از چیزی نمی‌ترسیدم (زندگی نامه خودنوشت قاسم سلیمانی)

کتاب «از چیزی نمی‌ترسیدم» مجموعه‌ای گردآوری شده از دست نوشته‌های سردار سپهبد قاسم سلیمانی، فرماندهٔ سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران است. این اثر توسط بنیاد حفظ و نشر آثار شهید سپهبد قاسم سلیمانی به چاپ رسیده است. این مجموعه به اختصار به نام مکتب حاج قاسم هم شناخته می‌شود.

در ابتدای این کتاب و در صفحهٔ اول دست نوشته‌ای از سید علی خامنه‌ای رهبر انقلاب در باب ارزشمند بودن این حرکت و حفظ یاد و خاطرهٔ این سردار بزرگ آورده شده است.

دربارهٔ کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم

کتاب شرح حال دست نوشت حاج قاسم سلیمانی از ۲۵ سال ابتدایی زندگی شخصی‌اش بوده است. در ابتدا پیش گفتاری از زینب سلیمانی دختر حاج قاسم سلیمانی را می‌خوانیم که دربارهٔ هدف چاپ این کتاب و دغدغه‌های مکتب حاج قاسم برای پاس‌داشت مجاهدت‌های این شهید بزرگوار است. در ادامه نیز بخشی به چگونگی گردآوری این دست نوشته‌ها و حروف‌چینی و نگارش از روی دست‌خط قاسم سلیمانی بدون هیچ کم و کاستی پرداخته است.

ادامهٔ کتاب به دو بخش نوشتار و دست‌خط حاج قاسم تقسیم شده که بخش نوشتار کامل از روی دست نوشته‌های حاج قاسم سلیمانی گرفته شده است.

دست‌نوشته‌های حاج قاسم سلیمانی در واقع خاطراتی پراکنده از او در دوران ابتدای زندگی خویش تا سن ۲۵ سالگی است. او در عشیره‌ای در توابع کرمان به دنیا آمده و به همراه طایفه‌اش زندگی کوچ نشینی را تجربه کرده است. خاطرات او به صورت بریده بریده به سال‌های کودکی در کوچ و دست و پنجه نرم کردن با فقر و تنگ‌دستی اشاره دارد. سال‌هایی که با سختی و مشقت زیاد به همراه خانواده به ییلاق و قشلاق می‌رفته‌اند. در قسمت‌هایی نیز به دوران تحصیلش در کودکی و نوجوانی پرداخته که همهٔ این‌ها با در هم آمیختن قلم شیوا و جذاب این شهید بزرگوار متنی شیرین و جذاب را در اختیار علاقه‌مندان به ایشان قرار داده است.

ویژگی‌های کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم

این اثر کتابی کم حجم و کوتاه است که ما را با ابعادی بدیع و متفاوت از زندگی قاسم سلیمانی آشنا می‌کند.

ابعادی از زندگی او که شاید کمتر به گوش ما رسیده باشد و در واقع می‌توان گفت برای اولین بار است که این دوره از زندگی قاسم سلیمانی به همت بنیاد مکتب حاج قاسم به چاپ رسیده است.

قاسم سلیمانی این خاطرات با دست مجروحش نوشته بود و همین امر موجب سخت‌خوانی دست‌خط ایشان شده بود تا جایی که جمعی تلاش کردند تا دست‌نوشته‌های ایشان را به طور کامل بازیابی و به صورت ویراست شده در بخش اول کتاب بیاورند.

صفحاتی از خاطرات سلیمانی مربوط به مبارزات وی در اوائل جوانی‌اش تا سال ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی است. خاطراتی که گاه هیجان‌انگیز است و گاه نکاتی در مورد این شخصیت به همراه دارد که با تصویری که از او سراغ داشتیم، مطابقت ندارد و کنجکاوی زیادی در مخاطب برمی‌انگیزد. این کتاب شاید دستمایهٔ خوبی برای شناخت بهتر ایدئولوژی حاج قاسم در دوران جوانی‌اش باشد.

این کتاب را به تمام دوست‌داران این شهید بزرگوار پیشنهاد می‌کنیم، چرا که با قلم شیوا و روحیات و عقاید او آشنا می‌شوند و برای لحظاتی هر چند کم یاد و خاطره‌اش را زنده نگاه خواهند داشت.

جملاتی از کتاب

«آرام آرام از بغل مادر به چادر بسته‌شده به پشت او منتقل می‌شوم. بعضی وقت‌ها از صبح تا ظهر، روی پشت او، داخل چادر بسته‌شده قرار داشتم و او در تمام این حال، در حال کارکردن بود یا درو می‌کرد یا بافه جمع می‌کرد یا خانه را رفت‌وروب می‌کرد و یا گله را می‌دوشید یا غذا و نان می‌پخت. و من چه آرامشی در پشت او داشتم! همان جا می‌خوابیدم. به نظرم، مادرم هم از حرارت من آرامش داشت. »

«دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملاً بلند در پیاده‌رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیاده‌رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. این عمل زشت او در روز عاشورا برآشفته‌ام کرد. بدون توجه به عواقب آن، تصمیم به برخورد با او گرفتم.

پاسبان شهربانی به سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بود و در چهارراه که جنب شهربانی مستقر بود. به سرعت با دوستم از پله‌های هتل پایین آمدم. آن‌قدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفت‌وگو با هم شدند. برق‌آسا به آن‌ها رسیدم. با چند ضربهٔ کاراته او را نقش بر زمین کردم. خون از بینی‌هایش فوران کرد. »