در مطلب حاضر می‌خواهیم با قالب «چارپاره» یا «چهارپاره» آشنا شویم و در این راستا به سوال «اول مرغ بود یا تخم مرغ؟!» نیاز داریم؛ سوالی که آن را می‌توانیم تقریبا در هر حوزه‌ای به کار ببریم و به هر پدیده‌ای بسط دهیم. درواقع در حوزه‌ی قالب‌شناسی شعر و بررسی وزن عروضی به این سوال برمی‌خوریم که «اول شعر بود یا قالب؟» پاسخ این است که قطعاً اول شعر به وجود آمد و بعداً از روی اشعار سروده شده و با نظام‌مند شدن آنان، قالب‌ها ساخته شدند و سپس با کنار رفتن قوالب غیرعروضی، قوالب نامناسب و قوالب کم‌کاربرد، قوالبی که باقی ماندند، رواج یافتند، صاحب اسم شدند و سینه‌به‌سینه منتقل شدند. پس همان‌طور که در سطح بالاتر یعنی زبان، ابتدا انسان‌ها برای یافتن راهی ارتباطی، شروع به صحبت کردند و سپس قراردادهای زبانی را از روی مسائل جامع‌الطرفین ساختند، قوالب هم پیش از سرایش اشعار وجود خارجی نداشتند و یک سری قرارداد هستند.

چارپاره شروع یک تفاوت است!

اما با گذر زمان، همیشه نوع قراردادگذاری دچار تغییر و تحول می‌شود و بعضاً به فراخور نیازهایی که پیش می‌آیند، ساخت‌های جدیدی را می‌طلبند. چارپاره هم یکی از پدیده‌هایی است که از فرمول بالا پیروی نمی‌کند و کاملا مصنوعی ساخته شده است. درواقع با گذر قرن‌ها از شعر کلاسیک فارسی، دیگر آن‌چنان تمام قوافی استفاده شده بودند که به حالت اشباع رسیدند. در همین راستا، سرایش شعر در قوالب غزل و مثنوی، هرچقدر هم که با تلاش شاعر، توأم می‌شد، نتیجه‌ای جز تکرار و کلیشه نداشت. زیرا قافیه و ردیف، به عنوان عناصری محدودکننده، معنا را کانالیزه کرده و به سمتی خاص که مربوط به خودشان باشد، می‌کشاندند.

برخی از شاعران نوگرای قرن حاضر، با درک این نیاز، سعی کردند تا سراغ چارپاره بروند. تمهیدی که درون این قالب وجود داشت این بود که نه به ازای هر مصرع، بلکه به ازای هر دو مصرع، شاعر را مجبور به استفاده از قافیه می‌کرد؛ پس دست شاعر برای ساخت مضامین جدید، بازتر می‌شد. در همین راستا، بسیاری از شاعران معاصر، بیش از هر قالبی به چارپاره علاقه نشان می‌دهند؛ برای مثال در یک پژوهش مشخص شده که بیش از دو سوم آثار سبک غزل پست‌ مدرن، در قالب چارپاره سروده شده است! البته ماجرا منحصر به غزل پست مدرن نیست و در دهه‌های اخیر، علاوه بر این سبک نوگرا، شاعران سبک‌های دیگر مانند کلاسیک و نئوکلاسیک هم گرایش خوبی نسبت به قالب چارپاره پیدا کرده‌اند و اشعار زیادی در این قالب سروده‌اند.

ساختار قالب چارپاره

اگر بخواهیم نموداری برای یک شعر چارپاره تصویر کنیم، به چنین شکلی خواهیم رسید:

__________
__________#
__________
__________#

__________
__________*
__________
__________*

__________
__________&
__________
__________&

هر یک از نمادهای نمودار بالا، نشان‌گر یک قافیه هستند و هر پاره‌خط هم نشان‌گر یک مصراع است که در نمودار چارپاره، عنوان نیم‌مصراع را به خودش می‌گیرد. حال اگر دقیق‌تر به نمودار بالا نگاه کنیم، متوجه می‌شویم انگار با دوبیتی‌هایی روبه‌رو شده‌ایم که پشت سر هم قطار می‌شوند و در تعامل معنایی (ارتباط طولی) با هم عمل می‌کنند تا مجموعا یک شعر واحد را بسازند. این ساده‌ترین تعریف ساختار چارپاره است. از طرفی، اگر به جای عرض، به طول شعر نگاه کنیم، انگار که چارپاره همان مثنوی است که از وزن دوری بهره می‌برد و تنها در میانه‌ای مساوی از عروض هر مصرع، آن را شکسته و تقسیم سلولی کرده است! عدد ۴ در ترکیب اسم «چهارپاره» یا «چارپاره» هم به همین دلیل بالا است؛ گویی که به جای ۲ مصرع در یک بیت، از ۴ پاره در یک بند استفاده کرده‌ایم.

شاعران قالب چارپاره

همان‌طور که گفتیم، کاربرد چارپاره به یکی دو شاعر، مختص نبوده و نیست. البته گفتیم که چارپاره در قرن حاضر رواج یافته و در دهه‌های اخیر پرکاربرد شده است؛ اما در اصل از مشروطه به بعد آغاز شده و دقیقا از جنس شعر مشروطه است؛ شعری که نیاز دارد تا پایه‌ی خود را بر محتوا قرار دهد و بیشترین تمرکز را روی این موضوع بگذارد. برای مثال می‌توانیم به این بند از شعرِ ملک‌الشعرای بهار اشاره داشته باشیم:

بیایید ای رفیقان وفادار!
من اینجا بهرتان افشانم ارزن
که دیدار شما بهر من زار
به است از دیدن مردان برزن

بعدها و از اواسط دهه‌ی ۴۰ قرن حاضر، شاعران زیادی هم‌چون فریدون توللی، فروغ فرخزاد و هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، حمیدی شیرازی و… به سراغ چارپاره رفتند. شاعری چون فریدون مشیری، تخصص خوبی در اشعار چارپاره‌ی عاشقانه داشت:

ما آتش افتاده به نیزار ملالیم
ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم
بگذار که سرمست و غزل‌خوان من و خورشید
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم…

از بین شاعران دهه‌ی اخیر هم می‌توانیم افرادی چون سیدمهدی موسوی، امید صباغ‌نو، علی کریمی کلایه، حامد عسکری، کاظم بهمنی، شهرام میرزایی، فاطمه اختصاری و… را نام برده و به این بندِ چارپاره از یاسر قنبرلو اشاره داشته باشیم:

داد و بیداد نکردم که در اندیشه‌ی من
مرد آن است که غم را به گلو می‌ریزد
آخرین مرحله‌ی اوج فرو ریختن است
مثل فواره که در اوج فرو می‌ریزد

یک نمونه شعر چارپاره

در انتها بیایید تا برای درک بهتر ارتباط طولی در این قالب شعری، یک نمونه‌ی کامل از اشعار چارپاره را با هم مرور کنیم؛ شعری که خواهیم خواند، یکی از مشهورترین آثار رویا ابراهیمی، شاعر جوان معاصر و ساکن کانادا است.

حال من حال و روز خوبی نیست
خسته‌ام، خسته، او نمی‌فهمد
این طبیعی است ببر زخمی را
ببرِ روی پتو نمی‌فهمد

بین ما مرز درد فاصله بود
مثل یک رشته کوه پیوسته
مثل یک صهیونیست غمگین که
به زنی توی غزه دل بسته

زندگی در لباس شعبده‌باز
سر گرفت و کلاه را پس داد
در ازای جهان رنگارنگ
دست آخر سیاه را پس داد

من به پایان خویش معترفم
جفت پرواز او نخواهم شد
من همین جوجه اردک زشتم
حتم دارم که قو نخواهم شد

خسته‌ام مثل تیربار از جنگ
مثل تیغ غلاف گم کرده
مثل مردی که نصف دینش را
در میان طواف گم کرده

حال من حال تخت جمشید است
حال یک مرزبان ایرانی است
آخرین تیر آخرین سرباز
آخرین لحظه قبل ویرانی است

ترس قبل از شکست را تنها
مرد در حال جنگ می‌فهمد
حال یک کوه رو به ریزش را
اولین خرده سنگ می‌فهمد

زندگی! روزهای خوبت هم
مثل این شعر، تلخ و دلگیرند
قبل رفتن فقط بلندم کن
شاعران ایستاده می‌میرند…

دسته بندی شده در: