خاطرات سفیر (رقعی)

خاطره‌نویسی یکی از قدیمی‌ترین و معمول‌ترین شیوه‌های نوشتن در اقلیم‌ها و جوامع مختلف است. افراد مشهور و بزرگ تاریخ همیشه هدف نگارش کتاب‌های بسیاری دربارهٔ آن‌هاست که به قلم افراد دیگر نوشته می‌شدند. اما بیوگرافی(زندگی‌نامه) هرگز نمی‌تواند به اندازهٔ اتوبیوگرافی(خودزندگی‌نامه) اثرگذار و دقیق باشد، چرا همیشه که روایت کردن وقایع تجربه‌شده از زبان خود فرد، حقایق دیگری را به همراه دارد. حالا در این کتاب ما خاطرات زنی را می‌خوانیم که دربارهٔ سفر پرماجرا و چالش‌برانگیزش به فرانسه نوشته شده؛ زنی که برای تحصیل به این کشور سفر کرده اما وقتی با شرایط فرهنگی و اجتماعی یک کشور خارجی مواجه می‌شود، این سفر برایش به چالشی تبدیل می‌شود که افکار خودش را نیز تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. «خاطرات سفیر» شاید با عنوانش ما را به یاد کنسولگری‌ها و روابط بین‌الملل بیندازد، اما در حقیقت دربارهٔ هیچ‌کدام از سفیرهای ایران نیست! در این کتاب روایتی ساده و صمیمی را از زبان زنی می‌خوانیم که پس از رفتن به شهر پاریس و آشنا شدن با افرادی از اقوام و ملل متفاوت، نگاه تازه‌ای به انسان‌ها پیدا می‌کند و از جایی به بعد، هدف این سفر برای او تبدیل به چیزی فراتر از تحصیل و درس و دانشگاه می‌شود. نویسندهٔ این کتاب «نیلوفر شادمهری» یکی از دانشجویان رشتهٔ طراحی صنعتی بود که به واسطهٔ نتایج مثبتی که در مقاطع قبلی دریافت کرده بود، توانست بورسیهٔ تحصیلی یکی از دانشگاه‌های مطرح فرانسه را دریافت کند. در پی سفر او به فرانسه و هم‌اتاق شدن او با زنان و مردانی با دین و فرهنگ و ملیت متفاوت، این سفر از حوزهٔ تحصیلی به مباحث دیگری مثل مسیحیت، اسلام، سیاست و جامعه گسترش پیدا می‌کند. این کتاب در سال ۱۳۹۶ توسط موسسه انتشاراتی سوره مهر به انتشار رسید و تابه‌حال بیش از هفتاد بار تجدید چاپ شده است. برای آشنایی بیشتر با کتاب خاطرات سفیر و خرید آنلاین کتاب با کتابچی همراه باشید.

موضوع کتاب خاطرات سفیر

نیلوفر شادمهری پس از قبول شدن در آزمون بورسیه تحصیلی مقطع دکترای رشته طراحی صنعتی تصمیم می‌گیرد خود را برای سفر به کشور فرانسه آماده کند. او تمام پیش‌زمینه‌های بومی این کشور، مانند زبان و اصطلاحات و رسوم و سنت‌ها را به طور مقطعی فرا می‌گیرد و پس از اتمام این دوره، به فرانسه سفر می‌کند. اما به محض ورود به این کشور اولین نشانه‌ای که بیگانگی او را نسبت به این محیط بیان می‌کند، تفاوت حجاب او با زنان دیگر در این کشور است. با ادامه یافتن این چالش‌ها، دین که برای او یک اصل مهم است، تبدیل به هدفی تازه می‌شود و جای بسیاری از دغدغه‌های او را می‌گیرد؛ به طوری که پس از مدتی تمام برنامه‌ها و افکار این دانشجو، به هدفی برای ترویج اسلام و آیین شیعه در این کشور بدل می‌گردد. فصل‌ها و عناوین این کتاب به ترتیب زیرند.

• پیش از آغاز
• معیار مهم من از نظر استاد
• معمای چهار دست مردد
• خوشامدی لعنتی!
• تأثیر تلفظ دقیق کلمات بر نتیجهٔ بحث
• آغاز یه دوستی
• خداوند شکلات و بحث رو دوست داره
• روز اعتصاب-مستند آرته
• عدو شود سبب خیر
• «وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب»
• جایی برای زندگی
• مارمولک پخته یا حلزون برشته؟
• چه کسی مسیح رو به صلیب می‌کشه؟
• او
• جشن دوستی‌های دانشگاه
• خاطره سگی
• بحران هویت
• روزی که به مفید بودن «در» شک کردم!
• مهمونای خوابگاه (قسمت اول)
• مهمونای خوابگاه (قسمت دوم)
• مهم‌ترین درس استاد
• یه عالم جامع‌الشرایط بی‌حجاب!
• کنفرانس‌مُد
• ویرجینی مریضه
• امنیت‌هایی که از دست می‌رن
• سلیم‌النفس
• حماسهِی ثنا
• اعتمادبه‌نفست من رو می‌کشه
• روزی تو خواهی آمد
• ادیبانه…
• اتاق پرو به وسعت شهر!
• شبی که دوست داشت سحر بشه

همان‌طور که از نام و نشان این فصل‌ها پیداست، نویسنده تلاش کرده تا به بیشتری حد ممکن نوشتهٔ خود را به «خاطره» و «خودزندگی‌نامه» نزدیک نگه دارد و آن را تبدیل به یک رمان یا مشابه یک اثر ادبی نکند. شادمهری در تمام کتاب از واژگان ساده استفاده کرده تا خواننده را درکنار محتوای کتاب، همراهِ سیاحتِ خود نیز بکند و همه‌چیز را همان‌طور که می‌بیند شرح بدهد. در بعضی از صفحات کتاب نویسنده تلاش کرده تا با اضافه کردن عکس‌هایی از محوطه دانشگاه و طبیعت اطراف آن در شهر آنژه، خواننده را به سمتی ببرد که بتواند خود را در آن فضا و موقعیت تصور کند. در این مسیر نیلوفر شادمهری دوستانی پیدا می‌کند که در ابتدا هرکدام طبق عقاید و فرهنگی که با آن رشد کرده‌اند زندگی می‌کنند؛ اما در پایان هرکسی سرنوشت خود را دارد و «اومبروژا» دوست و هم‌خوابگاهی نویسندهٔ این کتاب است که در انتها بیشترین تأثیر را از او می‌پذیرد.

دربارهٔ نویسنده خاطرات سفیر؛ نیلوفر شادمهری

نیلوفر شادمهری استاد دانشگاه در رشتهٔ طراحی صنعتی، متولد سال ۱۳۵۹ است. خاطرات این کتاب مربوط به زمان دانشجویی و پیش از ازدواج است. شادمهری در حال حاضر ازدواج کرده و صاحب فرزند است و به طور جانبی در دانشگاه نیز به کار تدریس و مشاوره در حوزه تخصصی‌اش مشغول است. کتاب «خاطرات سفیر» شاید مانند یک رمان از شخصیت‌ها، وقایع، توصیف‌ها و خط داستانی مشخصی برخوردار نباشد؛ اما مضمون اتفاقات آن انگیزهٔ اصلی نویسنده از نگارش این کتاب است. به همین دلیل طبق گفتهٔ نویسنده، ادامهٔ این خاطرات که به صورت دست‌نویس موجود است، به زودی در جلد دوم این کتاب منتشر خواهد شد.

جملاتی از کتاب خاطرات سفیر

داشتم بساط رو جمع می‌کردم برم توی آشپزخونه شام بخورم. یه بسته ravioli و یه قابلمه خیلی کوچولو برای جوش آوردن آب. در اتاقم باز بود. دو نفر از جلوی در رد شدن؛ دوتا آقا با سر و وضعی یه‌کم عجیب. قطعاً مال خوابگاه نبودن. صداشون می‌اومد. جلوی در اتاق ریاض، همون الجزایریه، وایسادن و بلندبلند به عربی یه چیزایی گفتن و سلام و علیک کردن و یکی همه رو به هم معرفی کرد. ظاهراً یکی‌شون اسمش عمر بود و اون یکی رشید. بقیه‌ش رو نشنیدم. رفتم توی آشپزخونه. همون‌طور که با «مَغی» حرف می‌زدم شامم رو می‌خوردم که سر و کلهٔ آقایون تازه‌وارد پیدا شد. ابوبکر، یه مراکشی تازه‌وارد، و یه نفر دیگه به اسم یزید، که نفهمیدم کجایی بود، هم توی آشپزخونه بودن. اون دوتا با ورود مردان غریبه رفتن جلو و سلام و علیک کردن. با لهجهٔ غلیظ و حروف حلقیِ عربی داد می‌زدن و صحبت می‌کردن و می‌خندیدن…