۱۲ مرد خشمگین، ۱۱ مرد خشمگین و الی آخر…

در مطالعه‌ی سینمای اقتباسی، معمولا با فیلم‌هایی روبه‌رو می‌شویم که بیش از فیلم‌های دیگر، دنبال پیروی از متن صریح هستند. اما فیلمی مانند ۱۲ مرد خشمگین (به انگلیسی: ۱۲ Angry Men) ، ساخته‌ی سیدنی لومت یکی از تکنیکی‌ترین آثار اقتباسی سینمای جهان است. در همین راستا این اثر می‌تواند منبع خوبی برای توضیح بسیاری از مولفه‌ها، نشانه‌ها و نمادهای جذاب باشد؛ عناصری که علاوه بر فیلم‌نامه در قسمت‌های پرداختی فیلم، اعم از میزانسن، دکوپاژ و… هم به خوبی به چشم می‌آیند. پس ما هم در این مطلب سعی می‌کنیم تا بیشتر از سایر مطالب طرح شده در ستون سینماکتاب به بررسی این نکات بپردازیم. ضمن اینکه ۱۲ مرد خشمگین از نظر شخصیت‌شناسی هم نمره‌ی بالایی می‌گیرد.

این فیلم از روی کتاب «۱۲ مرد خشمگین» نوشته‌ی رجینالد رز اقتباس شده است. کتابی که منبع اقتباس فیلم‌ها، سریال‌ها و تئاترهای زیادی بوده است. اما ما در این مطلب، نسخه‌ی سال ۱۹۵۷ میلادی به کارگردانی سیدنی لومت را مد نظر داریم. گرچه که آثار دیگری مانند نسخه‌ی سال ۱۹۹۷ به همین نام و کارگردانی ویلیام فریدکین، نسخه‌ی هندی با نام «در انتظار تصمیم‌گیری» و نسخه‌ی روسی به نام «۱۲» هم از آثار اقتباسی مشهور این کتاب هستند. نسخه‌ی سیدنی لومت با بازی بازیگران مشهور زمان خود مانند هنری فوندا و جوزف سویینی ساخته شد. این اثر با هزینه‌ی حدودا ۳۰۰ هزار دلاری به گیشه‌ای دو میلیون دلاری دست یافت. اما مهم‌تر از این استقبال نسبی، ستایش‌های دوران و هم‌چنین ماتأخر از فیلم است. ۱۲ مرد خشمگین، جوایز معتبر متعددی مانند جایزه‌ی بهترین فیلم جشنواره‌های بفتا، برلین، اسکار و گلدن‌گلوب را به دست آورد. هم‌چنین این فیلم ۹۶ دقیقه‌ای بعدها در اکثر فهرست‌های صدگانه‌ی بهترین آثار سینمایی قرار گرفت.

یار دوازدهمی در کار نیست!

اگر بخواهیم خلاصه‌ای از داستان را ذکر کنیم، باید بگوییم که با چیز غریبی روبه‌رو هستیم؛ ماجرا از آن‌جا شروع می‌شود که نوجوانی ۱۸ ساله به اتهام قتل پدرش دستگیر شده است. شواهد نشان می‌دهند که او مجرم است؛ اما خود شخص این اتهام را قبول ندارد. حالا طبق قانون ایالت متحده‌ی آمریکا، هیأت منصفه‌ای شامل ۱۲ نفر تشکیل می‌شود و آنان باید همگی به اجماع درمورد مجرم بودن یا نبودن او رای دهند تا مشخص شود که نوجوان باید آزاد شود یا روی صندلی الکتریکی اعدام شود. داستان از جایی جذاب می‌شود که بدانیم این ۱۲ نفر، هرکدام از قشر اجتماعی، سنی و فکری متفاوتی آمده‌اند. در رای‌گیری اول، ۱۱ نفر با اتکا به شواهد ظاهری به مجرم بودن نوجوان رأی می‌دهند اما یک نفر رای مخالف می‌دهد؛ پس باید بحث و گفتگو شروع شود. در روندی عجیب و بسیار جالب، به جای آن‌که اکثریت بتوانند رای یک مخالف را برگردانند، اوست که موفق می‌شود یک به یک آرا را برگرداند و بی‌گناه بودن نوجوان را اثبات کند.

این داستان از لایه‌های متعدد و متنوع روان‌شناختی و جامعه‌شناختی برخوردار است. اولین نکته در تلاش مخالف در باب شناساندن اهمیت جان یک انسان است. جایی که اکثریت افراد، از وظیفه و رسالت خود آگاه نیستند و هرکدام می‌خواهند بنا به مشغله یا بی‌حوصلگی، سریعاً پرونده را مختومه کنند. اما شخصیت مخالف با ارزش دادن به انسان‌گرایی آن‌چنان به مرور در دل شخصیت‌های دیگر (و مخاطب) رخنه می‌کند که فلسفه‌ی اصلی داستان را رو می‌کند؛ هم‌چنین اگر از بیرون نگاه کنیم، می‌فهمیم که این کاراکترسازی جذاب و بازی بی‌نظیر هنری فوندا باعث شده تا شخصیت مذکور در فهرست پنجاه قهرمان برتر تاریخ سینما در بنیاد فیلم ایالات متحده‌ی آمریکا (AFI) قرار بگیرد. او کسی است که به طرزی موشکافانه، باحوصله و کاربردی، تفاوت واقعیت و حقیقت را مطرح می‌کند.

شخصیت‌شناسی دوازده مرد خشمگین

گفتیم که در این فیلم با ۱۲ نفر از چندین قشر متفاوت مواجهیم؛ حال بیایید نگاهی کوتاه به آنان داشته باشیم و ببینیم هرکدام‌شان نماینده‌ی چه چیزی هستند؟ درواقع چه‌گونه می‌شود ۱۲ نفر از یک جامعه با زوایایی متفاوت به یک موضوع واحد نگاه کنند؟! اولین نکته قبل از ورود به خود شخصیت‌شناسی، نوع شخصیت‌سازی سیدنی لومت است؛ او هیچ‌کدام از شخصیت‌ها را صاحب اسم نمی‌کند تا از طرفی تعلیق را بالا ببرد و از سوی دیگر گستره‌ی معناپذیری هر شخصیت را وسیع‌تر کند. در این راستا، تمام افراد در طول فیلم، همدیگر را با شماره‌ی جایگاه خود در هیات منصفه صدا می‌زنند؛ برای مثال «هفت!»، «آقای یازده!» یا «آقای شماره‌ی سه!!!»

علاوه بر نکات مذکور، این تمهید می‌تواند گزینه‌ای خوب برای تمرکز صددرصدی مخاطب بر روی بحث در حال اجرا باشد و هیچ ارجاع مابه‌ازایی را در مواقع جدل، به وجود نیاورد. در تعامل با این نکاتِ سناریویی، لومت با استفاده از نکات جذابِ فرمی، تاثیر کار خود را بالا می‌برد. برای مثال در ابتدای فیلم‌برداری، لنز دوربین به صورت چشمی تنظیم شده است تا جمع افراد را مدنظر داشته باشد، اما با پیشرفت داستان و ایجاد دیالکتیک‌های متوالی، لومت برای نشان دادن فرسایشی شدن مباحثات فاصله‌ی کانونی فیلم‌برداری را زیاد می‌کند تا احساسات انسانی مثبت و منفی اعم از اضطراب، عصبانیت، دلخوری، همدلی و… شخصیت‌ها را به تصویر بکشد. از طرفی فشار با این نوع از تصویربرداری لحظه به لحظه بیشتر می‌شود و بدون تغییر لوکیشن، گویی این حس به مخاطب دست می‌دهد که اتاق هیأت منصفه کوچک و کوچک‌تر شده است!

البته تمهیدات فنی لومت به همین‌جا ختم نمی‌شوند و بی‌شمارند. برای مثال در شروع فیلم، دوربین نمای پایین به بالایی از ساختمان قضایی آمریکا را نشان می‌دهد؛ چیزی که به صورت ناخودآگاه، قدرت و ابهتِ دیوان‌سالاری را به اذهان مخاطب متبادر می‌کند؛ اما در ادامه قرار است این نما و نماهایی هم‌راستا (مانند نمای معکوس بالا به پایینی که انسان‌ها را ریز نشان می‌دهد) طعنه‌ای به ناکارآمدی غول بوروکراسی باشد. غولی که از جنس واقعیت است و گرچه ساخت انسان است، اما ذات و حقیقت سرش نمی‌شود و می‌تواند در باب مدرنیته‌ی فرهنگی یا سرمایه‌داری حاکمیتی، عنصری تهدیدآمیز علیه انسانیت باشد.

فهرست شخصیت‌ها

چند شخصیت فرعی وجود دارند که دیالکتیک خاصی را با شخصیت هنری فوندا ایجاد نمی‌کنند و تنها نشان‌دهنده‌ی نماینده‌های متنوع جامعه هستند؛ برای مثال آقای شماره‌ی پنج، فردی است که بیشترین نقش فرعی در واضح کردن اضطراب انسانی را دارد. آقای شماره‌ی هشت، مانند فرد قبلی است؛ او کسی است که وجه دیگری، یعنی دودلی و تردید انسان‌ها در هنگام قضاوت را زنده می‌کند. آقای شماره‌ی ۹ که به عنوان سخنگوی جمع، همه‌چیز را خوب کنترل می‌کند و مدیر جمع است. آقای شماره‌ی سه و شش، دو نفری هستند که بیشترین تطابق را با هم دارند؛ آنان هردو از قشر کارگرند و با این وجود، در شنود صحبت‌ها منطقی به نظر می‌آیند و مهم‌تر از آن مودب؛ طعنه‌ای به نظام سرمایه‌داری

اما اگر از اساسی بودن شخصیت آقای شماره‌ی یک (هنری فوندا) یعنی روشن‌فکر داستان بگذریم؛ چند نفر هستند که تقابل‌های مثبت و منفی با او را می‌سازند. در ابتدا پیرمردی را داریم (شماره‌ی دو) که اولین رای هم‌راستا با فوندا را می‌دهد. او تاییدیه‌ای بر این نکته است که ذات پاک انسانی، می‌تواند زودتر از هر چیزی، بد و خوب را از هم تشخیص دهد. از طرفی او با حس ششم و بدون مصداق خاصی به فوندا رای می‌دهد تا بازی شروع شود و حرف فوندا شنیده شود؛ نوعی از فرصت دادن به روشن‌فکرِ در اقلیت برای بیان حقایق است. امری که می‌تواند جزو معدود شمّه‌های مثبت حضور مردم در فرآیند دموکراسی تلقی شود. فرد چهارم تجربه‌ی پیرمرد را ندارد، اما با سخنوریِ خود و در عین حال فهمِ زبانیِ خوب نسبت به صحبت‌ها، روح مثبتی از خودش نشان می‌دهد. توجه به این نکته که او اصالتا آمریکایی نیست و ضمنا مانند پیرمرد، سن بالایی ندارد، گریزی به تفاوت فرهنگی اروپا و آمریکا و هم‌چنین تعهد و انعطاف بیشتر اروپایی‌ها به مسائل فطری انسانی است.

دوگانه‌سازانِ منفی

چهار نفر هستند که بیشترین مخالفت را با آقای شماره‌ی یک از خود نشان می‌دهند. یازدهمین فرد، ذات مادی‌گرایانه‌ی سرمایه‌داری و تقابل آن با انسانیت را نشان می‌دهد. او که یک سهام‌دار است، بسیار خونسرد عمل می‌کند و تنها به نظرات شخصی‌اش مطمئن است. او طبق جامعه‌ی نمایندگی‌کننده‌اش، همه‌چیز را عددی می‌بیند. آقای شماره‌ی ۱۰، وجه منفی سنت‌گرایی که همان ارتجاع است را بروز می‌دهد. او سن بالایی دارد اما به جای تجربه‌گراییِ معطوف به فهم و درک، تعصب به باورهای کانالیزه‌شده و تحمیل کردن آن‌ها را برگزیده و در این راه از بددهنی هم استفاده می‌کند.

آقای شماره‌ی هفت فردی کاسب است که مدام می‌خواهد جلسه را به اتمام برساند تا زودتر دنبال علایق شخصی‌اش (مسابقه‌ی فوتبال) برود؛ لومت در قامت او جنبه‌ی مضر و افراطیِ فردیّت را نشان می‌دهد و نشان می‌دهد که انسان‌های سطحی چه‌طور جامعه را در آخرین اولویت خود قرار می‌دهند و حاضرند بزرگ‌ترین دغدغه‌های همه را قربانی پیش پاافتاده‌ترین علایق خودشان کنند. آقای شماره‌ی ۱۲، آخرین و بزرگ‌ترین دشمن قهرمان داستان است. شخصیت شرور فیلم، پدری غمگین و در عین حال مستبد و کله‌شق است که بیشترین بار روان‌شناختی داستان را به دوش می‌کشد. او دیرتر از همه و در اجبار به حقیقت تن می‌دهد و بدتر از آن جایی را به یاد می‌آوریم که او از جایی به بعد، در تمام لحظات می‌دانسته حقیقت چیست اما سعی بر انکار آن داشته تا با این لجبازی، رای بچگانه‌ی خود را به کرسی بنشاند.

تکنیک‌های ۱۲ مرد خشمگین

در بخش‌های قبلی کم و بیش درمورد تکنیک‌های فنی صحبت کردیم؛ حال بیایید تا گریزی به مولفه‌های محتوایی که به صورتی تکنیکی در داستان حضور دارند، بزنیم. یکی از جذاب‌ترین مولفه‌های ۱۲ مرد خشمگین، بارانی است که در اوج هرج و مرج جلسه شروع به باریدن می‌کند و از آن پس، افراد به صورتی عمیق‌تر به معنا متوسل می‌شوند. جدای از این مساله و در ادامه‌ی مولفه‌ی باران، افراد به صورتی قاطع‌تر و ایدئولوژیک رای می‌دهند. اگر به یاد بیاورید، پیش از این، افراد به صورتی غیرقاطع رای می‌دادند؛ گویی که تا جایی از داستان برای از سر وا کردن در هیات منصفه حضور دارند و ضرب‌المثل «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» را پیش چشم می‌آورند. حال اگر پایان داستان را دقیق‌تر ببینیم، متوجه می‌شویم که باران از سطح مولفه هم درآمده و در حد یک موتیف حضور دارد. زیرا بعد از اتمام جلسه و اثبات بی‌گناهی نوجوان، باران هم تمام شده و هوایی آفتابی را می‌بینیم؛ کنایه‌ای از پاک شدن خود قضاتِ جمع و به تبع آن پاکسازی جامعه…

چند نماد

اما بیش از این مسائل، جذابیت تکنیکی لومت را می‌توان در نمادگرایی، آن هم نمادسازی از ساده‌ترین جزئیات دانست. برای مثال چاقو به عنوان یک وسیله‌ی واقعیِ صرف حضور دارد و علاوه بر نمایندگی آلتِ جرم، می‌خواهد نشان دهد که واقعیات نباید معیار قضاوت باشند؛ جایی که به خاص بودن چاقو برای اثبات گناهکاری نوجوان اشاره می‌شود و همان‌لحظه قهرمان داستان، چاقوی مشابهی را از جیبش درمی‌آورد!

تعریق شخصیت‌ها عامل دیگری است که نماد فشار وارد شده به انسان‌ها در هنگام قضاوت است؛ اینکه چگونه تقابل بین احساس و منطق باعث می‌شود انسان به عجز برسد و از درون، منفجر شود. در همین راستا، دو مولفه‌ی مهم دیگر داریم که به گرما مرتبطند. از یک سو، پنکه چیزی است که باعث می‌شود شخصیت‌های مخالف، سر ادامه یافتن جلسه کوتاه بیایند. یعنی مسائل بسیار فرعی هم می‌توانند گره‌گشای انسانِ ابزورد باشند! از طرفی پنجره، نمادی کهن‌الگویی و کاملا کلاسیک را دارد؛ هرکدام از شخصیت‌ها وقتی می‌خواهند عمیق‌تر شوند و در لایه‌های ریزتری فکر کنند، به سمت پنجره می‌روند و این مولفه هم دقیقا نمایی دوردست و فراتر از نوک بینی را به آنان نشان می‌دهد…

دسته بندی شده در: