«جرج ساموئل کلاسون» نویسنده‌ی آمریکایی اهل میزوری است. جرج ساموئل کلاسون متولد نوامبر ۱۸۷۴ است. او دو کمپانی دارد یکی «شرکت انتشارات کلاسون» و دیگری «کمپانی نقشه‌کشی کلاسون». عمده‌ی مشهوریت این نویسنده به دلیل نوشتار کتاب «ثروتمندترین مرد بابل» است.

«جورج ساموئل کلاسون» در دانشگاه نبراسکا تحصیل کرد و بعد از آن در جنگ آمریکا و اسپانیا در ارتش ایالات متحده‌ی آمریکا خدمت کرد. بعد از اتمام جنگ او به دنور رفت و در آنجا شرکت نقشه‌کشی خود، یعنی کمپانی نقشه‌کشی کلاسون را تاسیس کرد. گرچه این شرکت شرکت نسبتا موفقی بود، بعدها در دوران رکود بزرگ از بین رفت. او در طول زندگی خود دو بار ازدواج کرد و سرانجام زمانی که  ۸۳ سال داشت فوت کرد.

در این مطلب، گزیده‌ای از درس‌های ارزشمندی که کتاب ثروتمندترین مرد بابل برای خوانندگان دارد را برای شما عزیزان جمع‌آوری کرده‌ایم.

جملاتی برگزیده از کتاب ثروتمندترین مرد بابل

ثروت مانند درختی است که از یک دانه‌ی کوچک شروع به رشد می‌کند. اولین سکه‌ی مسی که تو پس‌انداز می‌کنی همانند کاشت دانه‌ای است که رشد می‌کند و به درخت ثروت تبدیل می‌شود. هرچه زودتر این دانه کاشته شود زودتر به درختی تنومند تبدلی می‌گردد. اگر این درخت صادقانه تغذیه شود و با پس‌انداز ثابت آبیاری شود، خیلی زود با رضایت خاطر به زیر سایه‌ی آن به آرامش خواهی رسید.

در عمق آرزوهای تو قدرتی جادویی نهفته است. هدایت این قدرت با علم به پنج قانون طلایی ممکن می‌شود و باید در این گنجینه‌های بابل سهیم شوی.

تنها کلید موفقیت او همین بود. پدربزرگ تو عاشق کارکردن بود. کار و تلاش او مورد توجه خدایان قرار گرفت و او از اجر و پاداش سخاوتمندانه‌ی آنان بهره‌مند شد.

مثلا با خودم قرار می‌گذارم که به مدت چند روز به هنگام عبور از پل، روزی یک عدد ریگ به داخل رودخانه پرتاب کنم، اما اگر روز هفتم این‌کار را فراموش کنم، به‌خودم نمی‌گویم فردا دوتا ریگ پرتاب می‌کنم، برمی‌گردم و ریگ را درون آب می‌اندازم. همین‌طور در روز بیستم به خودم نمی‌گویم که آرکاد آخر این چه کار بیهوده‌ای است. هر روز پرتاب‌کردن ریگ برای تو چه فایده‌ای دارد؟ یک مشت پر از ریگ بردار و یک‌دفعه بریز توی آب. نه این را می‌گویم و نه آن کار را می‌کنم. وقتی کاری را برای خودم تعیین می‌کنم، آن را باید کامل انجام دهم. از این رو، بر این عقیده‌ام که تن به کارهای سخت و غیرعملی ندهم.

جوانان تجربه‌ای ندارند از این‌رو، نمی‌توانند درک کنند که قرض بی‌ثمر مثل چاه عمیقی فرد را به سرعت به پایین می‌کشد و برای مدتی فرد بیهوده دست‌و‌پا می‌زند. افسوس و پشیمانی جلوی روشنایی خورشید را می‌گیرد و روز را چون شب، تیره و تار می‌کند و شب‌های آن غم‌انگیز و اندوه‌بار است؛ اما من با قرض کردن طلا مخالفتی ندارم. من این کار را تشویق می‌کنم. فقط توصیه‌ام این است که برای یک هدف معقول قرض گرفته شود. من اولین موفقیت واقعی خودم را به عنوان یک تاجر با طلای قرض شده کسب کردم؛ اما وام‌دهنده در یک چنین موردی چه باید بکند؟ جوانی که کاملا ناامید است و کاری انجام نمی‌دهد…او مایوس است و هیچ تلاشی برای بازگرداندن وام انجام نمی‌دهد. قلبم گواهی می‌دهد که عاقبت پدر این جوان از زمین و گله‌ی خود محروم می‌شود.

من با سهم آدم‌های فقیر راضی نمی‌شوم؛ برعکس، خودم را به ضیافت لذت‌های خوب دنیا دعوت می‌کنم.

این الهه، باران سکه‌های زحمت نکشیده‌ی طلا را بر سر هرکس که فرو ریزد، برعکس فردا را به خاک سیاه می‌نشاند. چراکه فرد بی‌دلیل خرج می‌کند و همه‌ی آن سکه‌های طلا را به هدر می‌دهد. شخص با خواسته‌ها و آرزوهای زیادی احاطه می‌شود، درحالی که توانایی برآورده ساختن هیچ‌یک از آنان را ندارد. و کسانی هم هستند که خساست پیشه کرده و فقط ثروت‌اندوزی می‌کنند و از خرج کردن می‌ترسند؛ چون می‌دانند که هیچ توانایی برای جایگزین کردن آن ندارند. بیشتر از هرچیزی، ترس از دزد آن‌ها را فرا می‌گیرد و برای همین خود را محکوم می‌کنند که همانند آدم‌های بدبخت و ندار زندگی کنند.

ردان جرئت کرد و گفت: تو نکات زیادی گفتی که من از آن استفاده کردم اما من جواب سوالم را نگرفتم. من پنجاه سکه‌ی طلایم را به شوهر خواهرم قرض بدهم یا نه؟ آن‌ها تنها خویشاوندان من هستند. خواهرت زن اصیلی است که من برای او احترام زیادی قائل هستم و اما در مورد شوهر خواهرت او باید بیاید از من پانصد سکه قرض بخواهد و بعد من باید از او بپرسم برای چه کاری می‌خواهد استفاده کند و اگر پاسخ دهد که می‌خواهد تاجر شود؛ تاجری مثل خودم و در کار جواهرات و اسباب و اثاثیه قیمتی معامله کند؛ من می‌گویم از تجارت چه می‌دانید؟

ثروت یعنی قدرت. با ثروت خیلی چیزها ممکن می‌شود، اما نحوه‌ی استفاده همه‌ی ما از ثروت مثل هم نیست.

آیا عقل حکم نمی‌کند که تا زنده هستیم از روشنایی خورشید درخشان لذت ببریم؟

هدف راسخ و تزلزل‌ناپذیر، کار شما را برای رسیدن به موفقیت جهت‌دهی و هدایت می‌کند.

ردان به اطمینان جواب داد: نه او نمی‌تواند. او بیشتر در ساختن نیزه یک وقت‌هایی هم در خرید کارگاه به من کمک می‌کند. پس من باید به او بگویم که این اصلا تصمیم عاقلانه‌ای نیست. یک تاجر باید اول راه‌ورسم تجارت را یاد بگیرد.

افکار جوانان همانند نور درخشان شهاب سنگ‌هاست که آسمان را برای لحظه‌ای روشن می‌کند؛ اما دانش سالمندان همچون ستارگان ثابتی است که بی‌هیچ تغییری نور درخشان از خود ساطع می‌کنند و ملوانان با آن‌ها جهت حرکت خود را پیدا می‌کنند.

جاده‌ی ثروت را وقتی پیدا کردم که بخشی از درآمدم را برای خودم نگاه داشتم.

اگر ماهیگیری برای صید بیشتر، سال‌ها عادت ماهی‌ها را مورد بررسی قرار دهد آیا شما او را ماهیگیری خوش‌شانس خطاب می‌کنید. فرصت، الهه‌ی مغروری است که وقت خود را برای کسانی که آماده نیستند هرگز تلف نمی‌کند.

اگر یک‌دهم از درآمدتان را به راحتی می‌توانید کنار بگذارید به همین مقدار رضایت دهید. با بقیه‌ی درآمدتان زندگی کنید، خساست به خرج ندهید و از خرج‌کردن نترسید. زندگی زیباست و زندگی سرشار از نعمت‌های ارزشمند و لذت‌بخش است.

چطور این‌قدر ثروتمند شدی؟با مغتنم شمردن آن فرصت‌هایی که برای همه‌ی شهروندان در این شهر خوب مهیا بود.

هریک از شما که بخواهد سرمایه‌ای فراهم آورد باید بداند که مصرف منبع ثروت هیچ کار عاقلانه‌ای نیست.

هزینه‌های ضروری را با خواسته‌هایتان اشتباه نکنید. هریک از شما به اتفاق خانواده، خواسته‌هایی دارید که بیشتر از درآمد شماست؛ بنابراین آیا تاکنون درآمدتان را صرف این خواسته‌ها کرده‌اید. یا خواسته‌های زیادی مانده که هنوز برآورده نکرده‌اید.

این شعار را به‌خاطر بسپارید؛ ارزش هر سکه‌ای که خرج می‌شود صد در صد افزایش می‌یابد.

باید گفت همان‌طور که ریشه‌ی علف‌های هرز در هر زمینی رشد می‌کنند، خواسته‌ها و آرزوهای آدمی در هر موقعی که امکان برآورده شدنشان مهیا باشد، بدون هیچ محدودیتی رشد می‌کنند. آرزوهای تو متعدد و فراوان اما راه‌های ارضای آن‌ها معدود و محدود است.

بچه‌های عزیزم، بدانید که ثروت هر کسی به سکه‌های درون کیفش نیست؛ بلکه به درآمدش هست، به جویبار طلایی که دائما به کیف پولش جریان دارد و همیشه کیفش پر از پول است.

اولین اصل سرمایه‌گذاری، ایجاد امنیت برای اصل سرمایه است.

سریع پولدار شدن، رویای رمانتیکی است که فرد را به بیراهه می‌کشاند.

داشتن خانه‌ای از خود و مراقبت از آن، مایه‌ی افتخار و غرور می‌شود؛ به انسان اعتماد به نفس می‌بخشد و تلاش او را مضاعف می‌کند. از این رو، سفارش می‌کنم که هر کسی صاحب سقفی شود که هم خود و هم خانواده‌اش را در پناه گیرد.

هرکاری پیش از انجام و تکمیل به صورت یک آرزو است. آرزوهای تو باید قاطع و جدی باشند. آرزوهای کلی، آرزوهای ضعیفی هستند. آرزوی پولدار شدن آرزوی باطلی است، اما آرزوی داشتن پنج سکه‌ی طلا آرزوی ملموسی است و هرکسی می‌تواند آن را پیگیری کند و به سرانجام برساند.

کسی که قرض دارد باید هرچه سریع‌تر با تمام قدرت آن را پرداخت کند؛ هرگز چیزی را که قادر به پرداخت وجه آن نیست، مطالبه نکند.

اگر کسی شانس می‌خواهد باید قدم‌هایش را سریع بردارد.

بدون حکمت و دانش طلا خیلی زود از دست می‌رود، اما با حکمت و دانش می‌توان طلا را به دست آورد.

ثروت پایدار، زاده‌ی دانش و اراده‌ی راسخ است، پس بدان که یک‌شبه به‌دست نمی‌آید و به تدریج حاصل می‌شود. کسب ثروت تنها از عهده‎ی کسانی بر می‌آید که از فکر خود استفاده‌ی بهینه می‌کنند.

اگر می‌خواهی به دوستت کمک کنی، طوری عمل نکن که مجبور بشوی بار دوستت را هم تو بکشی.

بلند پروازی‌ها، هر چند هم که ارزشمند باشند، عملی نیستند و به آن‌ها وام طلا داده نخواهد شد.

دسته بندی شده در: