این روزها صحبت از بهترین ترجمه‌ی یک اثر کار چندان ساده‌ای نیست. در واقع آن‌قدر از یک اثر ترجمه‌های مختلفی وجود دارد که مخاطب نمی‌داند کدام یک بهتر و قابل اعتمادتر است. خصوصاً اگر با کتاب پیچیده‌ای مثل «خشم و هیاهو» طرف باشیم. این کتاب نیز مثل سایر آثار فاخر و کلاسیک دستخوش ترجمه‌های متعددی شده که به جز یکی دو مورد، بقیه به لعنت خدا هم نمی‌ارزند! در حقیقت، مترجم خودش باید این امر را تشخیص دهد که وقتی با یک کتاب چهار روایتی، پست‌مدرن، پیچیده و غیرخطی مثل «خشم و هیاهو» از فاکنر طرف است، باید سواد و دانش کافی در امر ترجمه را نیز داشته باشد. اما انگار زمانی که می‌خواهند کلاه خودشان را قاضی کنند، کلاه به نفع سواد نداشته‌ی آن‌ها رای می‌دهد.

اما آیا واقعا به همین راحتی می‌توان بهترین ترجمه از یک اثر را تعیین کرد؟ اصلا برای چه باید از روی یک اثر ترجمه‌های زیادی صورت گیرد؟ جدا از سیاست انتشارات و به فروش رساندن یک کتاب، بدون حق کپی رایت و با جلد‌های رنگارنگ و ویراستاری به درد نخور، گاهی یک اثر واقعا به ترجمه‌ی مجدد نیاز دارد. برای مثال، صالح حسینی کار خوبی کرد که خشم و هیاهو را دوباره، بعد از بهمن شعله‌ور ترجمه کرد. اما تعداد زیادی از افراد هستند که ترجمه‌ی او را کنار زده و همچنان نسخه‌ای که شعله‌ور ترجمه کرده را ترجیح می‌دهند. در واقع، هیچ یک از این دو عزیز (صالح حسینی و بهمن شعله‌ور) در ترجمه کم‌کاری نکرده‌اند. هر یک از‌آن‌ها، سبکی دارند که مخاطب خاص خود را جذب می‌کند. من در ادامه، به کمک مقاله‌ای از ابوالفضل حری، بهترین مترجم کتاب «خشم و هیاهو» را به شما معرفی خواهم کرد.

خشم و هیاهو، یا، غوغا و خشم

خشم و هیاهو، یا، غوغا و خشم

ناشر : نیلوفر
مترجم : صالح حسینی

سبک ویلیام فاکنر در نگارش خشم و هیاهو

همان‌طور که در بالا به آن اشاره کردم، خشم‌ و هیاهو با سبکی پست‌مدرن، غیرخطی و سخت نوشته شده است. این کتاب، توسط چهار راوی مختلف روایت می‌شود. چهار برادر که هر کدام ماجراهای مربوط به درگیری با خواهر سنت‌شکن خود، کدی را بیان می‌کنند. این چهار برادر، هر کدام زمین تا آسمان باهم فرق دارند، یکی به عقب‌ماندگی ذهنی دچار است و دیگری شخصیتی ماشینی دارد. یکی صریح است و دیگری بسیار نگران و مضطرب است. هر چهار برادر، با دیدگاه متفاوتی ماجراهای کدی را مطرح می‌کنند و این ماجرا کاملاً غیرمنسجم بیان می‌شود. هیچ مقطع زمانی مشخصی در بیان ماجراها وجود ندارد و «جریان سیال ذهن» هم در این میان اتفاق میفتد. راوی‌های با تک‌گویی و تفکر ماجرا را بیان می‌کنند و در این میان، بازی‌های زبانی و پیچیدگی‌های بومی انگلیسی نیز رخ می‌دهد که درک متن رمان را بیش از پیش سخت می‌سازد. حالا شما ترجیح می‌دهید که چه ترجمه‌ای از این اثر را بخوانید؟ ترجمه‌ای که ماجرا را به شکلی ساده روایت کند، یا ترجمه‌ای که به متن وفادار باشد؟ در مورد خشم و هیاهو، نظر شما همه چیز را مشخص خواهد کرد.

عامه‌پسند یا پیچیده؟ مسئله این است

زمانی که به نسخه‌ی ترجمه شده توسط بهمن شعله‌ور رجوع کردم، با جملات، عبارات و کلماتی روبه‌رو شدم که بسیار ساده‌سازی شده بود و توسط مخاطب راحت‌تر درک می‌شد. جالب اینجاست که با چند جستجوی ساده هم به این نتیجه رسیدم که کسانی که نسخه‌ی بهمن شعله‌ور را تهیه کرده باشند، کتاب را بهتر از سایرین درک می‌کنند و حتی ترجمه‌ی صالح حسینی را در مواردی رد کرده بودند. آن هم به این دلیل که پیچیده، سخت و ناملموس است. اما ما در اینجا با صالح حسینی طرف هستیم. نه مترجمی که با چهار جمله‌ی عربی و کلمه‌ی قلنبه سلنبه، خودش را بالا بکشد، دکمه‌ی یقه را تا انتها ببندد و به جای یک ترجمه‌ی درست و حسابی، با گردن آویز دراز تزئینی و کش‌لقمه، اثر را به قهقرا بکشاند!

در واقع، با وجود این‌که همیشه طرفدار ترجمه‌های روان بودم، در این مورد رای من ترجمه‌ی صالح حسینی است. چرا که او توانسته سبک پیچیده‌ی ویلیام فاکنر را با سبک خودش، وارد زبان فارسی کند. یعنی نه سبک خودش را قربانی کرده، نه سبک نویسنده را! او به خوبی توانسته اثری فاخر را به همان شکلی هست، به فارسی برگرداند. اجازه دهید توضیحات خود را با مثالی شروع کنم و سپس علت اصرارم در انتخاب ترجمه‌ی صالح حسینی را شرح دهم. زمانی برای ترجمه‌ی یک جمله‌ی ساده، با گروهی به چالش خوردم. جمله‌ای که باید ترجمه می‌کردیم از استفن کینگ بود:

Books are uniquely portable magic

ترجمه‌ای که خودم برای این جمله‌ی عجیب ولی کوتاه در نظر گرفته بودم، این بود «کتاب‌ها، جادویی خارق‌العاده و همراه ما هستند.» اما ترجمه‌های دیگری هم در ذهنم چرخ می‌زد. هرچه فکر می‌کردیم، نمی‌توانستیم دقیق‌ترین ترجمه را برای این جمله پیدا کنیم که در عین سادگی، زیبایی و پیچیدگی زبان مبدأ را نیز داشته باشد. عقیده‌ی شخصی من بر این بود که جمله می‌تواند به سادگی معادل‌سازی شود و مفهوم را منتقل کند. ولی برخی از همکاران اظهار داشتند که این جمله، باید درست همان‌طور که نوشته شده ترجمه شود. باید اصطلاح دقیقی برای uniquely، portable و magic پیدا شود که به جمله‌ی اصلی وفادار بماند.

در واقع پس از بحث‌های طولانی به این نتیجه رسیدیم که این جمله، از جمله‌های سخت‌خوان انگلیسی محسوب می‌شود. «کتاب‌ها جادوی خارق‌العاده و قابل حمل هستند.» به هیچ وجه جذابیت جمله‌ی اصلی را ندارد و جمله‌ی دیگری هم نمی‌توانستیم برایش درنظر بگیریم. بحث صالح حسینی و بهمن شعله‌ور در ترجمه‌ی «خشم و هیاهو»، درست طبق مثال بالا است. صالح حسینی کسی‌ست که توانسته جمله‌های فاکنر که کم از این جمله‌ی سخت‌خوان کینگ ندارند را با کمترین تغییر و با حفظ سبک شخصی خودش، به فارسی برگرداند. در واقع، با وجود رعایت اصل همگانی که در آن ساده‌سازی، طبیعی‌سازی و تصریح رخ می‌دهد و جمله‌ها حین ترجمه تشریح، ساده‌سازی و بومی‌سازی می‌شوند، تحت‌اللفظی نیستند! گویی مترجم قدرت قلم خودش را به اندازه‌ی نویسنده بالا برده تا بتواند این اثر فاخر و سنگین را به شکلی فاخر برگردان کند.

اگر بخواهم صریحانه صحبت کنم، به هیچ عنوان صحبت کسانی که می‌گویند «تازه کارها سراغ ترجمه‌ی بهمن‌ شعله‌ور بروند» را قبول ندارم! تازه کارها می‌توانند از سایر آثار فاخر که متنی ساده‌تر دارد شروع کرده و بعد برای خواندن این کتاب، صالح حسینی را انتخاب کنند. به قول همکارم که می‌گفت، استفن کینگ دلیلی داشته که جمله‌ی «Books are uniquely portable magic» را سخت‌خوان بنویسد، ویلیام فاکنر هم دلیلی داشته که کتابش را سخت‌خوان و پیچیده بنویسد. گرچه بومی‌سازی اصطلاحات و کلماتی که در زبان انگلیسی دچار پیچیدگی هستند، گاهی طاقت‌فرسا و سخت می‌شود، ولی قلمی مثل قلم صالح حسینی، به خوبی از پس آن برآمده است!

ترجمه‌ی صالح حسینی، نچسب و سنگین نیست!

شاید این بخش از مقاله‌ام را به دفاع از صالح حسینی مشغول شوم. چرا که تعداد زیادی از مخاطبان ترجمه‌ی او از خشم و هیاهو یا سایر آثار کلاسیک و فاخر را «سنگین» می‌خوانند و ترجیح می‌دهند سراغ مترجم‌های عامه‌پسندتر بروند. ولی نکته اینجاست که متنی که او ترجمه می‌کند سنگین نیست، بلکه خود نویسنده قلم سنگینی دارد. شما با نویسندگانی مثل داستایوفسکی، چخوف و فاکنر روبه‌رو هستید! پس نباید انتظار داشته باشید که متن کتاب آن‌ها را به سادگی بفهمید. اگر این طور باشد، پس قطعا مترجم به نفع و صلاح‌دید خودش، ترجمه را دستکاری کرده یا «ساده‌سازی» و «تصریح» را بیش از حد انجام داده است. در واقع، صالح حسینی از «طبیعی‌سازی» یا همان‌ «بومی‌سازی» به خوبی بهره‌مند شده است! او تمام عبارات را عینا و تحت‌اللفظی ترجمه نمی‌کند. در آثار او به وفور می‌توان با اصطلاحات و کنایه‌های فارسی برخورد کرد، اما او در عین حال که بومی‌سازی می‌کند، کوتاهی کلام، لحن و پیچیدگی‌های متن اصلی را نیز رعایت می‌کند.

برای مثال، بخش اول که از زبان برادر کند ذهن کدی روایت می‌شود، بازی‌های زبانی کودکانه‌ای دارد که توسط حسینی به خوبی انتقال داده شده است. اما در ترجمه‌های افتضاح که توسط جمعی موازی‌کار یا بی‌سواد صورت گرفته، این لحن و بازی کلامی نابود شده است! مثل بلایی که سر آثار همینگوی می‌آورند و خوشحال به خراب کردن شاهکار آن بزرگوار می‌نازند! در اصل، اینکه مترجم بتواند بازی زبانی را به زبان فارسی منتقل کند، شاهکار کرده است! چون به چشم دیدم که یک تیم (از جمله خودم) نمی‌توانست بهترین جایگزین را برای جمله‌ی « Books are uniquely portable magic.» پیدا کند! پس اگر مترجمی پیدا شود که بتواند جمله‌ای سخت‌خوان و جذاب را، سخت‌خوان و جذاب ترجمه کند، شاهکار کرده است!

همین مثال را می‌توان در ترجمه‌ی آثار شکسپیر هم مثال زد! برخی مترجم‌ها به بهانه‌ی بومی‌سازی، معادل‌سازی و به روز کردن متن ترجمه با زبان پویای فارسی، اثری فاخر که از کلمات غنی و سنگین انگلیسی پر است را به زبان عامه‌پسند برمی‌گردانند و به خود افتخار می‌کنند که آن‌ها را باب میل دندان مخاطب معمولی ترجمه کرده‌اند، غافل از اینکه باید این حقیقت را بپذیرند که آثار شکسپیر اصلا و ابدا عامه‌پسند نیست! بلکه کاملا آکادمیک است! تا جایی که بر او نقدها وارد شده که چرا باید تا این اندازه مخاطب خاص داشته باشد و توسط معمولی‌ترها درک نشود. حال چرا باید مترجم در ترجمه‌ی اثر، ملایمت به خرج دهد؟ در واقع، افرادی مثل صالح حسینی، داریوش آشوری و… ماه‌ها و شاید سال‌ها روی ترجمه‌ی یک اثر وقت بگذارند تا بتوانند خودشان را به حد و اندازه‌ای بالا بکشند که مثل یک ویلیام فاکنر ایرانی، داستان را از نو بنویسند و چه بسا باید به چنین ترجمه‌هایی که برای آن‌ها وقت گذاشته شده، سجده کرد. اما اگر همچنان ترجیح می‌دهید خشم و هیاهو را به زبان ساده و بدون هیچ پیچیدگی خاصی بخوانید تا صرفا از ماجرای آن سردربیاورید، هم می‌توانید خلاصه‌ی آن را در گودریدز بخوانید، هم ترجمه‌ی بهمن شعله‌ور را انتخاب کنید.

دسته بندی شده در: