بیا از کتابچی بگیر
ناموجود
کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم
کد کالا: ۳۷۱۷۶

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

ناشر:

مرکز

نویسنده:

زویا پیرزاد

(۴.۳ از مجموع ۴ نظر)

معرفی کتاب

دربارهٔ نویسنده کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم عنوان رمانی ایرانی به نویسندگی زویا پیرزاد است که نخستین بار در سال ۱۳۸۰ و توسط نشر مرکز به چاپ رسیده هم چنین این کتاب تا کنون صدبار تجدید چاپ شده است. زویا پیرزاد در سال ۱۳۳۱ در آبادان به دنیا آمد. این نویسنده هم چنین در زمینهٔ مترجمی نیز فعال است و کتاب‌هایی را باترجمهٔ خود، منتشر کرده است.

پرده را کشیدم و دوباره رفتم کنار آرتوش نشستم. «سیمونیان را می‌شناسی؟» گفت: «امیل سیمونیان؟» از زیر یکی از تشکچه‌های راحتی لنگه جوراب چرکی را کشیدم. مال آرمن بود. «اسم کوچکش را نمی‌دانم.» بعد یادم افتاد که شاید هم خودش باشد. «اسم دخترش امیلی است.» روزنامه ورق خورد. «از مسجد سلیمان منتقل شده قسمت ما. زنش مرده. با مادر و دخترش زندگی می‌کند. بعد از گارنیک چشممان به این یکی روشن.» به روزنامه نگاه کردم، منتظر که حرفش را ادامه بدهد. خبری که نشد لنگه جوراب به دست رفتم توی راحتی چرم سبز، کنار پنجره نشستم. چند لحظه بعد به صدای یکنواخت کولرها گوش دادم

دربارهٔ کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم چهارمین اثر زویا پیرزاد بعد از آثاری هم چون یک روز مانده به عید پاک، طعم گس خرمالو و مثل همه عصرها است. جایزه ادبی یلدا، جایزه بهترین رمان سال بنیاد گلشیری و جایزه کتاب سال از جمله جوایز این کتاب است.

یاد پدرم افتادم که می‌گفت: نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هر کی هر چی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدم‌ها عقیده‌ات را که می‌پرسند، نظرت را نمی‌خواهند، می‌خواهند با عقیدهٔ خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم‌ها بی‌فایده است.

خلاصهٔ کتاب چراغ‌ها را خاموش می‌کنم

«هشدار خطر لو رفتن داستان»

کتاب از زبان کلاریس آیوازیان و با زاویه دید اول شخص بیان می‌شود. کلاریس شرایطی مشابه نویسندهٔ کتاب، زویا پیرزاد دارد. از آن جهت که شخصیت اول داستان هم چون نویسنده، ارمنی و هم چنین متولد آبادان می‌باشد. داستان رمان در دههٔ چهل و در محلهٔ بوران آبادان شکل می‌گیرد. کلاریس همسر آرتوش، کارمند ارشد شرکت نفت و مادر یک پسر و دو دختر است. کلاریس یک زن خانه دار است و زندگی او در زندگی خانواده‌اش خلاصه می‌شود. او از زندگی یکنواخت خود، کارهای تکراری خانه داری، روزمرگی‌ها، روابط عاطفی و. . می‌گوید.

اما در این بین خانوادهٔ سیمونیان به همسایگی آنها می‌آیند و داستان به سمت و سوی دیگری کشیده می‌شود. خانوادهٔ سیمونیان شامل امیل و مادرش (المیرا) و فرزندش (امیلی) است. به زودی روابطی که بین این دو خانواده شکل می‌گیرد باعث تغییراتی در خانوادهٔ کلاریس می‌شوند. کلاریس شیفتهٔ امیل می‌شود و مدام می‌خواهد با او وقت بگذراند و این در حالی است که پسرش هم به امیلی دل باخته است. کلاریس غافل از این که در زندگی امیل جایی ندارد تلاش می‌کند…

آرمن نگاه به سقف پرسید: تو و پدر قبل از این که عروسی کنید عاشق هم شدید؟

هول شدم، سؤال ناگهانی، رفتار پیش‌بینی نشده و هر چیزی که از قبل خودم را برایش آماده نکرده بودم… دستپاچه‌ام می‌کرد و آرمن خدای این کارها بود حالا به سقف زل زده بود و منتظر جواب من بود. پاشدم و کنار پنجره ایستادم، یاد روزهای گذشته‌ام افتادم که دبیر جبر قرار نبود از من درس بپرسد و پرسیده بود و بلد نبودم معادله روی تخته سیاه را حل کنم. نگاه‌های همکلاسی‌ها را پشت سرم حس می‌کردم و از زیر چشم دبیر ریاضیات را می‌دیدم که بی‌حوصله و منتظر با انگشت روی میز ضرب یورتمه گرفته بود.

خیس عرق بودم و قلبم به شدت توی دلم می‌زد. می‌گفتم خدایا کمکم کن این لحظه‌ها را زود بگذرانم. چشم به درخت کُنار و پشت به پسرم گفتم: «من هم مثل تو از ریاضی خوشم نمی‌امد»

جوایز کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

  • جایزه بهترین رمان سال ۱۳۸۰ پکا،
  • جایزه بهترین رمان بنیاد هوشنگ گلشیری (سال ۱۳۸۰)
  • کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی سال ۸۱
  • و لوح تقدیر جایزه ادبی یلدا در سال ۱۳۸۰ اشاره کرد.
  • داستان کوتاه طعم گس خرمالو برنده جایزه بیست سال ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۶ شد.
  • ترجمه فرانسوی داستان کوتاه طعم گس خرمالو برنده جایزه کوریه انترناسیونال در سال ۲۰۰۹ شد.
  • داستان یک روز مانده به عید پاک هم به زبان فرانسوی‌ترجمه و منتشر شده. این کتاب تشویق شده در هفتمین دوره کتاب سال (۱۳۷۸) نیز بوده است.
  • مشخصات کتاب
  • نقد و بررسی
  • پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم
ژانر داستانی، ادبیات معاصر، کلاسیک
تعداد صفحه ۲۹۶
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
وزن ۲۴۲ گرم
شابک ۹۷۸۹۶۴۳۰۵۶۵۶۸
نقد و بررسی کاربران (۱)

۴.۳

۴ نظر
۵
۴
۳
۲
۱
sort
مرتب سازی بر اساس
جدید ترین محبوب‌ترین بیشترین امتیاز کمترین امتیاز
کتابچی
star-fillstar-fillstar-outlinestar-outlinestar-outline
۱۴۰۱/۰۱/۱۱

تحمل یکنواختی در زندگی ممکن است آدم را به جنون بکشد. اینکه تمام روزهایت بدون هیچ تغییری کاملا مشابه هم باشند و مانند رباطی مجبور به تکرار و تکرار آن باشی. بدون حس شادابی و خوشبختی توانایی ادامه برای انسانی که سراسر احساس است زندگی معنایی ندارد. آدم‌ها برای فرار از این موقعیت ممکن است دست به کارهایی بزنند که بعید به نظر می‌آید. مانند کاری که کلاریس آیوازیان در رمان چراغ‌ها را خاموش می‌کنم اثر زویا پیرزاد انجام داد. کلاریس زنی ارمنی است که در محله بوارده آبادان به همراه همسر و یک پسر و دو دخترش زندگی می‌کند. زندگی او پر از ملال و یکنواختی است و احساس خوشبختی نمی‌کند. زمانی که خانواده‌ای به همسایگی آن‌ها در می‌آید این دو خانواده به هم نزدیک‌تر می‌شوند و طولی نمی‌کشد تا کلاریس به امیل، مرد خانوادهٔ جدید دل می‌بندد. او بدون در نظر گرفتن اینکه این دلبستن پایان خوشی ندارد و یک امر غیرممکن است تمام سعی‌اش در این است زمانش را با او بگذراند. این در حالیست که پسر کلاریس به دختر امیل دل بسته است و این روابط را کمی پیچیده‌تر می‌کند. این کتاب چند جایزه معتبر ادبی را از آن خود کرده، جوایزی مانند جایزه ادبی یلدا، جایزه بهترین رمان سال بنیاد گلشیری و جایزه کتاب سال.