زندگی شما نتیجه‌ی تصمیمات شماست، نه شرایطی که در آن قرار دارید.

همه‌چیز در جهان از دوگانگی شکل می‌گیرد. خوب و بد، سیاه و سفید، روز و شب، کنش و واکنش. اما در میان این تضادها آیا ما می‌توانیم انتخاب درستی نیز داشته باشیم؟ کتاب «هفت عادت مردمان موثر» با دست گذاشتن روی موضوع پیشرفت، موفقیت و خلاقیت که سه عامل اصلی پدید آمدن ژانر انگیزشی و خودیاری‌ در حوزه کتاب هستند، به شما می‌گوید که یک شیوه‌ی اصولی از چه مراحلی تشکیل می‌شود. شاید بتوانیم با تکنولوژی روز خودمان را سرگرم کنیم و شاید احساس کنیم که این‌همه راحتی ما را از نظر شخصیتی نیز ارتقا می‌دهد. اما در مدت کوتاهی به خودمان می‌آییم و متوجه می‌شویم که به این شرایط «عادت» کرده‌ایم؛ و این دقیقاً کلیدواژه‌ی کتاب مشهور «استفان کاوی» است که با ثبت رکورد نجومی «۲۵ میلیون نسخه فروش جهانی» به صدر جدول کتاب‌های غیرداستانی در جهان رسید و این رکورد را با ۱.۵ میلیون نسخه از کتاب صوتی نیز، در دنیای کتاب‌های الکترونیکی به‌جا گذاشت. استفان کاوی با انتشار این کتاب در سال ۱۹۸۹، شهرتی جهانی پیدا کرد و حالا به عنوان یکی از اولین سخنرانان انگیزشی آمریکا شناخته می‌شود. او با پیشنهاد دادن هفت عادتی که می‌تواند در مرور زمان به رشد ذهنی و تحول شخصیتی ما کمک کند، در این کتاب به جزئیات مسئله می‌پردازد؛ این‌که چطور روان‌شناسی شناخت تازه‌ای از رفتارهای ما فراهم می‌کند، این‌که تکرار در زندگی ما مهره‌ای حیاتی‌ست و در نهایت، این‌که چگونه و با چه انگیزه‌ای، می‌توانیم ملال را به پویایی تبدیل کنیم. این یعنی همان مفهومی که در کتاب‌های پرفروش خودیاری مانند «عادت‌های اتمی، چک‌لیست و اثر مرکب» با جزئیات و به‌صورت کلیدی شرح داده می‌شود. کتاب هفت عادت مردمان موثر همان‌طور که از نامش پیداست انسان را در نگاهی اجتماعی بررسی می‌کند و کیفیت رشد در رفتارهای او را تابع کیفیت تعاملی او می‌بیند. نقطه قوتی که این کتاب از آن بهترین استفاده را کرده، بهره‌گیری از شکل‌ها، نمودارها و جداول ساده و کاربردی‌ست که ایده‌های نویسنده را به شفاف‌ترین شکل می‌رساند. نگارش کتاب روان و خواندنی‌ست و ترجمه‌ی خلاقانه‌ی «گیتی خوشدل» توانسته کنایه‌های مؤلف و حواشی متن را به درستی منتقل کند. این کتاب توسط نشر «پیکان» در سال ۱۴۰۰ منتشر شد و در مدت کوتاهی به چاپ چهل و سوم رسید.

درباره‌ی استفان کاوی؛ نویسنده‌ی کتاب هفت عادت مردمان موثر

استفان ریچاردز کاوی نویسنده، مربی، تاجر و سخنرانی انگیزشی آمریکایی‌ست. او در سال ۱۹۳۲ متولد شد و در ۸۰ سال زندگی خود ثروت بسیاری از طریق ورود به عرصه‌ی کتاب‌ به‌دست آورد. استفان کاوی یکی از اساتید «مدرسه‌ی بازرگانی جان ام. هانتس‌من» در ایالت یوتا بود و کتاب «هفت عادت مردمان موثر»، بی‌شک بهترین و محبوب‌ترین اثر اوست. خانواده و اجداد او، از اشراف و سیاست‌مداران قدیمی آمریکایی بودند و البته خود او نیز درکنار فعالیت‌های آکادمیک، بازرگانی مشهور بود. فضای فکری کاوی به پیتر دراکر نویسنده، و کارل راجرز روان‌شناس آمریکایی، وابسته بود و فلسفه‌ی زندگی او با عقایدی که نسبت به آموزه‌های مسیحی داشت نیز ترکیب شده است. گفته می‌شود ایده‌های کتاب پرفروش او، در حقیقت ۷ نکته از تعالیم اصلی در فرقه‌ی «مورمون‌ها»ست که مدنیزه‌ و مبسوط شده است.

مراحل کتاب هفت عادت مردمان مؤثر

عادت‌های هفتگانه‌ای که استفان کاوی در این کتاب پیشنهاد می‌کند:

عامل بودن

مهم‌ترین عادت در این لیست «عامل بودن» است. عملگر بودن در نقطه‌‌ی مقابل واکنش، یعنی آگاهانه و به انتخاب خودمان فکر کنیم، تصمیم بگیریم و به آن عمل کنیم. رفتارهای ما اکثراً در واکنش به اتفاقات اطرافمان صورت می‌گیرد و وقتی زمانی طولانی به این صورت بگذرد، دیگر فراموش می‌کنیم که انگیزه چیست، چه دلیلی برای تصمیم‌هایمان داریم و اصلاً می‌خواهیم تغییر کنیم؟ در مقابل، عامل بودن یعنی مسئولیت کامل رفتارهایمان را به عهده بگیریم و دائماً درحال انتقاد از افراد و شرایط نباشیم. مردمان مؤثر یعنی افراد مسئولیت‌پذیری که عامل بودن را انتخاب کرده‌اند.

ما چیزی هستیم که مداوماً آن را تکرار می‌کنیم؛ بنابراین تعالی نه یک عمل، بلکه یک عادت است.

شروع از پایان در ذهن

داستان‌های معمایی خوب ما را شگفت‌زده می‌کنند، چون نمی‌توانیم حدس بزنیم که در آخر داستان چه چیزی انتظار ما را می‌کشد. همین ویژگی ما در زندگی روزمره‌مان هم حضور دارد و بر روی فکر، رفتار و عادت ما تأثیر مستقیم می‌گذارد. ما باید بدانیم که می‌خواهیم در انتهای یک راه به کجا برسیم، وگرنه همیشه در جاده خواهیم بود. ما باید اهداف، انگیزه‌ها و خواسته‌هایمان را، حتی به صورت یک فانتزی انتزاعی، در ذهنمان مجسم کنیم و با فکر کردن بیشتر و صرف زمان طولانی‌تر، به آن سر و شکل ببخشیم. حتی زمانی که هدفمان را بنویسیم، می‌توانیم کلمات دقیق‌تری برای آن پیدا کنیم و در یک بازه‌ی زمانی، رشد آن را تحلیل کنیم. ما باید سوژه‌ای قابل‌تصور و از جنس دنیای مادی داشته باشیم تا بتوانیم اقدامی بکنیم، وگرنه رویاهای ذهنی ما همیشه درحال تغییر خواهند بود.

نخست به اولین‌ها پرداختن

تجسم کردن به ما کمک می‌کند که از همین ابتدا، پایان مسیر را ببینیم. مرحله‌ی سوم جایی‌ست که ما تصمیم خود را گرفته‌ایم و می‌دانیم چه چیزی را می‌خواهیم. پس از ذهن ما تا بالای قله‌ی اهدافمان، یک مسیر طولانی و سخت وجود دارد؛ اما قانون سوم به کمک ما می‌آید و براساس ضرب‌‎المثل قدیمی می‌گوید: «اول کارهای واجب‌تر!» (first things first!). به این ترتیب ما می‌توانیم ذهنمان را از آشفتگی نجات دهیم، آن را نظم و ترتیب ببخشیم و عادت «آینده‌نگری» را در خودمان تقویت کنیم؛ اولین تکنیک آن نیز مرتب کردن کارها براساس اولویت و ضرورت است.

تفکر به شیوه‌ی «بُرد-بُرد»

شاید این جمله برایتان کمی کلیشه‌ای شده باشد، اما کلیشه‌ها همیشه درست‌اند! فکر کردن به‌خودی‌خود کار منحصربه‌فردی نیست، مگر این‌که در کیفیت و چگونگی آن ایده‌ای نهفته باشد. ایده‌ها هستند که باعث می‌شوند ما چند قدم عقب‌تر برویم، چشم‌هایمان را کمی تنگ کنیم و تصمیم بگیریم که برای نگاهی تازه از خلاقیت‌مان کمک بگیریم. پس ایده‌ی هوشمندانه رفتار کردن با تفکر به شیوه‌ی یک برنده، در تعامل است و یکدیگر را تقویت می‌کنند. برنده بودن مفهومی‌ست که فقط در «اول شدن» معنا نمی‌شود، بلکه تکنیک‌هایی را می‌طلبد که فقط با تکرار و تمرین بیشتر، تبدیل به عادت می‌شوند. زمانی که بتوانیم عادت برنده شدن را در ذهن ملکه کنیم، زمانی‌ست که برنده شدن دیگران نیز برایمان بخشی از هدف خود ماست.

اول فهمیدن، سپس فهماندن

شاید شنیده باشید که می‌گویند معلمی در مقطع دبستان، یکی از چالشی‌ترین و پردرآمدترین شغل‌ها در دولت‌های اروپایی‌ست. دلیل آن هم واضح است. یک جامعه‌ی موثر از اعضایی موثر شکل می‌گیرد و اعضای موثر تحت یک آموزش موثر پرورش یافته‌اند. دانش‌آموزی که درست پرورش داده نشود، نمی‌تواند معلم خوبی نیز باشد. این موضوع دقیقاً درباره‌ی ما صدق می‌‌کند؛ چون همه‌ی ما در درونمان یک «دانش‌آموز» و یک «معلم» داریم! باید با تمرین این عادت را در خود نهادینه کنیم که «اول دانش‌آموز باش، بعد معلم». به این ترتیب هربار که درس می‌گیریم، سوال‌های بیشتری از خودمان خواهیم پرسید و هرگز از یاد گرفتن، دست برنخواهیم داشت.

فکر را بکار و عمل را درو کن؛ عمل را بکار و عادت را درو کن؛ عادت را بکار و شخصیت را درو کن؛ شخصیت را بکار و سرنوشت را درو کن.

نیروی هم‌افزایی جمعی ایجاد کنید

نیروی هم‌افزایی جمعی یعنی چه؟! یعنی قدرتی که طبیعت از خود نشان می‌دهد. استفان کاوی در کتاب هفت عادت مردمان موثر می‌گوید «طبیعت نمایش سخات‌مندانه‌‎ی نیروی جمعی‌ست» و این دقیقا معنای اتحاد است. شما به عنوان یک مدیر، یک متخصص یا یک راهبر، باید اول بتوانید جمع نقیضین باشید؛ یعنی بی‌نظمی و تضادهایی را که در ذهن و وجود خود دارید، در یک میدان بپذیرید و به آن‌ها فرصت دهید. زمانی که با یک تیم همراهید و می‌خواهید که گروه سازنده‌ای داشته باشید، با نیروی عادت می‌توانید رهایی فکری مطلوبی را پیدا کنید که به شما فرصت خلاقیت و راندمان بالا را درکنار یکدیگر می‌دهد. این همراهی که حاصل احترام به تفاوت نگاه‌هاست، با کنار زدن اختلاف، نتیجه‌ی نهایی را به شکلی باورنکردنی رضایت‌بخش خواهد کرد.

اره را تیز کنید

اره یعنی ابزاری برای تخریب بعضی جزئیات تا آن‌ها را بازسازی کنیم. ما باید نیروی تخریب‌کننده‌ی خود را به‌جای دیگران، بر روی بخش‌هایی از خودمان بگذاریم که با ساختار فکری ما در تناسب نیست و ما را از شفاف کردن هدف، دور می‌کند. نویسنده در این بخش چرخه‌ای چهاربخشی را پیشنهاد می‌کند که با یکدیگر در تعامل‌اند و پویایی روانی و رشد شخصیتی ما را در عمل نشان می‌دهند:

  • وضعیت جسمانی؛ یعنی ورزش، تغذیه و کنترل فشارها
  • عاطفی اجتماعی؛ خدمت، همدلی، روحیه‌ی تیمی، امنیت باطنی
  • معنوی؛ تعیین ارزش‌ها، تعهد، مطالعه و نیایش
  • ذهنی؛ مطالعه، تجسم، برنامه‌ریزی و نوشتن

در شناخت این چرخه، باید توجه کنیم که ما مرکز این دایره هستیم و هیچ‌کدام از این عناصر، ابتدا یا انتهای آن نیستند. با دانش به این‌که رفتارهای ما تحت‌تأثیر این زمینه‌ها هستند که تقویت جسمی و روحی ما را به عهده دارند، می‌توانیم عادت‌های خود را به اجزای کوچک‌تر بشکنیم و با شناختی دقیق‌تر به آن‌ها بپردازیم. شاید سنت‌ها در سطح ناخودآگاه، توجه به جسم و مادیات را برای ما با احساساتی منفی همراه کند؛ اما در تمام سنت‌های کهن، بهداشت جسم با دین و قدرت روحی در تماس است. بُعد معنوی، روحی و عاطفی-اجتماعی ما، سه مؤلفه‌‎ی مکمل در این چرخه هستند که به ما تسلط بیشتری نسبت به عادت‌هایمان می‌بخشد و عادات سالم را در وجود ما تثبیت می‌کند.

زمانی که والدین مشکلات فرزندشان را، به‌جای محرکی منفی و شدید، به عنوان فرصتی برای بازسازی رابطه‌شان می‌بینند؛ به‌طور کلی طبیعت رابطه‌ی فرزند-والد را دگرگون می‌کند.

دسته بندی شده در: