هبوط در کویر

«هبوط» یکی از آثار غیرداستانی علی شریعتی است و از آن‌جایی که حتما می‌دانید تحلیل درمورد اثر تحلیلی کاری گزاف است، بیایید تا در این مطلب و در معرفی هبوط، ابتدا بریده‌هایی از اثر را بخوانیم و با هم دوره کنیم تا اولاً با مضامین هبوط آشنا شویم و سپس نوع قلم، ویژگی‌ها و عناصر آن را مورد بررسی قرار دهیم. نکاتی که باعث شدند تا مصطفی چمران، در نامه‌ای خطاب به شریعتی بنویسد تنها کتابی که در دل عملیات‌های مهم همراهش می‌برده، هبوط بوده است! حال شاید برای‌تان سوال پیش بیاید که چرا از عناوین «دکتر شریعتی» و «دکتر چمران» استفاده نکردیم؟

چیزی که زیاد از مخاطبین مقاله‌هایم می‌شنوم؛ توضیحی که می‌توانم بدهم این است که اصولا از نظر علمی، زمانی از پیشوندی استفاده می‌کنیم که آن پیشوند، دقیقا به موضوع مرتبط باشد. پس از آن جهت که شریعتی، تحصیلات خود را در رشته‌های ادبیات فارسی و تاریخ پی‌گیری کرده بود، نمی‌توانیم در حوزه‌ی کتاب حاضر که مربوط به انسان‌‌شناسی و مذهب است، عنوان دکترا را برایش ذکر کنیم و درواقع موضوعیتی وجود ندارد. مصطفی چمران هم از این قاعده مستثنا نیست و با وجود احترام زیادی که برایش قائلیم، اظهار نظرش در باب این کتاب، با مدارک مهندسی برق و فیزیک پلاسما، چیزی عمومی محسوب می‌شود.

هبوط

هبوط

ناشر : سپیده باوران
قیمت : ۴۹,۵۰۰۵۵,۰۰۰ تومان

جنگ اول بِه از صلح آخر!

اما پرحرفی بندهای بالا، آن‌قدر هم که فکر می‌کنید به موضوع این مرور، بی‌ارتباط نبود. درواقع منظور کلی ما انتقادی به جریان‌هایی است که به واسطه‌ی شهرت، نظر مخاطب‌گونه و تجربی یک فرد در حوزه‌ی موردعلاقه‌اش را به‌سان یک مانیفست یا نظریه برداشت و معرفی می‌کند و فرد مذکور را بعضا تا جایگاه خدایی بالا می‌برد؛ اتفاقی که آشکارا درمورد شریعتی و خیلی‌های دیگر افتاده و امکانِ لذتِ محض مخاطب جدی را هم با اغراق‌آمیزی اثر خوب، از بین می‌برد. البته ما هم عنادی با این کتاب و سایر آثار شریعتی نداریم و خلاصه بگویم «نه به آن شوریِ شور، نه به این بی‌نمکی!» پس پیشنهاد می‌کنم این اثر را بخوانید اما دیدی که نسبت به آن دارید را تلطیف کنید تا اولاً اگر خودتان زمینه‌ای قوی در حوزه‌ی انسان‌شناسی و مذهب دارید، پس از مطالعه‌ی آن ناامید نشوید و ثانیا اگر شرط بالا را پاس نمی‌کنید، به اشتباه نیفتید و مباحث و تحلیل‌های شریعتی را در حد فردی که مانند خودتان، مطالعه کرده و سعی کرده در بیان آن‌ها خلاقیت به خرج دهد، ببینید. پس خیلی مته به خشخاش نگذارید و ما هم این موضوع را صرفا از جهتِ «جنگ اول به از صلح آخر» ذکر کردیم…

نحسیِ هبوط

نحس بودنِ هبوط آدمی شاید آن‌قدر در نظر شریعتی پررنگ بوده که آن را سوژه‌ی سیزدهمین کتاب خود قرار داده است. کتابی که به تنهایی ارزش کاملی ندارد و به همراه کتاب مشهور دیگر شریعتی، یعنی «کویر» چفت و بست‌دار می‌شود. درواقع در نسخه‌های اولیه، اثر با عنوان «هبوط در کویر» به بازار کتاب عرضه شد و سپس برای تفکیک و تخصصی‌تر شدن مبحث به دو کتاب تقسیم‌بندی شد. شریعتی در کتاب اول یعنی همین هبوط، داستان نمادگرایانه‌ی حضرت آدم، اخراجش از بهشت و فرود آمدنش به زمین را روایت می‌کند. پس می‌توانیم ادعا کنیم که اثر هبوط با وجود روایتِ یک داستان، بیشتر اثری غیرداستانی است که در ژانر تاریخی -به مثابه اسطوره- و فلسفی طبقه‌بندی می‌شود. نسخه‌ی موجود فعلی این کتاب، توسط «بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی» نظام‌بندی شده و توسط نشر «سپیده باوران» به چاپ رسیده است. اثری ۲۲۳ صفحه‌ای در قطع رقعی که در دهه‌ی نود، ۹ بار تجدید چاپ شده است.

کویر

کویر

ناشر : سپیده باوران
قیمت : ۱۶۰,۲۰۰۱۷۸,۰۰۰ تومان

داستان یک سقوط…

اگر پای صحبت قدیمی‌های اهل ادبیات نشسته باشید، می‌دانید که اکثر آنان، -علی‌الخصوص ادبیات‌دوستانِ مذهبی- در یک عقیده مشترک بودند؛ مثنوی معنوی را قرآن منظوم می‌خواندند! حال اگر کتاب‌های علی شریعتی را بخوانید، تلاش‌های او در جهت بیرون کشیدن تفسیری ادبی از آیات قرآن را درخواهید یافت؛ تلاش‌هایی که قطعا در حد مولانا به بار ننشسته‌اند، اما علاوه بر «تشیّع علوی، تشیّع صفوی» و «معبودهای من»، یکی از بهترین نمودهایشان را می‌توانیم در همین کتاب هبوط ببینیم. البته در تعارض با کار مولانا، بیش از بازآفرینی می‌توانیم استفاده‌ی شریعتی از مذهب را به عنوان یک تمهید ببینیم. چرا که او برای پیش‌برد مضامین مورد نظرش از قرآن استفاده کرده و در همین راستا، آیاتی توسط او انتخاب شده‌اند که بیشتر به موضوع انسان‌شناسی، ریشه‌یابی ماهیت آفرینش و… ارتباط داشته باشند.

داستان خلقت، یکی از محبوب‌ترین سوژه‌ها در چشم شریعتی است! او در آثار زیادی به این نکته گریز زده است؛ اما اگر می‌خواهید کالبدشکافی استعارات آفرینش را از نگاه شریعتی بخوانید، باید سراغ هبوط بروید. او در این کتاب هبوط را از شکل کلی معنایی خود مانند سقوط، فرو ریختن ارزش و… هم خارج می‌کند و بحث «درد» را پیش می‌کشد. درواقع در هبوط، شریعتی معتقد است که انسان طی سفرش از عرش به فرش، بی‌دردی را به درد فروخته و یادآوری دردِ نخستین که همانا درد فرو افتادن است، دردناک‌ترین و صدالبته مهم‌ترین درد آدمی‌زاد است که باید مرور شود. او «دردِ بودن» را با شاعرانگی خاصی مورد تحلیل قرار می‌دهد و هم‌سو با مضامین مطرح شده‌اش، می‌توانید مضامین و مباحث بسیاری را هم به صورت غیرمستقیم، از واکاوی این نکته برداشت کنید. نکاتی مانند خودکشی فلسفی، روان‌کاوی و…

دعوای نخواستن…

همان طور که از اسم کتاب پیداست و ما هم ذکر کردیم، کتاب در مورد آفرینش انسان است؛ پس پر بی‌راه نیست اگر این‌گونه آغاز شود:

مرا کسی نساخت. خدا ساخت؛ نه آن‌چنان که کسی می‌‎خواست، که من کسی نداشتم؛ کسم خدا بود، کس بی‌کسان. او بود که مرا ساخت، آن‌چنان که خودش خواست. نه از من پرسید و نه از آن منِ دیگرم. من یک گلِ بی‌صاحب بودم. مرا از روح خود در آن دمید و بر روی خاک و در زیر آفتاب، تنها رهایم کرد. مرا به خودم واگذاشت. عاق آسمان! کسی هم مرا دوست نداشت؛ به فکرم نبود. وقتی داشتند مرا می‌آفریدند، می‌سرشتند، کسی آن‌گوشه خداخدا نمی‌کرد. وقتی داشتم روح می‌پذیرفتم، شکل می‌گرفتم، قد می‌کشیدم، چشم‌هام رنگ می‌خورد، چهره‌ام طرح می‌شد، بینی‌ام نجابت می‌گرفت، فرشته‌ی ظریف و شوخ و مهربان و چابک‌پنجه‌ای با نوک انگشتان کوچک سحرآفرینش، آن را صاف و صوف نمی‌کرد…

او در سراسر کتاب، به همین شکل، داستان آفرینش را شاعرانه روایت می‌کند و بعضا مانند این بریده، با نارسیسیسم (خودپسندی) خاصی به تفاوت خود با فرشتگان اشاره می‌کند:

این فرشته‌ها که احساس ندارند، شعور ندارند، این حرف‌ها سرشان نمی‌شود. فرشته عشق نداند که چیست! این‌ها یک مشت عمله‌اند؛ یک عده کارمندان جزء یا کل دولت‌اند. باید زود به هم بگردند و سرش را هر جور شده به هم بیارند و فوری بروند سر کاری دیگری. کنتراتی کار می‌کنند؛ تقلبی کار می‌کنند؛ سرعمله‌شان شیطان است. درست است که ظاهرا همه مطیع و منقاد خداوند خدایند و برای او کار می‌کنند، اما پنهانی دست همه‌شان در دست شیطان است؛ همه در بیعت اویند. عرضه‌اش را نداشتند که مثل او عصیان کنند، اگر نه می‌کردند، و پنهانی می‌کنند…

اقیانوسی به عمق یک سانتی‌متر!

اساسا یکی از جذابیت کارهای شریعتی این است که او اقیانوسی پهناور از دانش‌ها و مهارت‌های مختلف است و آن‌چنان در حوزه‌های مختلف مطالعه کرده که یک سانتی بودن عمق دانشش در بسیاری از قسمت‌ها را می‌توانیم چشم‌پوشی کنیم! این ویژگی باعث می‌شود تا او بتواند در کتابی مانند هبوط، قرائت‌های شخصی خود از چیزهایی متشرعانه، فقیهانه و ظاهرا غیرقابل تغییر را بروز دهد، مصداق‌ها و نتایج متفاوت و بکر را بیرون بکشد و اثری تلفیقی اما امضادار را خلق کند. تلفیقی از این جهت که او مکاتبی بعضا متنافر یا متضاد را برای نیل به اهداف خود درهم می‌آمیزد و امضادار از این جهت که تنها او می‌تواند با شیوه‌ی خاصش چنین کاری کند و افرادی اعم از نادر ابراهیمی، و… در پیروی و تقلید از او همواره ناکام بوده‌اند. برای مثال در اولین نقل قولی که ذکر کردیم، در بستر یک نکته‌ی دینی، از ندانم‌گرایی، طغیان در برابر خدا و… استفاده کرده و در عین حال، باز چیزی خارج از مذهب به نظر نمی‌رسد! یا برای مثال ببینید که او در این بریده چگونه بعد از نقل قول قبلی، سویه‌ی نگاهش را برمی‌گرداند و زیبایی‌شناسی فطری و عامه‌پسند را معکوس می‌کند:

بهترینِ فرشته‎ها همین شیطان بود. مرد و مردانه ایستاد و گفت: «نه، سجده نمی‌کنم. تو را سجده می‌کنم، اما این آدمک‌های کثیفی را که از گل متعفن ساخته‌ای، این موجود ضعیف و نکبتی را که برای شکم‌چرانی‌اش خدا و بهشت و پرستش و عظمت و بزرگواری و آخرت و حق‌شناسی و محبت و همه‌چیز و همه‌کس را فراموش می‌کند… سجده نمی‌کنم!»

مقاله‌گونگی!

شریعتی پس از خلق چارچوب انسانی و جهانِ زمینی در اوایل اثر، شروع به کارکردگیری می‌کند. جایی که اثر از داستان فاصله می‌گیرد و به سمت مقاله بودن پیش می‌رود. اما مقاله‌گونگی شریعتی آن‌قدری خاص هست که اصلا حس مقاله خواندن را به مخاطب القا نکند:

تمام هم و غم‌شان زیاد درست کردن است؛ بالا بردن سطح تولید است، حالا هر جور شد، هر چه از آب درآمد! رقابتی که در کار نیست. عرضه و تقاضا و انتخابی که در این بازار نیست. خود خدا –صاف و پوست کنده بارها در تورات، در قرآن فرموده است: گِل، خاک، لایه‌ی ته‌نشین شده، گل و لای سیل، لجن بدبو و گند! خب از گل و لای و لجن مگر می‌خواهی چی از آب درآید؟

و دقیقا تنها نقدی که می‌توانیم داشته باشیم این است که بعضی از قسمت های کتاب، حتی با پلی‌ژانری هم توجیه نمی‌شود و شکافی مضمونی یا حداقل فُرمی ایجاد می‌کند؛ مانند این تکه:

انسان یک جاندار خودآگاهِ خودساز است و سپس جهان‌آگاه جهان‌ساز. بنده‌ای بر انگاره‌ی خواجه‌اش! من هنگامی پدید می‌آید که فرد به قول اقبال به خودی می‌رسد؛ یعنی خود را در قبال دیگری وجدان می‌کند.

در همین راستا بود که پیش‌تر گفتیم، شریعتی در ظاهرِ فریبنده‌ی شاعرانه‌ی متن، تحلیلی و فلسفی برخورد می‌کند و به همین دلیل باید توجه کنید که تحلیل‌های مقاله‌گونه‌اش شما را به اشتباه نیندازد؛ زیرا تحلیل‌هایش پشتوانه‌ای جدی و مستحکم ندارد…

پاک‌نویسیِ قلمِ زیبا، زیباترش می‌کند…

در آخر می‌خواهم سراغ بحثی ظاهرا نامرتبط بروم. یکی از نکاتی که در مطالعه‌ی این کتاب مرا به وجد آورد و حیف دانستم که به راحتی از آن بگذرم، ویراست فوق‌العاده و پانویس‌هایی بودند که جای‌جای کتاب حضور داشتند و نوشته‌ی شریعتی را اصلاح می‌کنند. کار جذاب ویراستارِ نشر که من متاسفانه نامش را پیدا نکردم و در شناسه‌ی اثر هم در جایگاه ویراستار تنها به عنوان «کارگاه نشر سپید باوران» برخورد کردم. این موضوع علاوه بر بهبود خود اثر، اهمیت ویژه‌تری هم دارد؛ چه اینکه در ایران اساسا ماهیت ویراستار زیر سوال است و در بسیاری از نشرها چنین رده‌ی مهمی دیده نمی‌شود. امری که باعث می‌شود در اکثر کتاب‌های فارسی با غلط‌های املایی، فنی و محتوایی فراوانی روبه‌رو شویم. نکاتی که گاه و بی‌گاه در مطالبی مانند «قهوه‌ی سرد، خوردنی نیست آقای نویسنده!» به آنان پرداخته بودم.

درواقع ویرایش کتاب‌های زرد هم در ایران قابل اجرا نیست؛ چه رسد به اینکه ویراستاری پیدا شود که بخواهد راجع به شریعتی -با آن تیرانی عظیمِ شهرت- به اصلاح دست بزند! و باز تاکید کنم آن هم در کتابی که توسط بنیاد خود نویسنده چاپ شده است. پس باید آفرین گفت که خود بنیاد شریعتی دنبال اثبات ناخودآگاه این نکته است که: «شریعتی بت نیست!» برای مثال در صفحات زیادی اعم از ۶۳ یا ۶۴ کتاب، پانویس‌هایی فنی و محتوایی می‌بینیم ویراستار با اتکا به نوع درست زبان و ارجاعات، دست به اصلاح متن اصلی زده است… القصه، جسارت ویراستار را -هر که بوده- می‌ستایم و معتقدم باید از بنیاد، نشر و ویراستار، تقدیر کنیم و به عنوان الگو معرفی‌شان کنیم.

دسته بندی شده در: