سال 1403
موجود
کتاب آبی‌تر از گناه، یا، بر مدار هلال آن حکایت سنگین‌بار
کد کالا: ۱۳۹۱۱

آبی‌تر از گناه، یا، بر مدار هلال آن حکایت سنگین‌بار

ناشر:

ققنوس

قیمت: ۹۵,۰۰۰ ۸۵,۵۰۰ تومان ۱۰% تخفیف
(۲ از مجموع ۱ نظر)

معرفی کتاب

«آبی‌تر از گناه» یک رمان ایرانی در سبک پست‌مدرن است که در سال ۱۳۸۴ توسط «محمد حسینی» نگارش شد و با دریافت جایزهٔ بهترین رمان فارسی سال از ششمین دوره جشنواره «مهرگان ادب» و پنجمین دوره «جایزه هوشنگ گلشیری»، توانست توجه زیادی را به خود جلب کند. اگر از کسی که این کتاب را خوانده دربارهٔ آن بپرسید، اولین نکته‌ای که به آن اشاره می‌کند غیرقابل پیش‌بینی بودن داستان است. ما در ادبیات معاصر فارسی نویسندگان بزرگی مانند صادق هدایت، ابراهیم گلستان، محمد علی جمالزاده، صادق چوبک، هوشنگ گلشیری، نادر ابراهیمی و… داریم که هرکدام به سهم و نوبهٔ خود مدرنیسم ادبی را، در اوج خفقان سیاسی و تشویش‌های فرهنگی، از اروپا و آمریکا به ایران آوردند و برای ما به میراث گذاشتند. حالا نویسندگانی مثل محمد حسینی تلاش می‌کنند تا آن‌ها نیز سهم خود را از ادامهٔ این مسیر ادا کنند. داستان کتاب آبی‌تر از گناه از زبان یک شخصیت روایت می‌شود که متهم به یک قتل است و در این میان، هرچیزی که ما از ماجرا می‌دانیم، وابسته به روایت اوست. اما مهم‌ترین چیزی که محمد حسینی را به یک نویسندهٔ چالش‌برانگیز تبدیل می‌کند چیست؟ پست‌مدرنیسم اصولاً جنبشی‌ست که از زمانِ به جریان افتادنش، همهمه‌های زیادی را در اکثر حوزه‌های به پا کرده است. جنبش‌های پیش از آن با استدلالی منطقی‌تر و فلسفه‌ای مستحکم‌تر پا به عرصه گذاشتند، اما پست‌مدرنیسم نه‌تنها در برابر مکاتب دیگر بسیار جوان و خام است، بلکه در مقایسه با آن‌ها فرصت بسیار کمتری را نیز برای رشد داشته است. فلسفهٔ پست‌مدرن سروکارش با بنیان‌هاست و بسیاری از مفروضات بدیهی را زیر سؤال می‌برد. حالا وقتی از ورود این جنبش به ادبیات حرف می‌زنیم، می‌توانیم نویسندگان معاصری مثل ماریو وارگاس یوسا را نام ببریم که به این سبک در جهان شناخته می‌شوند. اما برای نویسندگان ایرانی هنوز راه زیادی هست تا در ادبیات پست‌مدرن به پیش بروند و ارزش این جنبش تحت یک آزمون و خطای اصولی، مشخص شود. محمد حسینی به امید ایفای نقش خود در ادبیات امروز ایران، کتاب آبی‌تر از گناه را با همکاری انتشارات ققنوس منتشر کرده است. برای آشنایی بیشتر با کتاب آبی‌تر از گناه و خرید اینترنتی کتاب با ما همراه باشید.

موضوع داستان کتاب آبی‌تر از گناه

داستان این کتاب تماماً روایتی‌ست از زبان یک پسر جوان که از شهرستانی دور به تهران آمده تا کار پیدا کند. فضاسازی کتاب ما را به یاد ادبیات نوآر آمریکا می‌اندازد. ادبیات جنایی آمریکا شاهکارهایی مثل «خواب گران، پستچی همیشه دوبار زنگ می‌زند و غرامت مضاعف» را در دل خود دارد، پوچی و بیگانگی در لحن روایت مشهود است و سرنوشت شخصیت‌ها همیشه با یک پیچش بزرگ داستانی به سرانجامی غیرمنتظره می‌رسد. محمد حسینی تلاش کرده تا این تنهایی را، و رنجی را که از جنایت ناشی می‌شود، در فضای داستانش پخش کند و هر شخصیتی را در مظن اتهام قرار دهد. او از ابتدا همه‌چیز را بازگو می‌کند و نیازی نیست مدت زیادی را صرف خواندن کتاب کنیم تا نکتهٔ اصلی آن توجه ما را جلب کند؛ زیرا در همان ابتدا لحن شخصیت به نوعی‌ست که گویا در حال اعتراف کردن در یک دادگاه یا جلسه یا بازداشتگاه است. اما این فقط از لحن او برداشت می‌شود و در طول داستان هیچ‌کس به جز راوی حرفی نمی‌زند. تنها چیزی که ما می‌دانیم، آن‌هم براساس دانسته‌های مشکوکی که از زبان یک متهم درمی‌آید، این است که زنی به نام عصمت به دست یک‌نفر کشته شده است. کلید اصلی موفقیت نویسنده را می‌توانیم در استفادهٔ درست و به‌جا از مؤلفه‌های خلق تعلیق بدانیم. پسر به تهران می‌آید و به عنوان مصحح، یا همان ویراستار امروزی، به کار برای یک شاهزادهٔ قاجاری مشغول می‌شود. شخصیت‌های دیگر داستان را همین شازده و همسرش، عصمت، دکتر و مهتاب تشکیل می‌دهند. شخصیت‌ها در داستان یکی‌یکی معرفی می‌شوند و یکی از نکاتی که نثر کتاب را جذاب کرده، پرهیز از اطناب و عبارت‌های حشوآمیز است. اشخاص به گونه‌ای وارد می‌شوند که ذهن خواننده را با داستان همگام کنند و انتظاری که از اتفاقات دارند با روایت پیش برود؛ اما نویسنده در دو فصل انتهایی، پایان‌بندی را طوری رقم می‌زند که نه تنها سرنوشت شخصیت‌ها تغییر می‌کند، که مفاهیم نیز در ذهن خواننده سر و شکلی تازه به خود می‌گیرند. به واسطهٔ همین مستقیم و خلاصه‌گویی نویسنده توانسته عنصر تعلیق را به داستان اضافه کند و در واقع با درهم تنیدن کشش دراماتیک داستان در پیرنگ اصلی، خواننده را هرچه‌بیشتر تشنهٔ حقیقت کند. در روند داستان ما با حقایق بیشتر و بیشتری مواجه می‌شویم؛ این‌که مهتاب و پسر در یک شهر زندگی می‌کنند و علاقه‌ای دوطرفه بین آن‌ها در جریان است، این‌که پزشک داستان دل‌بستهٔ عصمت بوده و حالا یکی از متهمان قتل او به حساب می‌آید، و این‌که پسر در تمام این ماجراها بی‌گناه است. این کتاب ۹ فصل دارد و در ۷ فصل اول همه‌چیز با روایت هم‌خوانی دارد؛ اما در دو فصل آخر داستان تغییری می‌کند که در ابتدا خواننده را شوکه می‌کند و بعد، می‌فهمیم که چرا «آبی‌تر از گناه» در دستهٔ رمان‌های ادبیات پست‌مدرن جای گرفته است. تکنیک‌های ادبی این نویسنده به پست‌مدرنیسم نزدیک است و گاهی از فنون اصلی این سبک، در شکل‌دهی به خود داستان بهره‌ای هنرمندانه می‌گیرد. این کتاب طرفداران زیادی را به سمت خود کشانده و از سمت دیگر، منتقدین بسیاری را نیز به مخالفت وا داشته است. اما جذابیت داستان‌هایی مثل این در همین است که کسی نمی‌تواند خوب و بد را برای آن تعریف کند و نقاط ضعف و قوت کتاب در کنار هم ارائه شده‌اند. برای مطالعه بیشتر دربارهٔ مفاهیم و محتوای این کتاب از مطلب «معرفی و بررسی کتاب آبی‌تر از گناه» دیدن کنید.

دربارهٔ نویسنده کتاب آبی‌تر از گناه

محمد حسینی نویسنده، ویراستار و روزنامه‌نگار ایرانی‌ست. او تابه‌حال سابقهٔ فعالیت نسبتاً گسترده‌ای را در ادبیات ایران داشته و جلسات و نشست‌های ادبی مختلفی را نیز برگزار کرده است. در دههٔ ۱۳۸۰ او به همراه بهمن فرزانه، علی‌اشرف درویشیان و محمد محمدعلی جلسات ادبی «شب‌های تجربه» را برگزار می‌کرد. محمد حسینی سابقهٔ دو دهه فعالیت در مؤسسه انتشاراتی ققنوس را به عنوان کارشناس ویراستار داشت و نیمی از این زمان را در مؤسسه انتشاراتی ثالث مشغول به کار بود. از جوایز دیگر او می‌توانیم به جایزه منتقدان مطبوعات و جایزه ادبی احمد محمود اشاره کنیم. در آثار او ما همواره با دو مفهوم روبه‌رو می‌شویم؛ از یک طرف شیوه‌های نوین داستان‌نویسی در سبک و فرم را به تجربه می‌گیرد و از سمت دیگر موضوعات داستان‌های او متشکل از معضلات و دغدغه‌های واقعی اجتماعی‌ست. «آبی‌تر از گناه» مشهورترین کتاب محمد حسینی‌ست و از آثار دیگرش می‌توانیم به «ده داستان‌نویس، یکی از همین روزها ماریا، ریخت‌شناسی قصه‌های قرآن، به دنبال فردوسی، به دنبال امیرکبیر، نمی‌توانم به تو فکر نکنم سیما، قصه‌های شاهنامه، کنار نیا مینا، آن‌ها که ما نیستیم، ویرایش و زبان داستان» اشاره کنیم.

جملاتی از کتاب آبی‌تر از گناه

هیچ حرکتی نکرد. می‌خواستم داد بزنم. پلیس خبر کنم. بگیرمش زیر مشت و لگد. نکردم. از آبرویم می‌ترسیدم. شما که می‌دانید برخلاف آن همه حرف‌ها که از مطلومیت زن و این‌ها گفته‌اند، همیشه حق را به زن‌ها می‌دهند، وای به روزی که بفهمند مجرد هم بوده‌ای، هرچه دلیل و مدرک هم بیاوری کسی باور نمی‌کند، همه فکر می‌کنند که تو مزاحم شده‌ای و حرف‌هایت همه‌اش دروغ است. ناچار بودم بی‌سر و صدا سر عقل بیاورمش.
می‌بینید، همه‌اش مثل یک سوءتفاهم است. درست مثل داستان است. کجا فکر می‌کردم یک روزی خودم بشوم شخصیت اصلی چنین داستانی. شده‌ام یکی از بدبخت‌هایی که آن همه ماجراهایشان را نمونه‌خوانی کرده‌ام. کی باور می‌کند توی یک چنین دوره‌ای آدم ناخواسته و نادانسته دچار این حماقت‌ها بشود. حق دارید، اما باور کنید دیگر عذابم را کشیده‌ام، لااقل اجازه بدهید خانواده‌ام را ببینم، حتی همان مهتاب دیوانه را. حسابش از دستم در رفته اما می‌دانم یک ماه بیشتر است که این طور از همه‌جا بی‌خبرم. اصلاً همه‌اش به گردن همان دکتر است. او بود که به قتل فکر می‌کرد. او بود که شیشهٔ سم را داد، گیرم سوسک را بهانه کرده بود و به تقاضای عصمت بود. اما به هر حال او باعثش بود. می‌دانم که کار اوست، من می‌خواستم مورچه را با پا بازی بدهم و او از لو دادن و مرگ و این‌ها می‌گفت.
همان طور می‌خواندم و فکر می‌کردم. بعد دیدم صدای شرشر آب می‌آید. بلند شدم و در را باز کردم. باورم نمی‌شد. رفته بود حمام. گفتم نکند رگ دستش را بزند یا همچو کاری. گوش ایستادم. آواز می‌خواند. زمزمه می‌کرد و شاپ‌شاپ آب را به صدا در می‌آورد. خیالم راحت شد. رفتم سراغ کیفش. گفتم ببینم کیست. توی کیفش هیچ‌چیز نبود. نه کارت شناسایی، نه تقویم و نه دفترچه تلفن. فقط یک دسته کلید بود و یک مشت لوازم آرایش و یک بستهٔ هزار تومانی. شاید یکی دو انگشتر هم بود، با مثلاً دستمال کاغذی و این چیزها. به مانتوش نگاه کردم، اصلاً جیب نداشت، از آن مانتوهای روشنِ اندامی بود. شلوارش هم آن‌جا روی دستهٔ مبل بود و توی جیب‌هایش چیز عجیبی نبود.
من کسی را نکشته‌ام. همه‌اش از همان عکس شروع شد. نمی‌دانید چه عکس غوغایی بود. رفته بودم برایشان شعر بخوانم. باور کنید قبل از آن عکس برایم یک پیرزن و یک پیرمرد ساده بودند. روایتی جذاب از به قتل رسیدن پیرزن و پیرمردی تنها و با اصل و نسب. پسر جوانی که برای آن‌ها شعر می‌خواند و از این طریق مزدی می‌ستاند به ناگاه خود را در مظان اتهام قتل آن دو می‌بیند، اما هیچ شاهدی بر این ادعا یافت نمی‌شود تا این‌که خود زبان به اعتراف می‌گشاید و پرده از رازهایی برمی‌دارد که ریشه در گذشته او داشته‌اند، ولی…
  • مشخصات کتاب
  • نقد و بررسی
  • پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب آبی‌تر از گناه، یا، بر مدار هلال آن حکایت سنگین‌بار
تعداد صفحه ۱۲۶
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
وزن ۱۴۴ گرم
شابک ۹۷۸۹۶۴۳۱۱۵۴۵۶
نقد و بررسی کاربران (۱)

۲

۱ نظر
۵
۴
۳
۲
۱
sort
مرتب سازی بر اساس
جدید ترین محبوب‌ترین بیشترین امتیاز کمترین امتیاز
کتابچی
star-fillstar-fillstar-outlinestar-outlinestar-outline
۱۴۰۰/۱۱/۱۱

«من کسی را نکشته‌ام، همه‌اش از همان عکس شروع شد…». جملهٔ آغازین کتاب مخاطب را مستقیما به دل ماجرا هدایت می‌کند. از همان ابتدا طولی نمی‌کشد تا به نکته اصلی کتاب پی ببریم، اما جذابیت کتاب به همین است که کاملا غیرقابل پیش‌بینی است. آبی‌تر از گناه یک رمان ایرانی پست‌مدرنی است که به قلم «محمد حسینی» در سال ۱۳۸۴ نوشته شده و توسط نشر ققنوس به چاپ رسیده است. داستان کتاب روایتی از زبان جوانی بی‌نام و ساده است که از شهرستانی دور به تهران آمده تا کار پیدا کند. جوان در دانشگاه، ادبیات خوانده و در کنار شغلی که در یک انتشاراتی دارد به واسطهٔ سرایدار منزل یکی از شاهزادگان بازماندهٔ قاجاری برای کار به عنوان نظافتچی به شازده پیشنهاد می‌شود. اما شازده پس از آشنایی با پسرجوان او را برای شعرخوانی استخدام می‌کند. در این بین با قتلی روبه‌رو می‌شویم که پسر جوان از متهمان ردیف اول آن است و کتاب از زبانی روایت می‌شود گویی در حال اعتراف باشد. شخصیت‌ها که از پسر جوان، شازده و همسرش، عصمت، دکتر و مهتاب تشکیل شده‌اند یکی یکی به گونه‌ای به مخاطب معرفی می‌شوند که ذهن خواننده را با خود همراه می‌کنند. اما هنر نویسنده در جایی جلوهٔ بیشتری می‌یابد که روایت به گونه‌ای تغییر می‌کند که نه تنها سرنوشت شخصیت‌ها بلکه ذهنیت خواننده هم تغییر می‌کند. مطالعهٔ کتاب آبی‌تر از گناه به تمامی کسانی که علاقه‌مند به رمان‌های پلیسی و ماجراجویانه هستند توصیه می‌شود.