«تاجر ونیزی» یا «داستان شورانگیز بازرگان وندیکی» نمایشنامه‌ای در پنج پرده که در سال ۱۵۹۶ میلادی به رشته‌ی تحریر درآمد. اثری که از لحاظ تعداد اجرا و محبوبیتِ بین مخاطبان در کنار آثار بزرگی چون هملت و مکبث قرار می‌گیرد. نمایشی بحث برانگیز که الهام گرفته شده از ویژگی های تیره‌ی فرهنگی و اجتماعی در عصر الیزابت است.

جنبه های نژادپرستانه‌ی این اثر، منتقدانش را بر تلاش داشت تا نگذارند خطی از آن در کتب درسی بیاید و اگر قرار باشد به اجرا برود با تغییراتی همراه شود. ولی یهودستیزی پر رنگ در این کتاب گویا در عهد خود شکسپیر رایج بوده به طوریکه انگلیسی ها آنان را قومی رباخوار، بچه‌دزد و خرابکار می‌دانستند.

نکته‌ی قابل توجه در این نمایشنامه تغییر زبان و نحوه‌ی نگارش صاحب اثر است به نحوی که گفتار آدم های سطحی کوچه و بازار با شعری بی قافیه به نگارش درآمده ولی  وقتی بزرگمردی در صحنه است کلام دگرگون شده و به شعری فاخر که مزین به آرایه‌هایی زیباست، بدل می‌شود. کمدی-درامی که به نقل موازی چند روایت پرداخته و در نقطه‌ای متصلشان می‌کند و اتفاقی بزرگ را رقم می‌زند.

ویلیام شکسپیر؛ هنرمندی تمام عیار

ویلیام شکسپیر (۱۶۱۶-۱۵۶۴) شاعر، بازیگر، کارگردان و نمایشنامه‌نویس چیره دست انگلیسی که برخی او را بزرگترین نمایشنامه‌نویس تمام اعصار می‌دانند. نویسنده‌ای که نوشته‌هایش در زمره پرطرفدارترین نوشته‌ها و حاوی سخنانی نغز، آموزنده و مملو از دیدگاه‌هایی فلسفی است.

شکسپیر در خانواده‌ای معتقد به آیین و باورهای کاتولیکی رشد کرد و چون پدرش از مقامات شهر استراتفورد محسوب می‌شد توانست در دبیرستان ثبت نام کند و درس بخواند که این امر موجب تحصیل کامل زبان لاتین برای او شد، زبانی که او در بسیاری از نوشته‌هایش از آن بهره گرفت. و با آمیختن آن با زبان انگلیسی دیالوگها و مونولوگهایی وزین و غنی در نمایشنامه‌هایش جای داد.

ویلیام در سال ۱۵۸۲ میلادی با آنی، زنی که ۸ سال از او بزرگتر بود ازدواج می‌کند و صاحب ۳ فرزند می‌شود. اندکی پس از ازدواج راهی لندن شده و در تماشاخانه‌ای در مقام بازیگر به اجرا می‌پردازد. تئاتر را با ویرایش نمایشنامه‌ها، بازیگری و کارگردانی ادامه می‌دهد ولی خودش را تنها در نمایش محصور نکرده و نخستین کتاب شعرش را در سال ۱۵۹۴ میلادی به طبع می‌رساند.

و اکنون نمایشنامه‌نویسی!

پس از چاپ اشعارش به نمایشنامه نویسی روی می‌آورد و در آستانه‌ی معروفیت است که بحران طاعون بر اروپا سایه انداخته و موجب تعطیلی نمایشخانه‌ها می‌شود.

پس از شروع مجدد فعالیت‌های جمعی و در اوج جوانیش، پرکار است. به‌طوری که متوسط سالی ۲ الی ۳ نمایشنامه خلق می‌کند. آثاری که در دایره‌ی وجودینشان رد احساس و تعقل دوشادوش هم به چشم می‌خورد. از کمدی‌هایی که خلق می‌کند تا تراژدی‌های ویران کننده‌اش او را خالقی بالفطره می‌بینیم.

هنرمندی که در نمایشنامه‌نویسی نه تنها توجه کاملی به وضع صحنه و تغییرات آن دارد، بلکه به خوبی می‌داند که چطور صحنه‌ی غم انگیز را با صحنه‌ی خنده دار آمیخته، از خطی شدن داستان گریخته و صلابت متنش را حفظ کند.

مردی که محبوب مردمان زمانه‌اش بود و آثارش در میان مردم دهان به دهان می‌چرخید که این اپیدمی شکسپیری، سبب غنای بیشتر زبان انگلیسی گردید.

انگلیسی‌زبانی که ایتالیا محل محبوب وقوع اتفاقات قصه‌های اوست. و با بهره‌گیری از داستان‌های انجیل و افسانه‌های یونانی آثاری می‌آفریند که منحصر به فرد است و نشانی از وام‌گرفتگی ندارد. می‌توان گفت که نمایشنامه‌هایش از لحاظ تنوع موضوع، دارای دامنه وسیع کم نظیری است.

شکسپیر، واژه‌سازی است که بیش از ۱۷۰۰ کلمه به زبان انگلیسی اضافه کرد. کسی‌که در تعداد واژگان به کار رفته در مجموعه‌ی آثارش از هومر و فردوسی بالاتر می‌ایستد. و اگر چه در هر نمایشنامه وقایع متعددی را به صورت موازی پیش می‌برد ولی از وحدت معنایی اثرش غافل نشده و به این قالب بزرگ ادبی، شکوه و جلوه‌ای خاص می‌بخشد.

شکسپیر در طی ۲۴ سالی که به نویسندگی و کارگردانی اشتغال داشت حدودا ۲۷ اثر مشهور آفرید که می‌توان به نمایشنامه‌هایی نظیر شاه‌لیر، رومئو و ژولیت ، مکبث و تاجر ونیزی اشاره کرد. آثاری که الهام بخش بسیاری از شاعران، نویسندگان و حتی آهنگسازان بعد از خود شد.

تاجر ونیزی

تاجر ونیزی

ناشر : نگاه
قیمت : ۱۱۲,۵۰۰۱۲۵,۰۰۰ تومان

فرار از تقدیر ممکن است؟

پرده‌ی اول با سخنان منظوم آنتونیو آغاز می‌شود. آنجا که در ونیز با دوستانش، سالارینو و سولانیو رو به رو می‌گردد. آنتونیو ذهنش درگیر است و قلبش غمگین که آن دو، علت را مشغله‌ی فکری ناشی از تجارت دریایی و کشتی‌های صاحب ثروتش می‌دانند که در سواحل دور بر روی آب‌اند. ولی آنتونیو ابدا در فکر اموالش نیست؛

داستان پیش می‌رود و شخصیتهای جدید به صحنه وارد می‌شوند. با گراسیانو، لورنزو و باسسیانو آشنا می‌شویم. اولی را مردی می‌بینیم که می‌خواهد این غم بی‌سبب را از دل تاجر ونیزی پاک کند ولی او مقاومت می‌کند :

من دنیا را به اندازه‌ی دنیاییش در نظر می‌آرم، تماشاخانه‌ای که هرکس نقشی دارد و نقش من غم انگیز است

وقتی که آنتونیو و باسسیانو تنها می‌مانند باسسیانو راز دلش را آشکار می‌کند و به قصد خواستگاری از آنتونیو پولی طلب می‌کند.

شکسپیر با ظرافتی مثال‌زدنی در نحوه‌ی انتخاب کلمات، اولین شاخه‌ی داستانش را شکل داده و به پرداخت مابقی ستون‌هایش مشغول می‌شود. آنجا که در سویی دیگر، در شهر بلمونت دوشیزه‌ای زیبا و صاحب‌مکنت را وارد قصه می‌کند. بانو پُرشیا که به همراه ندیمه‌اش، نریسا در قصری ساکن‌اند و وصیت عجیب از جانب پدر درگذشته‌اش پرشیا را در موقعیتی نامطلوب قرار داده است.

این چنین تعیین کرده است تقدیر دختری زنده را وصیت نامه‌ی پدری مرده. سخت نیست نریسا که حق رد و انتخاب ندارم؟

وصیت شامل معمایی است که به وسیله‌ی سه صندوقچه به رنگ‌های طلایی، نقره‌ای و سربی به وجود آمده است. و پرشیا به عقد کسی در خواهد آمد که صندوقچه‌ی درست را انتخاب کرده و با تمثالی از او رو به رو شود.

خواستگاران یکی پس از دیگری صف کشیده‌اند، شاهزاده‌ای از ناپل، لردی فرانسوی و دیگری از آلمان. که تمامی‌شان از نظر پرشیا افرادی بی ارزش و پر‌ ایراد هستند.

ولی اگر صندوق درست را برگزینند چه؟

آشنایی با چند شخصیت کلیدی

در صحنه‌ی آخر از پرده‌ی اول نوبت می‌رسد تا با یکی از منفورترین شخصیت‌های خلق شده‌ توسط شکسپیر دیدار کنیم؛ شایلاک

رباخواری یهودی که آنتونیو برای قرض سه هزار سکه طلا برای باسسیانو و راهی کردنش برای خواستگاری به او مراجعه کرده است. مردی که از مسیح و مسیحی بیزار است.

شکسپیر با زبردستی، کلامش را با شایسته بودن یا نبودن شخصیتهایش تغییر می‌دهد. گاهی به نظم می‌نویسد و گاهی به نثر.

کشمکش‌های کلامی بین شایلاک و آنتونیو در باب مسیحیت و یهود و رباخواری و .. ادامه می‌یابد و شایلاک به شرطی پول را می‌دهد که:

اگر بازپرداخت مبلغ یا مبالغ مکتوب در پیمان نامه در فلان روز معهود و فلان محل مقرر صورت نگیرد بگذارید تاوانش باشد تکه ای از گوشت شما به وزن شش سیر که از هر بخش تنتان مرا خوش آید ببرم و بردارم

شرطی که خواننده را شوکه کرده و سر تا پایش را غرق هیجان می‌کند.

با شروع پرده دوم به بلمونت می‌رویم. جایی که خواستگاری از شاهزادگان مراکشی در برابر صندوقچه‌ها ایستاده و به موازات آن در ونیز به لانسه‌لات پیشکار جوان شایلاک بر می‌خوریم که مشغول بذله گویی‌ست. و با تلفظ اشتباه کلمات و اصطلاحات، “تاجر ونیزی” شکسپیر را مزین به طنزی دلنشین می‌کند.

بلمونت، پایگاه عاشقان

 باسسیانو در حال آماده‌سازی مقدمات سفرش به بلمونت است. و گراسیانو هم دوست دارد با او برود البته به شرطی که رفتار خشن از او سر نزند!

عاشقانه‌ای دیگر در جریان است. و آن بین لورنزو و جسیکا، دختر شایلاک اتفاق می‌افتد. لانسه لات نامه‌ای به لورنزو می‌رساند و در همان هنگام که باسسیانو و شایلاک در ضیافتی باشکوه هستند، لورنزو و دوستانش با لباسی مبدل به خانه‌ی مرد یهودی می‌آیند و جسیکا در جامه‌ی پسران و با صندوقچه‌ای حاوی چند تکه جواهر و چندین سکه‌ی طلا به قصد فرار، خانه را به همراهشان ترک می‌کند.

در آن سو، شاهزاده‌ی مراکشی نوشته‌ی حک شده روی هر صندوق را از دیده می‌گذراند:

نخستین از زر است، هرکه مرا برگزیند آن می‌یابد که بسیاری را آرزوست. دومین که از سیم است آن که مرا گزیند آنچه را سزاوار است می‌یابد. و سومین که از سرب تیره است هشداری گزنده به همراه دارد: هرکه مرا برگزیند باید خطر کند و مایملک خویش از دست دهد.

معما بسیار پیچیده طراحی شده و شاهزاده‌ی مراکشی صندوقچه‌ای را به غلط انتخاب می‌کند و پرشیا خوشحال می‌شود.

بداقبالی‌های پیوسته

باسسیانو و گراسیانو در کشتی به مقصد بلمونت در حرکت‌اند و شایلاک یهودی از فرار دخترش آگاه شده و از دزدی او دچار خشمی سردرگم است. در خلال این رفت و آمدها شکسپیر خواننده را آرام‌آرام با اخباری مرموز رو به رو می‌سازد.

کشتی‌ای با بارهای ارزشمند در دریای میان انگلیس و فرانسه دستخوش حادثه شده است. آِیا ممکن است کشتی آنتونیو باشد؟

پرشیا خواستگاری دیگر را رد کرده و پیکی خبر آمدن جوانی ونیزی که همان باسسیانو باشد را می‌دهد. مردی آداب‌دان با پیشکش هایی نفیس و گران بها که پرشیا در دل آرزو دارد که همان باشد که سال ها قبل دیده است یعنی همان باسسیانو جوان.

با ورود او پرده‌ی دوم به اتمام رسیده و پرده‌ی سوم با شایعه‌ای خطرناک که بین بازرگانان رواج یافته آغاز می‌شود. آنتونیو خسارت بسیاری در دریا دیده و شایلاک بدبیاری دیگری در انتظارش است:

پس سودای بد دیگری نصیب بردم، ورشکسته‌ی ولخرجی که جرات آفتابی شدن به بازار ندارد.

ولی آنتونیو پیمانی که با شایلاک بسته است را به گوشت تن‌اش ضمانت کرده که یادآوری این شرط، دوستان او را به شدت نگران می‌کند.

همه جا حرف از بدبیاری‌های شایلاک است. گاه خبری از دخترش و گاه خبر شکسته شدن کشتی‌ای در طرابلس را به او می‌دهند. کشتی‌ای که ممکن است متعلق به آنتونیو باشد.

رباخوار یهودی به دنبال اجیر کردن داروغه است که در وقت معین تاجر ونیزی را به محکمه بکشد.

در ونیز همه صحبت از بدبختی و انتقام است و در بلمونت همه سخن از شادکامی و عشق. ولی عشقی نگران کننده و مشروط به انتخاب صحیح صندوقچه توسط باسسیانو.

دلدادگان در تلاطم

پرشیا سراسر دلشوره است و شکسپیر با تک گویی های بلند باسسیانو و تضمین های سراسر استعاری‌اش از افسانه های کهن صحنه‌هایی نفسگیر و جذاب را خلق می‌کند. باسسیانو ظواهر بیرون را کمتر نمایش درون دانسته و از صندوقچه زر گذر کرده است و به صندوق نقره‌ای هم اعتنایی نکرده و در سومین صندوقچه تمثالی از پرشیا را می‌یابد.

ای که از روی ظاهر نمی‌گزینی حدست را بخت یاور است و انتخابت درست.

قصر از شادی مملو است و گراسیانو و نریسا هم دل به هم داده‌اند و دو مراسم عروسی در پیش است. که نویسنده با ورود جسیکا و لورنزو به عمارت و آوردن نامه‌ای از جانب آنتونیو، یآس و ناامیدی را به قصه تزریق می‌کند. تاجر ونیزی در خطر است؟

عمر خوشحالی دوامی نمی‌یابد و نوشته‌های هولناک درون نامه خبر از اتفاقاتی عجیب در آینده‌ای نزدیک را می‌دهد.

باسسیانو از بانویش جدا می‌شود و راه ونیز در پیش می‌گیرد. تاجری که بخت یار خودش و کشتی‌هایش نبوده در آن شهر در بازداشت مردی یهودی‌ست. ولی اتفاقی مرموزتر در پیش است: پرشیا در فکر نقشه‌ای است که عملی کردنش با لباس هایی مبدل ممکن است.

صحنه‌ی چهارم محکمه برپا شده است. شایلاک به دنبال تاوان است و کاردش را لحظه به لحظه تیزتر می‌کند. باسسیانو سراسر اضطراب است، گراسیانو عصبی‌ست و آنتونیو بی تفاوت. که خبر آمدن دو مرد خواننده را غرق در حیرتی عمیق می‌کند.

آن دو کیستند و آنجا چی می‌خواهند؟

چه سرنوشتی در انتظار تاجر ونیزی خواهد بود؟ آیا شایلاک حکم را جاری می‌کند؟

دسته بندی شده در: