جنگ جهانی اول و دوم، یکی از بزرگ‌ترین فجایع بشری‌‌ست و درعین‌حال یکی از بهترین زمینه‌ها برای خلق آثار هنری! جنگ پدیده‌ی وحشتناکی‌ست که هیچ‌کس دوست ندارد حتی به آن نزدیک شود؛ اما وقتی پای ادبیات جنگ وسط می‌آید، ماجرا از این رو به آن رو می‌شود. من که به‌شخصه در سینما حتی بیشتر از ادبیات، جذب شگفتی‌های جنگ می‌شوم. اما چه چیزی درباره‌ی این رمان‌ها و فیلم‌های جنگی جذاب است؟ رمان طبل حلبی دقیقاً برای رسیدن به همین پرسش نوشته شده است. اسم داستان چیز خاصی را برایمان تداعی نمی‌کند و شاید نکته‌‎ همین‌جاست. نویسنده نامی را برای رمانش انتخاب کرده که شبیه هیچ عنوان قبلی نباشد. بی‌دلیل هم نیست. رمان طبل حلبی با تمام رمان‌هایی که تابه‌حال خوانده‌اید متفاوت است؛ آدم‌های متفاوت، اتفاقات متفاوت و دنیای متفاوت.

داستان در دهه‌ی ۱۹۴۰ در آلمان می‌گذرد و استفاده از این بازه‌ی زمانی دو کارکرد متفاوت برای نویسنده داشته؛ اولی این‌که توانسته نفرت و خشمش نسبت به نازیسم را با زبان فلسفه و ایدئولوژی بیان کند، دومی این‌که زمان و مکان واقعی به خواننده کمک می‌کند تا بتواند فضای داستان، را که از پیوند واقعیت و جادو خلق شده، بهتر لمس کند. گونتر گراس بیشتر از هرچیز، می‌خواسته در رمانش به تفاوت واقعیت عینی و حقیقت موجود در دل ظواهر اشاره کند؛ برای همین پسرکی را می‌سازد که جسمش از یک کودک سه‌ساله فراتر نمی‌رود اما فکر و نبوغی دارد که به او توانایی رهبری می‌دهد. بنابراین برای باورپذیر کردن این تناقض‌ها، اصولاً همه‌چیز را برپایه‌ی دنیایی خلق می‌کند که رمز و رازهای جادویی در آن حرف اول را می‌زند. شخصیت اسکار ماتزرات کسی‌ست که بار معنایی تمام اثر را به‌دوش می‌کشد و گراس دنیای داستانش را آن‌قدر دقیق آفریده، که حتی مرز باریک بین خیر و شر را درهم می‌شکند.

طبل حلبی

طبل حلبی

نویسنده : گونتر گراس
ناشر : نیلوفر
مترجم : سروش حبیبی

اسکارِ بهترین نقش اول

شخصیت اسکار ماتزرات یکی از پیچیده‌ترین شخصیت‌ها در ادبیات داستانی‌ست. او شخصیتی آزادی‌خواه است، به‌هیچ‌وجه در تشخیص درست و غلط درنگ نمی‌کند و با توصیفاتی که نویسنده از او می‌نویسد، قرار است به عنوان یک رهبر سیاسی نیز شناخته شود. وقتی این رمان منتشر شد، منقدین بسیاری اسکار را جزو بهترین شخصیت‌های ادبیات می‌دانستند و حتی مقایسه‌هایی بین او و شخصیت ورتر، که شخصیت اول کتاب «رنج‌های ورتر جوان» اثر «گوته» است، صورت گرفت. وقتی اسکار مرید پیدا می‌کند و افراد بیشتری به او اعتقاد پیدا می‌کنند، همراهانش او را مسیح صدا می‌زنند. این درحالی‌ست که خود، در جایی دیگر خودش را شیطان می‌خواند. این دوگانگی‌ها در داستان جای گرفته‌اند تا هرچه بهتر و ملموس‌تر تناقضات ذهنی نویسنده به ما منتقل شود. درضمن زمینه‌ی مذهبی اثر باعث می‌شود تا ارتباطی بین این مفهوم و طرفداری اسکار از دین مسیحیت و یهودیت شکل بگیرد. بنابراین جدال بین خیر و شر، یعنی نبرد اسکار با ایدئولوژی فاشیستی حزب نازی، در این‌جا مفهومی پررنگ‌تر به‌خود می‌‎گیرد. ترجمه‌ی سروش حبیبی هرچند با سلیقه‌ی من جور نیست، امّا توانسته فخامت کلام و لحنی که برای خلق شخصیت‌ها به‌کار رفته را، به‌خوبی به خواننده‌ی فارسی‌زبان منتقل کند.

رنج‌های ورتر جوان

رنج‌های ورتر جوان

ناشر : جامی
قیمت : ۱۳۹,۵۰۰۱۵۵,۰۰۰ تومان

نمادی از نمادگرایی

گونتر گراس برای طراحی ساختار داستانش از نمادگرایی بهره گرفته؛ البته این چیزی نیست که بقیه از آن بی‌نصیب باشند. نمادگرایی نوعی از استعاره است که به‌مرور زمان و به‌دلیل تکرار همیشگی، به یک اسطوره تبدیل شده. رگه‌هایی از نمادگرایی حتی در سطحی‌ترین داستان‌ها پیدا می‌شود. اما چیزی که ارزش اثر گونتر گراس را بالا می‌برد، همین سطحی نبودن است. گفتیم که شخصیت‌پردازی رکن اصلی داستان اوست و برای رسیدن به هر مفهوم و تصویری در دل داستان، باید از طریق اسکار وارد آن شویم. پس نمادپردازی هم یکی از کارهایی‌ست که او دوست دارد. اسکار با هدیه‌ای طبیعی متولد می‌شود؛ صدایی با فرکانس بسیار بالا که حتی شیشه‌ها را خُرد می‌کند. پس نمادگرایی در دل شخصیت او تنیده و از آن‌جایی که گراس، همه‌چیز را با دیدگاهی بسیار صفر و صدی می‌سازد و روایت می‌کند، نمادگرایی هم با شدت لحن بالایی شکل می‌گیرد. از سمت دیگر کوچک ماندن او، در لایه‌ای دیگر به این اشاره دارد که حزب نازی کودکی او و میلیون‌ها کودک دیگر را دزدید. اسکار در کودکی‌‎اش مانده تا به‌شکل همان کودک با نازی‌ها بجنگد و نماد انتقام از نسلی باشد که کودکی‌اش در جنگ جهانی و هولوکاست، به جهنم تبدیل شد.

آغاز یک سه‌گانه

تمام وقایعی که در داستان طبل حلبی اتفاق می‌افتد، از یک ممکان واقعی الهام گرفته شده است؛ دانتسیگ (گدانسک امروزی)، همان شهری که خود نویسنده در آن متولد شد. گونتر گراس داستان را در موقعیت جغرافیایی آشنایی طراحی کرد تا بهتر بتواند دیده‌ها و تجربیات عینی‌اش را به داستان تبدیل کند؛ و البته این‌که با این روش قهرمان داستان، ملّی‌گرایی را به‌طور جدی‌تر هدف قرار می‌دهد. اما این داستان قرار نبود در یک جلد به پایان برسد. شاید این خاصیت سبک‌های فانتزی باشد که نویسنده را به نوشتن معتاد می‌کند و تا جایی که توان دارد به داستان‌پردازی می‌کشاند! به‌هرحال گونتر گراس، نه به‌خاطر این‌که محبوبیت و شهرت به مذاق خوش آمده بود، بلکه از ابتدا ماجرای کتابش را نیمه‌کاره می‌دید. برای همین تصمیم گرفت دو داستان مجزّا، اما مرتبط با یک‌دیگر، در ادامه‌ی این رمان بنویسد.

ادامه‌ی رمان طبل حلبی دو سال پس از آن منتشر شد؛ رمان «موش و گربه» که در سال ۱۹۶۱ منتشر شد. در ادبیات جهان آثار زیادی با نام موش و گربه وجود دارد؛ دو نمونه از آن را در ادبیات فارسی می‌بینیم که عبید زاکانی منظومه‌ی اشعارش را با این عنوان نام‌گذاری کرده و شیخ بهایی نیز مجموعه‌ حکایاتی با این اسم دارد. اما گونتر گراس تقلید نمی‌پذیرد! او هم از موش و گربه استفاده‌ای استعاری و نمادین می‌کند و داستان، زندگی شخصیتی به نام «یواخیم مالکه» را روایت می‌کند؛ اما مانند طبل حلبی تمام عناصر به دنیای مدرن، جنگ جهانی، نازیسم، جامعه‌ی فاسدشده‌ی آلمان و بیداد کردن دورویی در آن، اشاره دارد. در ایران این رمان اولین بار در سال ۱۳۵۰ به ترجمه‌ی کامران فانی منتشر شد و زمینه‌ای را که انتشار طبل حلبی، برای آشنایی بیشتر مردم ایران با سبک‌های جدید ادبی به‌وجود آورده بود، وسعت بیشتری داد.

با فاصله‌‌ی زمانی مشابه، درست دو سال بعد، گونتر گراس آخرین قسمت این سه‌گانه‌ی ادبی را منتشر کرد؛ «سال‌های سگی» نگاشته‌شده در ۱۹۶۳. این رمان به‌واسطه‌ی شهرتی که از دو برادر قبلی خود به‌دست آورده بود، چشم‌های بیشتری را در انتظار خود داشت و به‌محض انتشار، به‌ فروش جهانی دست پیدا کرد و به چندین زبان ترجمه شد. البته که بازهم به تبعیت از دو جلد قبلی، داستان این رمان روایتی متفاوت است؛ اما بازهم در زمینه‌ی رئالیسم جادویی و در آلمانِ نازی. سال‌های سگی یک قدم از دو نسخه‌ی قبلی جلوتر رفت؛ هم از این نظر که به‌جای یک نفر، دو شخصیت را در راس داستان قرار می‌داد که «والتر مترن» و «ادوارد امسل» نام دارند؛ و هم این‌که خط زمانی ناپیوسته است و سه بخش از دهه‌ی ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰ را شامل می‌شود. در این رمان هم نبوغ ترسناک و غیرعادی گونتر گراس توی چشم می‌زند؛ از شیطنت‌های عجیب بچه‌ها گرفته تا نقاط عطفی که از یک اتفاق فراواقعی کوچک نشات می‌گیرند و کل ماجرا را دگرگون می‌کنند. گراس بازهم از قلم هنرمندانه‌اش بهره گرفته و این را در نکات ریز داستان، مانند نیمه‌یهودی بودن شخصیت اول و عقاید ضد و نقیض مردم که در دیالوگ‌هایی ساده پنهان شده، می‌توان دید. این شخصیت‌ها، با تمام تفاوتشان، بیشتر از دو رمان قبلی به جامعه نزدیک و شبیه‌اند و به‌همین شاید خاطر نقد اجتماعی در این داستان از دو نسخه‌ی قبلی عمیق‌تر بیان شده و با نگاه ریشه‌یابی، جامعه‌شناسی را با فلسفه پیوند می‌دهد.

دسته بندی شده در: