‌ی خود عقب می‌ماندند. داستان سریالی عموما ارتباط اجتماعی قوی‌ای با مخاطب ایجاد می‌کند. با داستان‌های دیکنز، طبقه‌ی کارگر به راحتی می‌توانستند در بحث‌های سیاسی شرکت کنند و راجع به هنجارهای جامعه نظر بدهند.

جنگ ستارگان

بعد از این‌که سه قسمت از فیلم جنگ ستارگان ساخته شد، مردم زیادی از طرف‌داران این فیلم شدند و هر لحظه منتظر قسمت‌های بعدی آن بودند. اما قسمت‌های جدید تفاوت‌های بسیاری داشت، مثلا این‌که شخصیت‌های جدید هنوز خلق نشده‌اند و داستان غیر قابل پیش بینی است.

داستان فرعی برخلاف داستان‌های سریالی دیگر به موضوع مستقلی از داستان اصلی تبدیل می‌شود. بنابراین داستان را برای مخاطب‌های خود جذاب تر می‌کند. در دوران جدید فیلم‌سازی، فیلم‌هایی از این دست، گسترش یافته اند. چون مخاطبان، خواهان داستان‌های دنباله‌دار هستند. از پیدایش داستان‌های سریالی ۱۸۰ سال می‌گذرد که یادداشت‌های پیک ویک چارلز دیکنز، آغازگر این سبک داستان است. این ژانر تا به امروز ادامه داشته و با پیش‌رفت‌های صورت گرفته، دچار تغییر و تحول می‌شود.

ادامه‌ی سریال

اولین قسمت جنگ ستارگان در سال ۱۹۷۷ ساخته شد. اثری که به سرعت با استقبال مردم روبه‌رو شد. بعد از آن که موفقیت عالی را کسب کرد، قسمت‌های دیگر آن با نام «امپراتوری ضربه می‌زند» و «بازگشت جدای» در سال‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۸۳ ساخته شدند. این سه قسمت، سه‌گانه‌ی اصلی جنگ ستارگان است. قسمت‌های بعدی این فیلم در سال‌های ۱۹۹۹ ،۲۰۰۲ و ۲۰۰۵ ساخته شد. پس از ۱۰ سال قسمت جدید فیلم به نام نیرو برمی‌خیزد ساخته شد. و قسمت جدید آن با نام آخرین جدای در سال ۲۰۱۷ ساخته شد.

علاوه بر فیلم جنگ ستارگان، الکترونیک آرتز بازی کامپیوتری جنگ ستارگان را طراحی کرد. نسخه‌های اولیه‌ی این بازی با انتقادهایی روبه‌رو بود و نتوانست نظر مخاطبان را جلب کند. در سال ۲۰۱۳ شرکت دیزنی می‌خواست بازی‌ای مانند جنگ ستارگان را بسازد. اما شایعاتی هم وجود دارد که دیزنی می‌خواهد با الکترونیک آرتز قراردادش را تمدید کند.

امروزه نویسنده‌های زیادی به نوشتن فیلم‌نامه‌های سریالی روی آورده‌اند. البته این مساله نیازمند علاقه‌ی مخاطبان به ادامه‌ی داستان است. فیلم‌نامه‌های سریالی مانند فیلم‌نامه‌های بلند هستند. ولی از نظر زمانی هیچ محدودیتی ندارند و تا هر چند قسمت که کارگردان و تهیه‌کننده بخواهند و مخاطب را بتواند جذب کند ادامه می‌یابند. فیلم‌نامه‌های سریالی یک موضوع اصلی دارند و در کنار آن یک یا چند داستان فرعی به طور جداگانه یا موازی با داستان اصلی پیش می‌رود. اکثر فیلم‌نامه‌های سریالی برای تلویزیون ساخته می‌شوند اما امروزه در سینما چند فیلم به صورت سریال ساخته شده است. اما شکل تلویزیونی آن پرمخاطب‌تر است.

دسته بندی شده در: