از «اولیس» (Ulysses) شهوت‌آلود گرفته تا «هری پاتر» (Harry Potter) شیطانی دلیل آن‌که برخی افراد، همواره برای ممنوعیت یا به آتش کشیدن کتاب‌های مختلف تلاش می‌کنند، چیست؟ آیا نمی‌دانند که سانسور یا حذف یک کتاب از عرصه ادبیات، تنها اشتیاق خوانندگان را برای مطالعه آن اثر دو چندان می‌کند؟ آیا این افراد درک نمی‌کنند که تلاش برای سرکوب، همواره تأثیری عکس داشته و به جاودانگی اثر کمک می‌کند؟

از بی‌پروایی لجوجانه «فاسق لیدی چترلی» (Lady Chatterley’s Lover) و دادگاه مفتضحانه‌اش که انگلستان را همچون طوفانی به هم ریخت؛ تا انتشار گزارش‌هایی درباره «مضامین شهوت‌آلود و بی‌بند و بارانه» «لولیتا» (Lolita) که باعث شد، مأموران گمرک بریتانیا همه نسخه‌های این کتاب را توقیف کرده و به این ترتیب، پیش از ناشران آمریکایی آن برای این اثر دست به تبلیغات گسترده‌ای بزنند، همگی در طول تاریخ به ما آموخته‌اند که هر چقدر برخورد قدرت‌ها و حکومت‌ها در مقابل یک کتاب جدی‌تر و محکم‌تر باشد، محبوبیت آن اثر نیز به همان نسبت فزونی خواهد یافت.

Ulysses

Ulysses

نویسنده : جیمز جویس
ناشر : جنگل

تجربه نشان داده که این قبیل محدودیت‌ها تأثیری ناچیز و کوتاه مدت خواهند داشت؛ با این حال، در دنیای مدرن کنونی و در بحبوحه عصر اطلاعات، هنوز هم افرادی هستند که وقت خود را صرف شکایت از مدارس و کتابخانه‌ها کرده و تقاضا می‌کنند، تمام نسخه‌های کتاب‌هایی که از نظر آن‌ها غیراخلاقی هستند، معدوم و از دسترس فرزندان‌شان دور شود. در حقیقت، به احتمال قوی، همین حالا در گوشه‌ای از ایالات متحده فردی در حال آتش زدن گروهی از کتاب‌هایی است که از نظر او توهین‌آمیز یا غیراخلاقی قلمداد می‌شوند.

بهتر است، این مدافعان سانسور اندکی از وقت خود را به تفکر درباره گروه‌هایی اختصاص دهند که انگیزه‌های این چنینی را از آن‌ها به ارث برده‌اند؛ گروه‌هایی نظیر نازی‌ها، تفتیش عقاید اسپانیایی، انجمن ایرلندی رسیدگی به ادبیات شیطانی، شخصیت آتش‌نشان در کتاب «فارنهایت ۴۵۱» و کشیش «تری جونز» نمونه‌های آشکاری هستند که نشان می‌دهند این قبیل تفکرات راه به جایی نبرده و آثار بحث برانگیز ادبی که زمانی در آتش سانسور گداخته می‌شدند، نه تنها از صحنه روزگار حذف نگشتند؛ بلکه قوی‌تر از گذشته به عرصه ادبی جهان بازگشته و جایگاه مناسبی را به خود اختصاص داده‌اند.

در این‌جا تلاش کرده‌ایم تا ۱۰ اثر برتر کلاسیک و ممنوعه قرن گذشته را معرفی کنیم و به این وسیله هفته کتاب ممنوعه ۲۰۱۹ را گرامی بداریم. وقت آن رسیده که از مطالعه مطالب پلید لذت ببرید!

اولیس (Ulysses) اثر جیمز جویس (James Joyce) (1922)

استفان گفت، «تاریخ، کابوسی است که تلاش می‌کنم از آن بیدار شوم.»

اولیس جویس (عصاره داستانی)

اولیس جویس (عصاره داستانی)

نویسنده : منوچهر بدیعی
ناشر : نیلوفر
مترجم : منوچهر بدیعی

نکته جالب درباره سانسور این اثر

در طول محاکمه‌ای که در سال ۱۹۲۱ میلادی و در ایالات متحده، انجام شد، کتاب «اولیس» مستهجن و در زمره آثار ممنوعه اعلام شد. با این حال، در طول دهه ۱۹۲۰ میلادی، هیچ‌کس دیگری به جز خدمات پستی ایالات متحده، نسخه‌های این رمان را آتش نزد!

نقد ادبی

«جویس در این اثر قصد دارد که ذهن آدمی را به شکلی تصادفی و بی‌هدف در مسائل پیش پا افتاده و مبتذلی جولان دهد که تحت تأثیر حافظه، عواطف و محدودیت‌های رایج، مبهم بوده یا از مسیر خود منحرف شده‌اند. به طور خلاصه، شاید بتوان این اثر را همچون اشعه ایکسی قلمداد کرد که به صادقانه‌ترین شکل ممکن خودآگاه ضمیر انسان عادی را به تصویر می‌کشد.

«جویس» با توصیف همه فرومایگی‌های شخصیتی متعلق به طبقات متوسط و بورژوای داستان خود و با به نمایش گذاشتن رنج‌های انسان‌هایی که همواره کوشش می‌کنند از خود چهره‌ای جاودانه و بی‌عیب و نقص را ارائه داده و بدن‌هایی که تلاش می‌کنند تا از درون همه تاریکی‌ها اندکی زیبایی را هویدا کنند، حس احترام و همدردی را در ما برمی‌انگیزد. با این حال، همچنان انتقادهایی نیز به «اولیس» وارد است. از نظر من این اثری عالی است. البته، به عقیده من، این امر بیش از آن که به مطالب کتاب مربوط باشد با موفقیت کلی اثر در ارتباط است.

در این داستان، گویی نگارنده تلاش کرده موضوعات را تا ده‌ها برابر ارزش واقعی بزرگ‌نمایی کند. این حباب به حدی متورم می‌شود که در نهایت چاره‌ای جز فروپاشی باقی نمی‌ماند. طرح داستان هم دارای نقایصی بوده و در مواردی بسیار کند و کسل کننده است. تردید دارم شخصی تمایل داشته باشد در مقابل این اتهام از «اولیس» دفاع کند. به طور قطع، «جیمز جویس» در بیان رئالیسم عملکردی ضعیف و نگاهی اغراق آمیز داشته است؛ وی برخی از چالش برانگیزترین فصول این کتاب را به طور کامل بر اساس تخیل نگاشته است.

با این حال، اولیس فارغ از بخش‌های به شدت خسته کننده‌اش یک اثر نبوغ آمیز به شمار می‌آید. به شخصه اهمیت آن را در ارائه آگاهی و باز کردن دریچه‌های جدید به سوی دانش نمی‌بینم (مگر آن که آن را به عنوان نمونه در اختیار به نویسندگان آنگلو-ساکسون قرار دهیم تا با چنین سبکی آشنایی یابند)؛ در عین حال، به عقیده من از یک سبک جدید ادبی هم برخوردار نیست؛ چون همان طور که پیش‌تر هم اشاره کردم، سیاق نگارش جویس قریب ۷۵ سال است که به کار گرفته می‌شود. به اعتقاد من، موضوع مهم در رابطه با این اثر آن است که موفق شده استانداردهای رمان را به اندازه‌ای بالا ببرد که بی‌گمان توانسته است، جایگاهی را در کنار شعر و درام به خود اختصاص دهد.» – Edmond Wilson، مجله The New Republic، ۵ جولای ۱۹۲۲

فاسق لیدی چترلی (Lady Chatterley’s Lover) اثر دی. اچ. لارنس (D. H. Lawrence) (1928)

اگر زمین و آسمان فرو ریزد هم ما باید زندگی کنیم.

نکته جالب درباره سانسور این اثر

این اثر به اتهام ترویج بی‌عفتی به دادگاه، کشانده شد. در نهایت تعقیب قانونی آن به واسطه عدم ارتباط با تغییر هنجارهای اجتماعی جامعه بریتانیا و به تبع سوال دادستان مبنی بر این که «آیا مطالعه این کتاب را به همسر و خدمتکار خودتان هم پیشنهاد می‌کنید؟» لغو شد و در عین حال، خود قاضی به شدت مورد تمسخر و استهزاء قرار گرفت.

نقد ادبی

«شاهکار ادبی «دی. اچ لارنس» به طور مخفیانه در فلورانس به چاپ رسیده است؛ به این ترتیب، بسیار گران قیمت بوده و به سختی می‌شود آن را خرید. جای تأسف است؛ چر اکه این کتاب را به احتمال قوی می‌توان بهترین اثر «لارنس» به شمار آورد. در این جا در مورد جنبه‌های شهوانی و غیرمتعارف کتاب که انتشار آن را مگر به صورت زیر زمینی با مشکل مواجه کرده است هم لازم است حرفی بزنم. با این حال، باید این نکته را روشن کنم که «فاسق لیدی چترلی» چیزی فراتر از یک اثر عاشقانه است. این کتاب در اصل، نماد کشور انگلیس پس از جنگ است.

«این اثر به بررسی مفاهیم برجسته‌ای از قبیل، دوست داشتن خویشتن و پیروزی زندگی در کشاکش نبرد نیروهای ویرانگر و بی‌حاصل، عصر صنعت، نقایص فیزیکی، اسراف و زیاده‌خواهی و شک و بدگمانی جامعه کنونی انگلستان پرداخته است؛ به جرأت می‌توان گفت که نگارنده در بیان این جزئیات موفق بوده است. درام ارائه شده برخلاف جریان داشتن در بطن جنگل‌ها و معادن ذغال سنگ انگلستان از واقعیتی استوار و عظمتی شاعرانه برخوردار است. پس از مدت‌ها، این الهام بخش‌ترین اثری است که از انگلیس بیرون آمده است. به علاوه، علیرغم تکرار گاه و بی‌گاه مطالب و به کار گیری لحنی نه چندان دقیق، این اثر را می‌توان در زمره بهترین آثار نگاشته شده در سال‌های اخیر به شمار آورد. «دی. اچ. لارنس» شخصیت فنا ناپذیری است. به کار گرفتن تمهیداتی از قبیل، سانسور، تبعید و گرسنگی خللی در کار او به وجود نخواهد آورد. او بیش از هر شخص دیگری سرشار از زندگی است. این کتاب، یکی از جدی‌ترین و درخشان‌ترین آثار این نویسنده است که در دشوارترین شرایط به چاپ رسیده است. البته، خود او نیز هنگام نگارش این اثر بی‌تردید از سرنوشت آن آگاهی داشته است.» – Edmund Wilson، مجله The New Republic، ۳ جولای ۱۹۲۹

خوشه‌های خشم (The Grapes of Wrath) اثر جان اشتیان‌بک (John Steinbeck) (1939)

«گناهی در کار نیست و فضیلتی هم وجود ندارد. این‌ها فقط اعمالی هستند که مردم انجام می‌دهند.»

خوشه‌های خشم

خوشه‌های خشم

ناشر : امیرکبیر
مترجم : شاهرخ مسکوب
قیمت : ۳۳۷,۵۰۰۳۷۵,۰۰۰ تومان

نکته جالب درباره سانسور این اثر

بسیاری از محافظه‌کاران، پیام چپ‌گرایانه این کتاب را نفی فردگرایی تفکر آمریکایی تلقی می‌کنند. آن‌ها «اشتاین‌بک» را کمونیست و توده‌ای خطاب می‌کنند. صاحبان مشاغل و زمین‌دارانی هم که مخالف ترویج اتحادیه‌های کارگری بوده‌اند، از ترس آن که این کتاب بر کارگران و کارمندان آن‌ها تأثیر نامطلوبی بگذارد با آن به مخالفت برخاسته‌اند. این قبیل مخالفت‌ها به ممنوعیت کتاب و به آتش کشیده شدن آن در سرتاسر کشور انجامیده است.

نقد ادبی

«این طولانی‌ترین، خشمگینانه‌ترین و تأثیرگذارترین اثر «جان اشتاین‌بک» به شمار می‌رود … اجساد بی‌شماری در جاده تلنبار شده‌اند؛ ولی از همه مهم‌تر مرگ پدربزرگ است؛ با این حال، برای عزاداری کردن وقت زیادی نداریم … تراژدی عظیم‌تر، مواجه شدن با طاقت از دست رفته مردی است که به توصیف «اشتاین‌بک» گویی یکی از قهرمانانی است که در محاصره «تروا» نغمه سر می‌دهد … این گونه توصیفات، نه تنها میدان دید رمان را وسعت می‌بخشند، بلکه به خودی خود، تأثیر گذار، حزن انگیز، تلخ و به شدت تکان‌دهنده هستند.

با این حال، وقتی «جاد» به کالیفرنیا می‌رسد، توصیفات نگارنده لحن گزنده‌تری به خود می‌گیرند. در این جا، نویسنده معتقد است که مهاجران سرانجام متحد شده و ستمگران را سرنگون خواهند کرد؛ موضوع این است که او تمایل دارد درباره این مطلب به استدلال بپردازد؛ گویی به گفته خویش چندان هم اطمینان ندارد … با وجود این، خواننده عیوب داستان را خیلی زود به دست فراموشی می‌سپارد. آن چه که بیش از همه در خاطر می‌ماند، همدلی «اشتاین‌بک» با مهاجران است؛ لازم است توجه داشته باشید که این احساس از ترحم سرچشمه نمی‌گیرد؛ زیرا ترحم در صورتی پدید می‌آید که آدمی خود را در مرتبه‌ای فراتر از طرف مقابل بپندارد؛ این، عشق هم نیست؛ زیرا، عشق آدمی را نسبت به خطاهای طرف مقابل کور می‌کند؛ این تنها حس عمیق همدردی یک دوست است که نویسنده را بر آن می‌دارد تا به تمام مواردی توجه کند که یک مهاجر را از تمام انسان‌های اطرافش جدا می‌کند.» – Malcolm Cowley، مجله The New Republic، ۳ می، ۱۹۳۹

قلعه حیوانات (Animal Farm) اثر جورج اورول (George Orwell) (1945)

همه حیوانات با هم برابرند؛ اما، بعضی از آن‌ها برابرتر هستند.

قلعه حیوانات

قلعه حیوانات

ناشر : جامی
مترجم : امیر امیرشاهی
قیمت : ۸۵,۵۰۰۹۵,۰۰۰ تومان

نکته جالب درباره سانسور این اثر

قلعه حیوانات چهار مرتبه توسط ناشران گوناگون رد شد. در نهایت، یکی موافقت کرد که این کتاب را به چاپ برساند؛ با این حال، پس از اظهار نظر وزارت اطلاعات وقت مبنی بر غیر عاقلانه بودن این تصمیم، او نیز از انتشار این کتاب سر باز زد. وزارت اطلاعات عقیده داشت که اتحاد جماهیر شوروی یعنی یکی از متحدان نزدیک انگلیس در آن زمان، از انتشار این کتاب خشمگین خواهد شد.

نقد ادبی

«شاید منتقدانی وجود داشته باشند که از اظهار نارضایتی درباره یک اثر شادمان شوند؛ چرا که امیدوار هستند با انجام این کار بتوانند، نویسنده را به واسطه خودنمایی بیش از حدش تنبیه کنند. ولی اطمینان داشته باشید که این یکی از آن گونه نقدها نیست. به شخصه، انتظار داشتم که «اورول» همچون گذشته از طنزی مشابه دموکرات‌های جماهیر شوروی استفاده کند. در عوض، این کتاب مرا متعجب و ناراحت کرد. به نظر من، در مجموع اثری کسل‌کننده است. تمثیلات اثر به صورتی ضعیف و زمخت برای بیان چیزهایی به کار گرفته می‌شوند که بهتر بود به صورت مستقیم گفته می‌شدند. بسیاری از موارد مطرح شده نه تنها در نگاه نخست غیر واقعی و غیر قابل درک هستند، بلکه به صورت بحث و جدالی بی‌پایان و کسل کننده بیان می‌شوند.

«تردیدی نیست که «اورول» از استبداد، تملق گویی، مکر، تبلیغات فریبنده و پذیرش بی‌قید و شرط قواعد پوچ سیاسی تنفر دارد. بهترین بخش‌های کتاب به نمایش این قبیل رذایل نفرت انگیز اختصاص دارد. سوء استفاده‌هایی از این دست در روسیه به وفور وجود داشته و در سایر نقاط گیتی هم دیده می‌شوند. به سختی می‌توان باور کرد که کل انقلاب روسیه به واسطه وجود این قبیل معضلات اتفاق افتاده و حالا این کشور درست مانند سایر کشورهای جهان از حقوق انسانی کافی و آزادی برخوردار باشد. شکی نیست که روسیه در بسیاری جهات از سایر نقاط جهان بدتر است؛ با این حال، ممکن است از جهات دیگر بهتر باشد.

به نظر من، شکست این اثر (البته، در حال حاضر از نظر تجاری به موفقیت چشمگیری دست یافته است) برخاسته از آن است که طنز جاری در کتاب حاصل تجربیات نویسنده نبوده و در عوض از ایده‌های کلیشه‌ای درباره کشوری نشأت می‌گیرد که به احتمال قوی، نگارنده اثر آن را به خوبی نمی‌شناسد. کنایه‌های اثر که در نگاه نخست خوب به نظر می‌رسند، از ماهیتی مکانیکی و بی‌روح برخوردار هستند. انگار نویسنده پیش از آن که بتواند به عمق مطلب راه یابد، اشتیاق و شوخ طبعی خود را از دست داده است. او باید باز هم شانس خود را امتحان کند و این بار درباره موضوعی بنویسد که از آن آگاهی بیش‌تری دارد.» – George Soule، مجله The New Republic، ۲ سپتامبر، ۱۹۴۶

ناتوردشت (The Catcher in the Rye) اثر جی. دی. سالینجر (J. D. Salinger) (1951)

آدمای قلابی دور و برم رو گرفته بودن … اونا از در و دیوار سرازیر می‌شدن.

ناطور دشت

ناطور دشت

ناشر : میلکان
قیمت : ۱۵۲,۱۰۰۱۶۹,۰۰۰ تومان

نکته جالب درباره سانسور این اثر

در دهه ۱۹۸۰، «ناتوردشت» از طرفی، پر سانسورترین کتاب ملی به شمار می‌رفت و در عین حال، دومین رمان مهمی بود که در مدارس دولتی تدریس می‌شد.

نقد ادبی

«این اثر درخشان، جالب و پر معنای «سالینجر» از زبان اول شخص نوشته شده است. شخصیت اصلی این کتاب، «هولدن کالفیلد» است که داستان خود را با استفاده از اصطلاحات عجیب خاص خویش روایت می‌کند. «هولدن» یک پسر معمولی نیست. او به اختلال زودرنجی و توهم شدید دچار است. او دارای شخصیتی دوگانه بوده و به شکل غیر قابل توصیفی دچار خود انتقادی است؛ به طوری که در مقاطع مختلف زمانی از خود با عناوینی از قبیل، زردنبو، دروغگوی قهار، دیوانه و ابله یاد می‌کند.

«نگرش خالص و معصومانه «هولدن» در تقابل با واقعیت‌های به غایت پیچیده و اغلب غیر اخلاقی زندگی، فضای این رمان را طنزآلود کرده است. از آن جمله می‌توان به مواردی از این قبیل اشاره کرد: چانه زنی با رانندگان پرخاش‌گر، تلاش برای انجام گفتگویی بی‌ثمر با یک روسپی کم حرف و عجول، مباحثه‌ای خردمندانه با یک روشنفکر تقلبی و پر تکبر و تنها چند سال بزرگ‌تر از خودش، گشت و گذاری با «سالی هِیز» که به نوبه خود یکی از جالب‌ترین سفرهای دوران نوجوانی به شمار می‌رود. به طور معمول، «هولدن» درهنگام برقراری تماس با دنیای خارج بسیار خنده دار عمل می‌کند. با این حال، ارتباطات شخصی و درونی او به شدت غم انگیز و احساس برانگیز هستند؛ درست مانند گردابی تاریک که در زیر سطحی آرام و با نشاط به شکلی وحشیانه در چرخش است.» – S. N. Behrman، مجله The New Yorker، ۱۱ آگوست، ۱۹۵۱

اتاق جووانی (Giovanni’s Room) اثر جیمز بالدوین (James Baldwin) (1956)

«… تا به حال، کم‌تر کسی از درد عشق جان سپرده است. با این حال، در هر ساعت بسیاری از افراد در عجیب‌ترین مکان‌های دنیا از فقدان آن هلاک می‌شوند.»

نکته جالب درباره سانسور این اثر

با توجه به موضوع این کتاب که در رابطه با همجنس‌گرایی است، ناشر آمریکایی «بالدوین» عقیده داشت که این اثر در جامعه سیاهپوستان با مقاومت مواجه شده و مهجور خواهد ماند؛ به همین دلیل به او پیشنهاد کرد که آن را بسوزاند. وی گفت، «تو نمی‌تونی این جور انحرافات رو به خورد مخاطب بدی. این کتاب زندگی حرفه‌ای تو رو نابود می‌کنه. تو دیگه با سبک و سیاق و درباره موضوعات گذشته نمی‌نویسی. بنابراین، ما از سر خیرخواهی هم که شده نمی‌تونیم این کتاب رو چاپ کنیم.»

نقد ادبی

«هر شخصی که کتاب نخست «بالدوین» با عنوان «برو به کوه‌ها بگو» (Go Tell It on the Mountain) و مجموعه مقالات او با عنوان «یادداشت‌های پسری بومی» (Notes of a Native Son) را مطالعه کرده باشد، وی را به عنوان نویسنده‌ای جوان و با استعداد قلمداد خواهد کرد. توانایی وی در پیداکردن واژه‌هایی که در عین مغایرت با باورهای خواننده، با جسارت خویش او را به شگفتی وامی‌دارد از بارزترین ویژگی‌ها و مهارت‌های او به شمار می‌رود.

کتاب «اتاق جووانی» به اندازه‌ای لطیف است که توقع مخاطب از قوه تخیل و زیرکی «بالدوین» را دو چندان می‌کند. ما با راوی این اثر، یعنی «دیوید» در جنوب فرانسه آشنا می‌شویم؛ با این حال، اغلب وقایع داستان در پاریس روی می‌دهند. این کتاب، داستان جوانی آمریکایی را روایت می‌کند که در آن واحد با یک زن و یک مرد دیگر یا همان «جووانی» درگیر رابطه‌ای عاطفی است. وقتی پای انتخاب به میان می‌آید، «دیوید» شخصیت زن داستان یا همان «هلا» را برمی‌گزیند.

«راوی داستان را در شب قبل از جاری شدن حکم اعدام «جووانی» روایت می‌کند. او داستان زندگی خود در اتاق جووانی را حکایت کرده و از قصه ترک او و تصمیم برای ازدواج با «هلا» سخن می‌کند. دیوید از تأثیر چنین تصمیمی بر زندگی جووانی و اثرات گرفتار شدن او بر روابط خودش با «هلا» حکایت می‌کند. «بالدوین» این حکایت‌ها را با آنچنان خلوص و در عین حال، با چنان وقار و شدتی می‌نگارد که خود را از قرار گرفتن در مظان اتهام احساس‌گرایی رهایی می‌بخشد.

«بخش اعظمی از این کتاب در فضایی ناخوشایند و گروتسکی و زننده سپری می‌شود. با این حال، حتی به عنوان فردی که از مطالعه این مطالب به وحشت افتاده باید به مهارت «بالدوین» در ارائه این فضا اعتراف کنم. تردیدی نیست که او از بیان این مطالب در جهت ایجاد شگفتی در خواننده بهره جسته و در این تصمیم استوار است. چنان که در جایی از داستان، یکی از کم اهمیت‌ترین و در عین حال، ناخوشایندترین شخصیت‌های کتاب به دیوید می‌گوید، « تا به حال، کم‌تر کسی از درد عشق جان سپرده است. با این حال، در هر ساعت بسیاری از افراد در عجیب‌ترین مکان‌های دنیا از فقدان آن هلاک می‌شوند.» در واقع، کمیاب بودن و دشواری‌های عشق جوهره موضوعی است که نویسنده در این کتاب به آن پرداخته و در بیان آن به شدت موفق بوده است.» – Granville Hicks، مجله The New York Times، ۱۴ اکتبر، ۱۹۵۶

لولیتا (Lolita) اثر ولادیمیر نابوکوف (Vladimir Nabokov) (1955)

لولیتا، چراغ زندگی من؛ آتش اشتیاق بر جان من؛ گناه من … روح من. لولیتا …

نکته جالب درباره سانسور این اثر

به محض انتشار این کتاب، «جان گوردون»، سردبیر هفته نامه Sunday Telegraphلندن، آن را اثری مستهجن نامید. به همین دلیل، گمرک بریتانیا مأمور شد که از ورود این کتاب به این کشور جلوگیری کنند.

نقد ادبی

«برخی از کتاب‌ها پیش از انتشار به نوعی شهرت زیرزمینی دست پیدا می‌کنند. شایعات مطرح شده، سطح توقعات مخاطبان را بالا می‌برند. دانشجویانی که به تازگی از پاریس بازگشته‌اند، نسخه‌هایی از این کتاب را با افتخار به همراه دارند. اساتید دانشگاه تحلیل‌های انتقادی جدی را در باب آن می‌نگارند. نویسندگان چنین آثاری شانس آن را دارند که دستگاه سانسور اثر آن‌ها را به توده‌ها معرفی کرده و برای آن تبلیغ می‌کند. «نابوکوف» هم یکی از همین نویسندگان خوش شانسی است که اثرش در آمریکا سانسور نشده و با این حال در فرانسه و سایر کشورها با محدودیت مواجه شده است. عجب شانسی! در نهایت، ممنوعیت کتاب در فرانسه برداشته شد و حالا این اثر که توسط یک مهاجر روس، در آمریکا و به زبان انگلیسی نگاشته شده می‌تواند به طور رسمی وارد پاریس شود. این کتاب در ابتدا هم در پاریس منتشر شده بود. با این حال، به واسطه هیاهوی تبلیغاتی، نسخه منتشر شده در آمریکا گوی سبقت را از نسخه فرانسوی ربوده است. پروفسور «هری لوین» (Prof. Harry Levin) این اثر را کتابی عالی و نمادین توصیف می‌کند. این در حالی است که «نابوکوف»، یعنی خود نگارنده، نمادین بودن اثر را به کل انکار می‌کند! «گراهام گرین» (Graham Greene) معتقد است که «لولیتا» رمانی برجسته است. ویلیام استیرون (William Styron) نیز آن را اثری منحصر به فرد، جالب و طنزآمیز قلمداد می‌کند.

بنابراین، «لولیتا» از جمله اخبار انکارناپذیر و در کمال تأسف در زمره خبرهای بدی است که دنیای کتاب را تحت تأثیر خود قرار داده است. این اثر، به دو دلیل جدی و عمده برای خواننده بزرگسال ارزشمند تلقی نمی‌شود. نخست آن که این کتاب اثری به غایت کسل کننده است که در فضایی پر مدعا و پر طمطراق نگاشته شده و به شکل موذیانه‌ای بی‌سر و ته است. زنندگی اثر هم دومین دلیل بی‌ارزش بودن آن است.

در این اثر از اسامی آنگلو-ساکسون استفاده نشده و افعال کتاب به طور عمده و صریح صحنه‌هایی از خشونت جنسی را به تصویر می‌کشند. البته، وسعت دامنه لغات و دانش زبان انگلیسی «نابوکوف» موجب تحیر ویراستاران بوده است. بنابراین، به درستی می‌توان ادعا کرد که او اثر شهوت آلود خود را به سبکی فرومایه ارائه نداده و هرزگی‌های توصیف شده در این اثر به شکلی لطیف بیان شده‌اند. باید اعتراف کرد که نویسنده اثر مستهجن خود را به گونه‌ای روشنفکرانه نگاشته است. البته، شاید خود او از ابتدا چنین قصدی نداشته و تمایل داشته اثری طنز آمیز و کاوش‌گرانه در باب روانشناسی رفتارهای ناهنجار به رشته تحریر درآورد. با وجود این، لولیتا یک اثر منزجر کننده است.

«نویسنده بزرگ و نابغه‌ای همچون شکسپیر اثری شگفت‌انگیز نظیر «شاه لیر» (King Lear) را خلق می‌کند ولی موضوع این است که شکسپیر «لیر» را با شخصیت‌های جالب و گوناگونی احاطه کرده و تنها به بیان افکار ویران شده او بسنده نمی‌کند ولی نویسنده کتاب «لولیتا» فارغ از این که یک دیوانه نیازی به انگیزه نداشته و تنها تحت تأثیر نیروهای واکنشی قرار دارد، بر رفتارها و انگیزه‌های انسانی تمرکز کرده است. مغز ویران شده و افکار جنون آمیز یک دیوانه باید توسط یک روانپزشک مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد نه یک رمان نویس!

در عین حال، گذشتن از مرزهای جنون و ارائه تصویری هنرمندانه از انحرافات جنسی و شیدایی‌های «هامبرت» خطری دیگر و به مراتب مخرب‌تر است. توصیف این قبیل انحرافات با بیانی اشتیاق آمیز از طرف فردی گمراه بدون ایجاد احساس تنفر و انزجار غیر ممکن خواهد بود. اگر «نابوکوف» تلاش کرده که این عمل غیر ممکن را انجام دهد، باید اذعان کرد که شکست خورده است.» – Orville Prescott، مجله نیویورک تایمز، ۱۱ آگوست، ۱۹۵۸

سلاخ‌خانه شماره پنج (Slaughterhouse-Five) نوشته کرت وانه‌گت (Kurt Vonnegut) (1969)

همه چیز زیبا بود و چیزی صدمه ندید.

سلاخ خانهٔ شماره پنج

سلاخ خانهٔ شماره پنج

ناشر : روشنگران
مترجم : علی‎اصغر بهرامی
قیمت : ۱۲۶,۰۰۰۱۴۰,۰۰۰ تومان

نکته جالب درباره سانسور این اثر

در سال ۱۹۷۲ میلادی، به دنبال آزردگی شدید مدارس دولتی شهر «اوکلند» ایالت «میشیگان»، قاضی مربوطه عناوینی از قبیل، به شدت مبتذل، غیراخلاقی، منافی عفت و ضد تعالیم مسیحی را به این اثر اطلاق کرد.

نقد ادبی

«کرت وانه‌گت جونیور نویسنده‌ای وصف ناپذیر است که پیش از این هفت اثر شگفت‌انگیز و بی‌مانند را در زمینه شرایط آخرالزمانی قرن بیستم و طنز سیاه آن با روش پست مدرن به رشته تحریر درآورده است. او در طول جنگ جهانی دوم و در حالی که تنها ۲۳ سال داشت به اسارت نیروهای آلمانی درآمد و در شهر «درسدن» (Dresden) آلمان زندانی شده و در ۱۳ فوریه سال ۱۹۴۵، هنگامی که متفقین طی حملاتی گسترده این شهر را بمباران کردند نیز در همان شهر اسیر بود. این حمله نظامی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود و در عین تخریب گسترده شهر، بیش از ۱۳۰ هزار نفر کشته به جا گذاشت.

همان طور که در مقدمه کتاب «سلاخ‌خانه شماره پنج» ذکر شده، فارغ از تولد، ازدواج و صاحب فرزند شدن، به احتمال قوی، مهم‌ترین بخش از زندگی او را می‌توان تلاش برای نگارش اثری درباره درسدن قلمداد کرد. در نهایت، او در انجام این کار توفیق یافت.

«وانه‌گت» در همان مقدمه اشاره کرده که کشتار به هیچ عنوان از جنبه‌های روشنفکرانه برخوردار نبوده و نمی‌توان آن را با بیانی مترقی تشریح کرد؛ به همین دلیل، وی اثر خود را یک شکست توصیف می‌کند. بدیهی است که وی در این باره اشتباه کرده است.

«وانه‌گت» با تمام ترفندهای نگارش آشنا است. بنابراین، حتی بمباران را تشریح هم نکرده و در عوض، داستانی تخیلی و اغلب طنز آلود و توهم آمیز را بیان کرده است.

«مشکل بیلی این امکان را در اختیار وانه‌گت قرار می‌دهد که بتواند داستان خود را با خیال آسوده روایت کرده و فارغ از محدودیت‌های موجود، روند معمول سیر زمان را نادیده گرفته و در آن عقب یا جلو برود. بیماری بیلی با مشکل ثانویه‌ای در ارتباط است. او ادعا می‌کند که در شب عروسی دخترش توسط فرازمینی‌ها ربوده شده و به وسیله یک بشقاب پرنده به سیاره ترالفامادور (Tralfamadore) انتقال یافته، بُعد زمان را پشت سر گذاشته و با یکی از ستارگان سینما به نام مونتانا ویلداک (Montana Wildhack) ملاقات کرده است.

متوجه هستم که این مطالب اندکی جنون آمیز به نظر می‌رسند. با این حال، گویی نویسنده در تلاشی مذبوحانه قصد دارد تفسیری معنادار برای جنون حاکم بر جهان ارائه دهد. این کتاب از جنبه‌های فوق العاده مختلفی برخوردار بوده و به صورت هم زمان، خشن، خنده‌دار، غم‌انگیز و لذت بخش است. از ویژگی‌های بارز این اثر می‌توان به نحوه نگارش آن اشاره کرد که از سبک و سیاق خاص وانه‌گت برخوردار است. بنابراین، ممکن است آن را به غایت دوست داشته یا تنها در زمره آثار علمی-تخیلی به شمار آورده و کنار بگذارید.» – مجله نیویورک تایمز، ۳۱ مارس، ۱۹۶۹

روانی آمریکایی (American Psycho) نوشته برت ایستون الیس (Bret Easton Ellis) (1991)

… درباه پاتریک بیتمن (Patrick Bateman) نوعی ایده انتزاعی وجود دارد. با این حال، این ایده ربطی به خود واقعی من ندارد. او فقط یک موجود غیر واقعی است. من می‌توانم نگاه خیره و سرد خودم را مخفی کنم. بنابراین، شما ممکن است با من دست بدهید و فشار دست من را احساس کنید؛ یا حتی شاید احساس کنید که از سبک زندگی مشابهی برخوردار هستیم؛ با این حال، من درواقع در آن جا حضور ندارم.

نکته جالب درباره سانسور این اثر

طبق قانون سانسور ملی استرالیا، کتاب «روانی آمریکایی» هنوز هم در زمره آثار نامناسب برای گروه سنی زیر ۱۸ سال طبقه بندی شده و فروش آن تنها در صورتی مجاز است که کتاب در لفاف قرار گرفته و در اختیار افراد بالای ۱۸ سال قرار گیرد.

نقد ادبی

«… این کتاب را می‌توان یک اثر مستهجن نامید. صفحات پایانی این کتاب، یعنی در حدود ۱۵۰ صفحه از آن به شکل تنفر آمیزی به کشتاری بی‌هدف و جنون آمیز، برانگیختگی‌های شهوانی و تجربیاتی جسمانی اختصاص دارد. «روانی آمریکایی» یک اثر نفرت‌انگیز است.

«این کتاب علیرغم ظاهر بحث‌برانگیز خود، در کل، یک اثر بی‌ارزش و ضعیف به شمار می‌رود که از افکار پلید نویسنده برآمده است. البته، بدیهی است که «الیس» به عنوان یک نویسنده این حق را دارد که هر چه می‌خواهد بنویسد و ناشر اثر هم می‌تواند هر آن چه که می‌خواهد را منتشر کند. با این حال، همه ما مخاطبان هم حق داریم که این کتاب را مطالعه نکنیم؛ البته، شماری از ما بر حسب وظیفه و حیات حرفه‌ای خود ناچار به انجام این کار نفرت‌انگیز هستیم. فقط آرزو می‌کنم هیچ کس به انتخاب خودش سراغ این کتاب نرود.» – Jonathan Yardley، روزنامه واشنگتن پست، ۲۷ فوریه، ۱۹۹۱

هری پاتر و سنگ جادو (Harry Potter and the Sorcerer’s Stone) نوشته جی. کی. رولینگ (J. K. Rowling) (1999)

مادرت به خاطر نجات تو جونش رو از دست داد. «ولدمورت» (Voldemort) هیچ درکی از عشق نداره. عشق همون نیروی عظیمیه که مادرت به شکل یه علامت برای تو به یادگار گذاشت. این که کسی حتی یکی که از بین ما رفته، به شکلی عمیق دوستمون داشته باشه، یه قدرت و نیروی محافظت کننده ابدی رو در اختیارمون میذاره.

هری پاتر و سنگ جادو

هری پاتر و سنگ جادو

ناشر : کتابسرای تندیس
قیمت : ۱۸۰,۰۰۰۲۰۰,۰۰۰ تومان

نکته جالب درباره سانسور این اثر

در ماه مارس سال ۲۰۰۱ میلادی، «جورج بِندر» (George Bender) کشیش یکی از کلیساهای پنطیکاستیستی شهر پیتسبورگ (Pittsburgh) مطالب مندرج در مجموعه کتاب‌های «هری پاتر» را ترویج دهنده بی‌دینی قلمداد کرده و افراد حاضر در کلیسای خود را به آتش زدن این مجموعه آثار دعوت کرد. اندکی پس از آن، کلیسای دیگری در نیومکزیکو (New Mexico) با الهام از «بندر» این کتاب را اثری اغفال کننده و شیطانی نامید.

نقد ادبی

«ادبیات کودکان مملو از قهرمانانی محبوب است. از سیندرلا و سفید برفی گرفته تا الیور تویست و شازده کوچولو و ماتیلدا زندگی خود را همراه با بزرگسالانی شرور و بی‌نهایت بد ذات سپری می‌کنند. با این حال، همه خوانندگان این اثر از همان سطرهای نخستین صفحات اول کتاب، نویسنده داستان را فرد فوق‌العاده‌ای تصور کرده و تمایل دارند او را از نزدیک بشناسند.

درباره خود هری پاتر هم اوضاع به همین منوال است. «هری پاتر و سنگ جادو»، نخستین رمان فوق العاده «جی. کی. رولینگ» نویسنده انگلیسی است که موفق به دریافت جوایز ارزشمندی شده و برای مدت‌ها در صدر فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های ویژه بزرگسالان جهان قرار گرفته است.

«شخصیت‌های این اثر در طول داستان دارای ابعاد سه‌گانه یا چهارگانه متفاوتی بوده و به شکلی بی‌عیب و نقص و بسیار روان مسیر خود را در این روایت پشت سر می‌گذارند. با این حال، در چهار فصل انتهایی کتاب، گاهی می‌توان دید که داستان با سخنانی بیهوده و چرخش‌هایی آزار دهنده و تصنعی همراه می‌شود. گاهی، رفتارهایی از شخصیت‌های داستان سر می‌زند که با ساختار ذاتی آن‌ها مغایرت دارد. به عنوان مثال، «هاگرید» غولی مهربان است که وظیفه نگه‌داری و رسیدگی به فضای سبز «هاگوارتز» را برعهده داشته و در عین حال، بارها و بارها با از خود گذشتگی کامل از «هری» پشتیبانی کرده است. این غول مهربان ناگهان به موجودی خودخواه تبدیل شده و حاضر است اجازه دهد که «هری» به خاطر خطای «هاگرید» مجازات شود! این همان «هاگریدی» نیست که به ما معرفی شده است!

البته، این‌ها انتقادهایی جزئی هستند. در کل، کتاب «هری پاتر و سنگ جادو» را می‌توان داستانی جالب، پرتحرک، خنده‌دار و تأثیرگذار دانست. هنگام نگارش این اثر، «جی. کی. رولینگ» آموزگاری تعلیم دیده و مادر ۳۰ ساله مجردی بود که در کمال آرامش در یک آپارتمان سرد و یک خوابه در شهر «ادینبورگ» (Edinburgh) زندگی می‌کرد. وی داستان خود را در فواصل خواب‌های گاه و بی‌گاه دختر کوچکش می‌نوشت. اما، او هم درست مانند «هری پاتر» در درون خود دنیایی جادویی داشت که به او کمک کرد تا از اطرافیان ساده و «ماگِل» خود فاصله گرفته و دستاوردی عظیم را خلق کند.» – Michael Winerip، مجله نیویورک تایمز، ۱۴ فوریه، ۱۹۹۹

منبع:

https://bookmarks.reviews/10-controversial-classics-for-banned-books-week/

دسته بندی شده در: