زندگی شخصی و شروع نوشتن

آثار نمایشنامه‌نویس سوئیسی، فردریش دورنمات (۱۹۹۰-۱۹۲۱)، واقع‌گرایی سطحی را با یک دیدگاه هنری احمقانه و تقریباً غیرواقعی ترکیب می‌کند، که به طور ناراحت‌کننده‌ای تحریف‌شده و اغلب با جزئیات کنایه‌آمیزی بیان می‌شود. در روز پنجم ژانویه‌ی ۱۹۴۵، فردریش دورنمات در شهر کولونفینگن، در نزدیکی برن سوئیس به دنیا آمد. پدر او، رینگولد یک کشیش بود، در حالی‌که پدربزرگ او، اولریش یک طنز نویس و شاعر مشهور بود. در سن ۱۳ سالگی، او به مطالعه‌ی الهیات، فلسفه، ادبیات آلمانی و علوم طبیعی، ابتدا در دانشگاه جیمانزیوم برن و سپس در دانشگاه برن پرداخت. بعدها به دانشگاه زوریخ رفت تا هنر و فلسفه بخواند. اصلاً قابل وصف نیست که او پس از آن به نوشتن روی آورد، ولی به منظور حمایت از خودش، وارد عرصه‌ی طراحی گرافیک شد. او فردی بود که تمایل زیادی به سیگار کشیدن داشت و در سال ۱۹۴۷، دل یک هنرپیشه‌ی زن آلمانی، به نام لوتی گیسلر را ربود. او از این هنرپیشه، سه فرزند دارد. در حالی‌که در شهر بازل اقامت داشت، کتاب Es steht geschrieben (نوشته شده است، ۱۹۴۶) را نوشت که باعث رسوایی در زمان انتشار آن در سال ۱۹۴۷ شد، که دلیل آن تصویرسازی دیگر او از مذهب بود. با این حال، این کتاب باعث کسب جایزه برای وی شد. سال بعد کتاب Der Blinde (مرد کور، ۱۹۴۸) چاپ شد. نخستین موفقیت فردریش دورنمات در صحنه‌ی آلمان پس از جنگ، نمایش Romulus der Grosse (روملوس بزرگ، ۱۹۴۹) بود، که یک «کمدی تاریخی غیرتاریخی» در خصوص سقوط امپراطوری روم بود. در این یادداشت که در مورد پوچ بودن ارزش‌های انسانی، به همراه مفاهیم طنزآمیز معاصر آخرین امپراطوری روم است، به پرورش مرغ بیشتر از سیاست توجه شده است، و صبورانه دوره‌ی اجتناب‌ناپذیری از تاریخ را می‌پذیرد و تاج پادشاهی خود را به مهاجمان وحشی می‌سپارد. این نمایشنامه‌نویس، بعداً می‌نویسد که، «از نظر من، جهان چیزی غول‌پیکر است، بیان مبهمی از فلاکت و بدبختی که باید پذیرفته شود، اما نباید تسلیم او شد.»

آغاز کارنامه‌ای حرفه‌ای در ادبیات

کار بعدی او و اولین اثر بزرگ او، Die Ehe des Herrn Mississippi (ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی، ۱۹۵۰) نام داشت که در سال ۱۹۵۰ در مونیخ منتشر شد. ایدئولوژی تقلیدی «رقص مرگ»، که یک کمدی عجیب‌وغریب بود، به عنوان راه‌حلی برای مشکلات انسان، در سال ۱۹۵۸ در تئاترهای خیابانی و نیمه‌حرفه‌ای برادوی به نمایش گذاشته شد و عنوان آن، «احمق‌ها در حال عبور هستند» منتقدین را متحیر کرد. با کتاب Ein Engel kommt nach Babylon (فرشته‌ای که به بابل می‌آید، ۱۹۵۳)، که در مونیخ چاپ شد، شهرت دورنمات در اروپا حکم‌فرما شد. به عبارتی دیگر، این کتاب به عنوان یک درام مبهم و پراکنده که «بی‌عدالتی خدا را به چالش می‌کشد» و به عنوان یک حکایت تمثیلی از «یک فرستاده‌ی آسمانی که به جای شادی، آشفتگی را منجر می‌شود» مورد تفسیر و توصیف قرار می‌گیرد. اما نمایشنامه‌ی Der Besuch der alten Dame (ملاقات بانوی سالخورده، که بعدها به نام «ملاقات» خلاصه شد، ۱۹۵۵)، تاثیر نویسنده را گسترش داد. قهرمان اصلی و دراماتیک این اثر، که در نبردی بین ارزش‌های اخلاقی و مادی گرفتار بوده است، یک جامعه‌ی کامل است که به خاطر پول و ثروت وعده داده شده، به آرامی تسلیم وسوسه‌ی قتل یک از اعضای خود می‌شود. وقتی این نمایش در سال ۱۹۵۸ در برادوی به اجرا درآمد، به یکی از تحسین‌شده‌ترین نمایشنامه‌های آن فصل تبدیل شد. در سال ۱۹۷۱، یک سازنده‌ی اتریشی، نمایشنامه‌ی «ملاقات» را به سالن اپرا برد.

سبک ویژه و نگرش دورنمات

نثر غیردراماتیک دورنمات همچنین به بررسی مولفه‌های «کمدی سیاه» به همراه طنزی نافذ می‌پردازد. در میان نوشته‌های رادیویی آماده شده در طی این دوره، نمایشنامه‌ی The Vega Enterprise (1956) وجود دارد که یک نمایش هیجان‌انگیز و علمی تخیلی است که با بمباران اتمی آخرین پناهگاه انسانی در یک جهان فاسد پایان می‌یابد. به علاوه، نمایشنامه‌ی Nächtliches Gespräach mit einem verachtelen Menschen (گفتگوی شبانه با مردی که مورد اهانت قرار گرفته، ۱۹۵۷) وجود دارد که شامل گفتگو بین یک جلاد مخفی و یک آرمانگرا، درباره‌ی بیهوده بودن فداکاری و هنر مردن می‌باشد. اما رمان کامل او با عنوان Grieche Sucht Griechin (مرد یونانی به دنبال زن یونانی، ۱۹۵۵) یک آرامه‌ی خنده‌دار را از جنبه آزاردهنده و دیدگاه جهانی نویسنده ارائه می‌کند، اما از آنجایی که منطق این رمان از دست منتقدان خود جان سالم به در برده است، مورد انتقاد قرار گرفته است. سه سال پس از نمایشنامه‌ی «ملاقات»، درونمات با نمایشنامه‌ی فرانک وی، که یک درام موسیقایی ضعیف بود، به تئاتر بازگشت. نمایشنامه‌ی Die Physiker (فیزیکدان، ۱۹۶۱)، اولین اثر کلاسیک او، این نمایشنامه‌نویس را به جایگاه خود بازگرداند و به او کمک کرد. دورنمات ترجیح می‌داد تا نمایشنامه‌های خود را «کمدی‌ها» بنامد، و در نمایشنامه‌ی «مشکلات تئاتر (۱۹۵۵)»، او این اعتقاد و باور را بیان کرد که تراژدی دیگر نمی‌تواند به این دلیل نوشته شود که عصر مدرن، که فاقد دنیای منظم و استانداردهای تثبیت‌شده‌ی گناه و مجازات است، برای آن مناسب نباشد. او به نوشتن ادامه داد و نمایشنامه‌هایی را نوشت، از جمله نمایش استریندبرگ (۱۹۶۹)، Die frist (زمان مقررشده، ۱۹۷۷)، Achterloo، و Oedipus (1989). آخرین اثر مهم او، اعدام عدالت (۱۹۸۹) است و به عنوان اوج چهارصدسال تفکر اروپایی در خصوص موضوع عدالت توصیف شده است. دورنمات در سال ۱۹۹۰ درگذشت.
* مطلب «معرفی رمان عدالت» را در وبلاگ کتابچی مطالعه نمایید.

منبع: yourdictionary.com

دسته بندی شده در: