اگر می‌خواهید هر چیزی را فقط با فرمول خاص و تبلیغ شده توسط اکثریت جامعه قبول کنید و به جای خالق بودن یا ابتکار عمل داشتن، صرفا پیرو دیگران باشید، قطعا پیشنهاد نمی‌کنیم که سراغ کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغه‌ها» بروید. زیرا این کتاب روان‌شناختی، برای چوپان شدن است و نه بره ماندن!!!

مارک منسن، نویسنده‌ی کتاب، دیدی جدید همچون دید چوپان معروف شعر مولوی را در تقابل با نگاه معروف‌تر و متداول موسی‌های جامعه قرار می‌دهد. تا در ژانر انگیزشی و سبک زندگی، طبق شعار کتاب، «روشی نو برای خوب زندگی کردن» ارائه دهد. این کتاب با نام سانسوری‌اش «The Subtle Art of Not Giving a F*ck‎» اولین بار در سال ۲۰۱۶ میلادی توسط نیویورک تایمز آمریکا منتشر شد. گرچه که پیش از آن به صورت منقطع در همین نشریه چاپ شده بود. در سه سال اول، بیش از سه میلیون نسخه از این کتابِ خودیاری در سراسر دنیا به فروش رسید. و به قلمروی بیش از بیست و پنج زبان زنده‌ی دنیا اعم از فارسی هم راه یافت. در کنار مترجمان بسیاری که اثر را به فارسی برگردانده‌اند، میلاد بشیری با ترجمه‌ی روان خود برای نشر میلکان، با پنجاه و سه بار تجدید چاپ، بهترین نسخه‌ی بازار را خلق کرده است.

هنر ظریف رهایی از دغدغه‎‌ها

هنر ظریف رهایی از دغدغه‎‌ها

ناشر : میلکان
قیمت : ۱۵۴,۸۰۰۱۷۲,۰۰۰ تومان

علاوه بر نامی که ذکر کردیم، این کتاب با نام‌هایی چون «هنر رندانه‌ی بی‌خیالی» هم در بازار ایران موجود است. هنر ظریف مارک منسن در ۲۲۴ صفحه به موضوع تغییر نگرش در سبک زندگی انسان برای نیل به یک زندگی بهتر می‌پردازد. و از ۹ فصل اصلی و چندین زیربخش مضمونی تشکیل شده است. مارک منسن که کتاب‌هایی چون «عشق کافی نیست» و «اوضاع خیلی خراب است» را هم در کارنامه‌ی خود دارد، با سابقه‌ی طولانی وبلاگ‌نویسی به شهرت رسید. و یکی از کارآفرینان موفق ایالات متحده است.

شنای خلاف جهت

فرض کنید، در یک اتوبان پر از ترافیک، مشغول رانندگی هستید. ناگهان یک ماشین عجیب و غریب را می‎بینید که خوش و خرم، برعکس جهت جاده حرکت می‌کند. او کسی نیست جز مارک منسن! چه‌اینکه اگر اکثریتِ جاده‌های امروزی مانند مکاتب معنایی دنیا، در دو جناح اصلی طبقه‌بندی شده باشند. و بتوانیم کمال‌گرایی (ایده‌آلیسم/ پرفکشنیسم) یا پوچ‌گرایی (نیهیلیسم) را سرتیتر همه‌ی آنان بدانیم، منسن «هیچ‌کدام» یا «گزینه‌ی سوم» را انتخاب می‌کند. و به هستی‌گرایی (اگزیستانسیالیسم) و پوچ‌انگاری (ابزوردیسم) نزدیک‌تر است. درواقع برخلاف تِزِ ایده‌آلیست‌ها که انسان را در بی‌عیب‌و‌نقص بودن و تنظیم استانداردهایی برای بالاترین سطح عملکرد توصیف می‌کنند. یا آنتی‌تز نیهیلیست‌ها که جهان را خالی از هر معنا و مقصدی تعریف می‌کنند، منسن یک سَنتِز می‌سازد.

او خیلی از جاها مانند هستی‌گرایان معتقد است که جهان، به طور ذاتی، خالی از معناست. اما انسان می‌تواند برای آن معنا بسازد. و خیلی از جاها هم مانند پوچ‌انگاران، معنایی متصور می‌شود. اما با توجه به ناتوانی فطری انسان و محدودیت‌هایش برای درک و شناخت حقیقت، معتقد است که باید جهان را همین‌طور که هست پذیرفت و از آن لذت برد.

نظریه‌ی منسن برای زندگی بهتر در دو نکته‌ی اصلی خلاصه می‌شود. او در همان ابتدای کتاب به خوانندگان یادآوری می‌کند که نباید به دنبال زندگی‌ای خالی از سختی و مشکلات بگردند. و ایضا هیچ‌گاه تصور نکنند که با خواندن این کتاب هم به خوشحالی و موفقیت ابدی دست پیدا می‌کنند. زیرا از نظر او چنین حالتی در جهان پیرامون ما اصلا وجود خارجی ندارد. بخش اول این استدلال به دوری کردن از ایده‌آل‌گرایی تاکید دارد. و بخش دوم گفته‌ی منسن هم باوجود منفی‌بافی ظاهری‌اش با پوچ‌گرایی در تضادی ماهیتی قرار دارد.

مشکلات دوست‌داشتنی

منسن، رویه‌ی غیرمعمول نگاهش به جهان را در چند اصل پایه‌ای می‌چیند. او معتقد است که پرورش نفس و موفقیت، اغلب با هم رخ می‌دهند. اما این لزوماً به این معنا نیست که این‌ها هم‌معنا باشند. پس باید ابتدا با رهایی از دغدغه‌های مزاحم و ذهنیات غلط، با ترسناک‌ترین و دشوارترین چالش‌های زندگی رو به‌ رو شویم. و با وجود هر مشکل یا مزاحمتی صرفا به راه‌مان ادامه دهیم. او این رویه‌ی «به راه بادیه رفتن، به از نشستنِ باطل؛ و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم» را از آن جهت بر هر ایده‌ای برتری می‌دهد. که از نظرش، مشکلات هیچ‌وقت متوقف نمی‌شوند، زیرا صرفاً تغییر ظاهری می‌دهند یا بنا به زمان، به‌روز می‌شوند…

منسن، خودآگاهی را مثل پیازی تعریف می‌کند که چندین لایه دارد. و هر چه لایه‌های بیش‌تری از آن را کنار بزنیم، احتمال بیش‌تری دارد که در مواقع نامناسب اشک‌مان دربیاید و آزرده‌خاطر شویم. اما از آن‌جا که ما مسئول تجاربی هستیم که همیشه تقصیر خودمان نیست، این جزء از زندگی را همین‌طور قبول می‌کنیم و سعی می‌کنیم با آن کنار بیاییم.

نویسنده، خوشحالی و شادی را تلاشی مداوم برای حل کردن معضلات زندگی می‌داند. اما در یک تناقض آشکار، راه‌حل یک مشکل را در ساخت مشکل بعدی می‌داند. و مثال می‌زند که وقتی برای حل مشکل تناسب اندام خود در باشگاه ثبت نام می‌کنیم، مشکل جدیدی برای بیدار شدن در صبح زود از خواب و رفتن به باشگاه ایجاد کرده‌ایم!

اما باید به هر تهدیدی به مثابه یک فرصت نگاه کنیم و با ساخت مشکلات جدید (در ظاهر) هیچ‌گاه متوقف نشویم. چه‌اینکه خون، با خون شسته می‌شود و مشکل با مشکل! و چون بر سر سفره‌ی زندگی، تنها قورباغه سِرو می‌شود باید لااقل از قورت دادن این غذا، لذت ببریم…

برای بردن، ببازید!

نویسنده با تفاسیری که پیش‌تر گفتیم، چارلز بوکوفسکی را نمونه‌ی موفق ایدئولوژی خود می‌داند. او پیروزی نهایی بوکوفسکی را در قبول شکست‌های متعدد و پیشین این نویسنده اعم از الکلی بودن، زن‌بارگی، خساست، بی‌دست و پایی، بی‌اعتباری و قماربازی می‌داند. و معتقد است که سی سال از عمرش را در تاریکی و پوچی گذرانده بود، چون اکثریت دغدغه‌اش را نه در رسیدن به چیزی که همه موفقیت می‌دانستند، بلکه در صداقت با دیگران و البته خودش می‌دانست.

با چنین تمثیلی، منسن فرهنگ امروز و انتظارات مثبت غیرواقعی‌اش را زیر سوال می‌برَد و آن را غیراجرایی و حاصل اوهام می‌داند. فرهنگی که مدام تاکید می‌کند باید خوشحال‌تر، سالم‌تر، جذاب‌تر، معروف‌تر، رشک‌برانگیزتر و تحسین‌برانگیزتر باشید تا روزهای خود را صرف انجام کارهایی از پیش تعیین شده کنید!

اما مشکل چنین توصیه‌هایی چیست؟ اصل ماجرا این است که تمام‌شان بر نداشته‌های انسان‌ها تمرکز دارند، انسان را به جای جلو بردن، در عقب‌ماندگی تعریف می‌کنند. و چیزهایی را نشانه می‌گیرند که کمبودهای شخصی و شکست‌های انسان است. پس برای مثال اگر شما بهترین راه‌ پول درآوردن را یاد می‌گیرید به این دلیل است که پذیرفته‌اید الان بی‌پول هستید. اگر با خودتان تکرار می‌کنید زیبا هستید، درواقع حس می‌کنید که زیبا نیستید. و اگر تمرین‌های موفقیت را انجام می‌دهید، خود را به عنوان یک انسان ناموفق شناخته‌اید!

منسن با مطرح کردن قانون وارونه‌ی آلن واتس که می‌گوید:

خواستنِ تجربه‌ای مثبت، تجربه‌ای منفی است. و پذیرفتن تجربه‌ای منفی، تجربه‌ای مثبت است.

منسن وارونه نامیدن قانون وارونه را بی‌دلیل نمی‌داند. او رهایی از دغدغه‌ها را اصلِ اصیل موفقیت می‌داند! برای مثال، رنجی که در باشگاه ورزشی تحمل می‌کنیم را دلیل بالارفتن سلامتی می‌داند. و دنبال کردن یک پدیده‌ی منفی را منجر به هدفی مثبت می‌داند.

بنشین و دمی به شادمانی گذران

مارک منسن درد را نخی جدانشدنی از بافته‌ی زندگی می‌داند. و تلاش برای بیرون کشیدنش را با رویه‌ای ابزورد، نه تنها غیرممکن بلکه مخرب می‌بیند. این نوع نگاه او، نگاهی جبری است که بیشتر به فیلسوفانی شرقی مانند خیام نزدیک است و شعر

برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران

را یادآور می‌شود…

درواقع کتاب حاضر، آموزش بی‌خیالی است. اما نه به معنای بد آن! بی‌خیالی مدنظر منسن، با بی‌مسئولیتی برابر نیست و در احساس آزاد بودن و رهایی از دغدغه‌های منفی تعریف می‌شود؛ خود منسن در پشت جلد کتاب می‌گوید:

این کتاب به شما یاد نمی‌دهد چطور به‌دست بیاورید یا بیندوزید، بلکه یاد می‌دهد چطور ببازید و رها کنید. به شما یاد می‌دهد چطور سیاهه‌ای از زندگی‌تان بسازید و همه‌چیز جز مهم‌ترین‌ها را خط بزنید. به شما یاد می‌دهد چشمان‌تان را ببندید و مطمئن باشید که می‌توانید خودتان را به پشت رها کنید، و اگر زمین خوردید، اشکالی ندارد. به شما می‌آموزد که دغدغه‌های کم‌تری داشته باشید.

بنابراین نپذیرفتن این جبر را در تقلایی بیهوده مابین حلقه‌ی بازخورد جهنمی منجر می‌داند و می‌گوید که اضطراب اولیه، پیش‌فرضی برای ایجاد اضطراب‌های بعدی و رسیدن به جنون است!

شما خاص نیستید

فصل اصلی کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه‌ها، بر یک ظرافت دقیق درمورد رهایی از تنش‌های ذهنی تاکید دارد! منسن ابتدا برای مخاطبانش مطرح می‌کند که «سعی نکن». سپس خوشحالی (ظاهری) را یک مشکل می‌بیند و آن را صرفا در حل کردن مشکلات، قابل قبول می‌داند. پس معتقد است که انسان‌ها باید بپذیرند خاص نیستند تا از استثناگرایی به دور باشند و با احساسات بزرگ‌نمایی‌شده همه‌چیز را از هم نپاشند و ارزش‌های مزخرف را کنار بگذارند!

به نظر او انسان همیشه در حال انتخاب است. پس معتقد است که باید از سفسطه‌ی مسئولیت، دوری کرد. و به‌جای پیروی از مُدِ قربانی بودن، تراژدی‌های زندگی را پذیرفت و معمار عقاید شخصی خود بود. و آزادی متعهدانه‌ای را برای خود، تصویر کرد…

شما این نظریات منسن را برای زندگی خود موثر می‌دانید یا نقدی را به آن وارد می‌کنید؟

دسته بندی شده در: