سال 1403
موجود
کتاب مرگ یزدگرد (مجلس شاه‌کشی)
کد کالا: ۱۶۶۵۶۲

مرگ یزدگرد (مجلس شاه‌کشی)

ناشر:

روشنگران

نویسنده:

بهرام بیضایی

قیمت: ۵۰,۰۰۰ ۴۵,۰۰۰ تومان ۱۰% تخفیف
(۵ از مجموع ۱ نظر)

معرفی کتاب

مرگ یزدگرد تاریخ را از زبان رعیت‌ها روایت می‌کند

معمولا اکثر افراد ادبیات کلاسیک را به ایلیاد و ادیسهٔ هومر می‌شناسند. کمتر کسی ممکن است با شاهکارهای ادبی نوشته شده در ادبیات فارسی آشنایی داشته باشد. برای مثال، تعداد انگشت شماری از افراد را می‌شناسیم که اثری چون «مرگ یزدگرد» را خوانده باشند. نمایشنامه‌ای که تاریخ را از نو می‌نویسد.

اما قبل از آنکه راجع به خود اثر صحبت کنیم، بهتر است چند کلامی راجع به خالق نابغهٔ آن، یعنی بهرام بیضایی بخوانیم.

بهرام بیضایی، اسطوره‌ای در ادبیات فارسی

بهرام بیضایی را می‌توان یکی از موسسان کانون نویسندگان ایران به شمار آورد. او در سال ۱۳۱۷ چشم به جهان گشود و در بزرگسالی به عنوان نویسنده و کارگردانی موفق در ایران شروع به فعالیت کرد. علاوه بر این او در ترجمه، مقاله‌نویسی و تدریس در دانشگاه نیز تبحر داشت. تنها با خواندن چند اثر از او به راحتی می‌توان به نتیجه رسید که او یک پست مدرنیست است و می‌تواند داستان‌هایی پیچیده با ساختاری مدرن خلق کند. او را می‌توان از آن دست از نویسنده‌ها به شمار آورد که هر چارچوب سفت و سختی را به چالش می‌کشد.

جالب است بدانید که برخی از نمایشنامه‌های او به زبان انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، بنگالی، گرجی، ترکی، آلمانی، عربی و… ترجمه شده است. با این وجود، تعداد زیادی از منتقدان ادبی، مرگ یزدگرد او را شاهکاری فراموش نشدنی در ادبیات فارسی و سینمای ایران می‌داند.

مرگ یزدگرد یا همان مجلس شاه کشی، ابتدا در شمارهٔ پانزده کتاب جمعه و سپس در سال ۱۳۵۹ به چاپ رسید. فیلمی بر اساس این نمایشنامه نیز ساخته شد که شما را به خوبی با ایران باستان و حکومت ساسانیان آشنا می‌سازد.

تاریخ را پیروزشدگانش می‌نویسند!

نمایشنامهٔ «مرگ یزدگرد» بر اساس ماجرای حقیقی مرگ یزدگرد سوم در مرو نوشته شده است. اما تا قبل از این نمایشنامه، هیچ‌کس حتی به این فکر نمی‌کرد که لحظهٔ مرگ یزدگرد سوم، واقعا چه

اتفاقاتی رخ داده است.

در حقیقت، بیضایی به روایت واقعی قتل یزدگرد سوم، جزئیات تازه‌ای می‌بخشد. اینکه بین او و قاتلانش، یعنی آسیابان، دختر و همسرش چه گذشته است. او در حقیقت با یک ساختار نئوهیستوریزمی و پست مدرنی، تاریخ واقعی را به چالش می‌کشد.

آیا واقعا کسی هست که به صدای آسیابان پیر نیز گوش دهد؟ حرف‌های همسرش را بشنود و بداند که چه بر سر دخترشان آمده است؟

این‌ها تمامش زادهٔ تخیل بیضایی است. اما اگر او نیز مثل دکتروف، نویسندهٔ رمان رگتایم، هنگام وقوع حادثه این نمایشنامه را می‌نوشت؛ باز هم کسی می‌توانست به غیر واقعی بودن جزئیات داستان شک کند؟ آیا باید هرآنچه را که در تاریخ نوشته شده است را باور کرد؟ آیا تاریخ را یک انسان معمولی، مثل خود ما ننوشته است؟

البته اگر بخواهیم از نگاه فمنیستی یا مارکسیستی نیز به داستان نگاه کنیم؛ نمایشنامه حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. اینکه چه گونه تا بوده حرف، حرف کاپیتالیست‌ها و ثروتمندان بوده است. یا اینکه با زنان دورهٔ ساسانی، چگونه رفتار می‌شد. زنانی که نه تنها زن هستند، بلکه رعیت نیز هستند و برای بقای خانواده، تن به چه کارهایی می‌دهند.

نمایشنامه یا داستانی جنایی؟

ماجرا از قتل یزدگرد سوم شروع می‌شود. سپاه او یعنی سرکرده، موبد، سردار و سرباز به جنازه‌ای می‌رسند که چند نفر در اطراف او گریه می‌کنند. آن‌ها از سه متهم اصلی یعنی آسیابان، همسر و دخترش بازجویی می‌کنند تا بالاخره به قتل شاه اعتراف کنند.

داستان جوری پیش می‌رود که گویی همه در حال تقلا هستند. آن‌ها سعی می‌کنند تا هر لحظه ماجرایی بهتر سرهم کنند تا از اعدام شدن طفره بروند. این ماجرا و داستان، لحظه به لحظه کامل‌تر می‌شود تا بالاخره سپاهیان شاه را راضی می‌کند که اصلا، شاهی نمرده است!

ماجرایی که توسط زن و دختر و آسیابان بیان می‌شود، تقریبا یکسان است. ولی هر کس با دید خودش به ماجرا نگاه کرده و آن را تعریف می‌کند. ابتدا می‌گویند که پادشاه، قبل از رسیدن به خانهٔ آن‌ها نالان و مرده بود. کسی که لباس فقیران به آن‌ها پناه برده و کیسه‌ای زر با خود داشت.

اما پس از مدتی ماجرا را تکمیل می‌کنند و می‌گویند که او شاه بود و قصد خودکشی داشت. چون از سپاه خودش می‌ترسید. پس آن‌ها از فرمان او اطاعت کردند، چرا که نافرمانی از فرمان امپراتور، نافرمانی از اهورا مزدا است.

سپس ماجرا کامل‌تر می‌شود. آسیابان و زن هر دو اصرار دارند که آن‌ها قصد نداشتند شاه را بکشند. ولی چون به دخترشان تعرض می‌کند، او را می‌کشند. اما قبل از آنکه اوضاع به ضررشان تمام شود، اقرار می‌کنند که کسی که مرده، اصلا شاه نیست! بلکه همان آسیابان بیچاره است.

آسیابانی که برای یافتن غذا برای شاه گرسنه، از خانه خارج می‌شود. شاه هنگام غیبت او، به زن پیشنهادهای وسوسه‌کننده‌ای می‌دهد و سپس وقتی که برمی‌گردد، آسیابان را می‌کشند تا بعد از آن زندگی راحتی داشته باشند.

شاید ابتدا از اینکه کسی متوجه اصل ماجرا نمی‌شود؛ تعجب کنید. مگر می‌شود یک آسیابان فقیر را با شاه واقعی اشتباه گرفت؟

اگر نمایشنامه را نخوانده باشید؛ ابتدا ممکن است به همین سوال فکر کنید. ولی بیضایی با زیرکی در بخش‌های مختلفی از نمایشنامه، میزان شناخت سپاهیان از شاه را نشان می‌دهد:

موبد: (به زمین لگد می‌کوبد) این اوست! این خود اوست! من آن جامه را می‌شناسم؛ آن زره را که به یکباره زرین است؛ آن ساق بند و ساعدپوش؛ آن مچ بند و شکم بند که پاره‌های فلز زر ناب است. آری من پادشاه را می‌شناسم!

و مگر شاه نباید بخشی از مردم باشد؟

داستان ابتدا واضح است؛ اما کمی بعد آنقدر شخصیت‌ها ماجراها را پیچیده‌تر می‌کنند که خودتان هم شک می‌کنید که کسی که مرده، آسیابان است یا پادشاه؟

شخصیت‌های داستان، همگی جای خود را با یکدیگر عوض می‌کنند و هر سری، یکی از آن‌ها به جای شاه مرده حرف می‌زند. عده‌ای از منتقدها اوج نمایشنامه را نیز در همین بخش می‌دانند. بخشی که در آن تشخیص اینکه چه کسی مرده و چه کسی زنده است؛ سخت می‌شود. همین پیچیدگی‌ها است که این نمایشنامه را، از اثری معمولی به شاهکاری ادبی تبدیل کرده است. شاهکاری که به بازتر شدن ذهن و فکر شما کمک خواهد کرد.

جملاتی از نمایشنامه مرگ یزدگرد

  • و من واماندم که چگونه این سنگدلان بر کشتهٔ خود می‌گریند.
  • زن: زبانم لال اگر چنین بگویم. نه، پسر من با پادشاه همسنگ نبود؛ برای من بسی گرانمایه‌تر بود!
  • پیاده دشمن سوار است؛ و گدا خونی پادشاه!
  • زن: پادشاهی که وحشت، پرچم اوست. و سپاهش تنهایی است.
  • زن: نمی‌فهمم؛ اگر او را می‌کشت مردمی‌کش بود، و اگر نمی‌کشت سرپیچی کرده بود. پس چه باید می‌کرد؟
  • زن: چاره چیست؟ اگر پادشاه نباشی پادشاه‌کشی؛ و ما همه به مرگی دردناک می‌میریم. پادشاه بودن بهتر است یا مرگ؟
  • مشخصات کتاب
  • نقد و بررسی
  • پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب مرگ یزدگرد (مجلس شاه‌کشی)
ژانر داستانی، داستان تاریخی
تعداد صفحه ۷۲
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
وزن ۹۲ گرم
شابک ۹۷۸۹۶۴۵۵۱۲۱۸۵
نقد و بررسی کاربران (۱)

۵

۱ نظر
۵
۴
۳
۲
۱
sort
مرتب سازی بر اساس
جدید ترین محبوب‌ترین بیشترین امتیاز کمترین امتیاز
کتابچی
star-fillstar-fillstar-fillstar-fillstar-fill
۱۴۰۰/۱۱/۱۷

مرگ یزدگرد نمایشنامه‌ای شاهکار اثر بهرام بیضایی است. همانطور که از اسمش پیداست روایت مرگ یزدگرد با جزئیات تازه‌ای از زبان خالق آن است. داستان از این قرار است یزدگرد به سمت مرو فرار کرده و در آسیابی پنهان می‌شود. اما بخاطر زر و ثروتی که همراه داشته آسیابان او را خواب به قتل می‌رساند. سپاه یزدگرد به دنبال او آمده و با آسیابان و همسر و دخترش روبه‌رو می‌شوند که بالای سر یزدگرد گریه می‌کنند. موبد از آنان بازجویی می‌کند و هرکدام داستان را از زاویه دید خود تعریف می‌کنند و سعی می‌کنند داستان را جوری تعریف کنند که متهم نشوند. داستان تا جایی پیش می‌رود که سپاه یزدگرد از آن‌ها می‌پذیرند که اصلا شاهی نمرده است. آن‌ها در ابتدا می‌گویند که شاه در لباس رعیت با کیسه‌ای زر به خانه آسیابان آمده و تقریبا مرده بوده. بعد می‌گویند که او خودکشی کرده. بعد داستان را تغییر داده و می‌گویند که بخاطر تعرض به دخترشان او را می‌کشند. بعد برای آنکه متهم نشوند گفتند که این کسی که مرده اصلا شاه نیست. هر کدام از شخصیت‌ها نقش شاه را بازی می‌کنند تا بتوانند خود را به جای شاه جا زده و آسیابان را نجات دهند. دختر آسیابان که حالت روحی خوبی ندارد متقاعدکننده‌تر از بقیه بنظر می‌رسد و به واقعیت نزدیک‌تر است.