به خاطر دارم زمانی که به همراه یکی از دوستانم قرار بر این شد که برای مطالعه‌ی ماهانه‌مان (پروژه مطالعه‌ی هم‌زمان که معمولا من در به پایان رساندن آن تنبلی می‌کنم) به سراغ کتاب ایران بین دو انقلاب برویم، ذوق فراوانی داشتم؛ از طرفی قول خواندن این کتاب را از مدت‌ها قبل به خودم داده بودم و از طرف دیگر مطمئن بودم که می‌توانم خوراک خوبی را از این کتاب برای مخاطبان مجله‌ی کتابچی تدارک ببینم (و همین‌طور هم شد). تصمیم گرفتم در ۳ بخش مختلف به صورت سریالی خلاصه‌ای جامع از این کتاب بنویسم. در حال نوشتن قسمت دوم با عنوان خلاصه‌ کتاب ایران بین دو انقلاب-قسمت دوم بودم که به نظرم رسید برای حزب توده گفتنی‌ها بسیار است و می‌توان نوشته‌ای مجزا را به آن تخصیص داد و زحماتی را که آبراهامیان در تحقیق و بررسی‌های خود برای این کتاب کشیده است، به طور تمام و کمال به علاقه‌مندان مباحث سیاسی و تاریخی ارائه کرد. باری، در این یادداشت تصمیم دارم از نحوه‌ی شکل‌گیری حزب توده، گسترش آن در شمال و جنوب کشور، سرکوب آن، پایگاه‌های طبقاتی و قومی این حزب، چنان‌چه در کتاب ایران بین دو انقلاب آمده است، خلاصه‌ای را گردآوری کنم. ابتدا اجازه دهید به همان شکل که نویسنده قبل از وارد شدن به بحث، قسمتی از نقل‌قول ایرج اسکندری -دبیر اول حزب توده ایران- را که به هدف اصلی حزب اشاره می‌کند، برای شما بازگو کنم:

هدف حزب توده متحد کردن توده‌ها، کارگران، دهقانان، تجار، صنعتگران و روشنفکران مترقی است.

 

ایران بین دو انقلاب

ایران بین دو انقلاب

ناشر : نی
قیمت : ۲۸۸,۰۰۰۳۲۰,۰۰۰ تومان

شکل‌گیری حزب توده

چنان‌چه در خلاصه‌ی قسمت دوم به این موضوع اشاره کرده بودم، پس از برکناری رضاشاه از سلطنت و باز شدن فضای سیاسی کشور، فرصت فعالیت برای احزاب، فراکسیون‌ها و سازمان‌های سیاسی فراهم شد. یکی از این گروه‌ها، گروهی موسوم به حزب توده بود که سنگ‌بنای آن را بیست و هفت نفر از «پنجاه و سه نفر» معروف مارکسیست که زندانی سیاسی عصر رضاشاه بودند در سال ۱۳۱۶ گذاشتند و در اولین انتخاب خود سلیمان میرزا اسکندری که «شاهزاده‌ای رادیکال و محترم» بود را به عنوان دبیرکل این حزب انتخاب کردند. به نقل از آبراهامیان حزب توده در ابتدای راه خود چهار هدف اولیه را مطرح کرد:

  • آزادی باقی‌مانده‌ی ۵۳ نفر
  • به رسمیت شناختن حزب توده به عنوان سازمانی قانونی
  • انتشار روزنامه
  • تدوین برنامه‌ای که بر خلاف برنامه‌های غیرمذهبی پیشین امکان جذب دموکرات‌ها و مارکسیست‌ها را فراهم کند.

که هر چهار درخواست اولیه ظرف مدت ۶ ماه به سرمنزل مقصود رسید. حزب توده ابتدابه‌ساکن فعالیت خود را از تهران آغاز کرد و در مهرماه سال ۱۳۲۱ همه‌چیز برای نخستین کنفرانس آماده بود؛ کنفرانسی که در آن ۸۷ نماینده از تهران و ۳۳ ناظر از دیگر استان‌ها بودند و ماحصل این نشست یک هفته‌ای، تدوین برنامه‌ای دقیق بود. برنامه‌ای که از تمامی شهروندان دعوت می‌کرد که برابر فاشیسم بایستند و متحد باشند و برای طیف‌های مختلفی از طبقات جامعه دستورالعمل‌هایی داشت:

در این برنامه برای کارگران، قانون کار هشت ساعت کار روزانه، پرداخت مزد برای روزهای جمعه و تعطیل، اضافه کاری، بیمه‌ی از کار افتادگی، خانه‌های سازمانی، تعیین مستمری و ممنوعیت کار کودکان وعده داده شده بود.

در کنفرانس تهران ۱۵ عضو کمیته مرکزی انتخاب شدند که تمامی آن‌ها رهبران بعدی حزب توده شدند؛ سلیمان اسکندری، دکتر محمود بهرامی، دکتر مرتضی یزدی، ایرج اسکندری، نورالدین الموتی، عبدالحسین نوشین، علی بکاری، نصرت‌الله اعزازی، ابراهیم محضری، رضا روستا، دکتر فریدون کشاورز، اردشیر آوانسیان، دکتر رضا رادمنش، علی امیرخیزی و ضیاالدین الموتی که تمامی آن‌ها از تحصیلات آکادمیک برخوردار بودند و اکثرشان با تقی ارانی که به نوعی آغازگر فکری و پدر معنوی حزب توده محسوب می‌شود آشنا بودند؛ کسی که از نفرات اصلی گروه ۵۳ نفر بود. بزرگ علوی هم که خود از اعضا به شمار می‌رفت کتابی با همین نام (۵۳ نفر) نوشته است که اثری است با مستنداتی که خود از زندان به دست آورده و در آن به نحوی شرح ما وقع می‌کند.

گسترش

همان‌طور که ذکر کردیم هسته‌ی اصلی حزب توده در تهران شکل گرفت و آغاز به کار کرد ولی طولی نکشید که در استان‌های دیگر، به‌خصوص استان‌های شمالی و جنوبی، فعالیت حزب شروع شد؛ حزب شش روزنامه اصلی منتشر می‌کرد و در شهرهای مختلف سازمان‌هایی را به وجود می‌آورد و در کار رسانه تا جایی پیش رفت که در اولین سالگرد انتشار روزنامه‌ی رهبر (که جزو روزنامه‌های اصلی حزب بود) بیش از شش هزار نسخه از آن به فروش رفت و رکورد تیراژ را در اختیار خود گرفت. البته موفقیت مهم حزب توده در آن سال‌ها به نقل از آبراهامیان چیز دیگری بود:

البته مهم‌ترین موفقیت حزب توده در سازماندهی کارگران بود. در یازده اردیبشهت سال ۱۳۲۳ مصادف با روز کارگر، گروهی از دست‌اندرکاران قدیمی اتحادیه‌های کارگری که با حزب توده همکاری نزدیکی داشتند، ادغام چهار فدراسیون کارگری را در قالب شورای متحده‌ی مرکزی کارگران و زحمت‌کشان اعلام کردند.

حزب در ادامه‌ی راه خود و جهت افزایش توجه به توده‌های روستایی، اتحادیه‌های دهقانی را تشکیل داد و روند سوسیالیستی شدن را بیش از پیش طی نمود. از طرفی حزب توده در برگذار کردن و انسجام دادن به اعتراضات رفته‌رفته با تجربه‌تر می‌شد. برای نمونه می‌توان به تظاهرات اعتراضی برای خودداری دولت از واگذاری امتیاز نفتی به شوروی اشاره کرد؛ سلسله‌تظاهراتی که در ۲۲ شهر انجام شد و این اجتماعات جلب توجه محلی‌ها را نیز به دنبال داشت و حزب نیز متوجه این موضوع بود و پس از آن که از محکم شدن پایگاه و جایگاه خود در میان روشنفکران خیالش آسوده شد، به سازماندهی مردم محلی پرداخت. در سال ۱۳۲۵ در یزد و شیراز و خوزستان گسترش چشم‌گیری داشت و با کسب کردن سه پست وزارت در دولت قوام، روزهای خوب حزب در جریان بود. ولی در همین اثنا دولت انگلیس که گسترش حزب توده را در جهات موافق اهداف و منافع خود نمی‌دید با تقویت نیروهای مسلح خود در عراق، فرستادن کشتی‌های جنگی به آبادان و تشویق شورشیان عشایر و ایلات به تشکیل حکومت‌های خودمختار و مستقل دست به تضعیف حزب توده زد.

سرکوب (مهر۱۳۲۵-بهمن۱۳۲۸)

یرواند آبراهامیان نقطه‌ی آغاز سرکوب چهارساله‌ی حزب توده را «شورش‌های عشایر در جنوب و چرخش شدید قوام به سمت راست» ذکر می‌کند. دوره‌ای که اختلافات درون‌حزبی نیز پر رنگ‌تر شده بود و آمدن رهبران جدید هم نتوانسته بود که راه خروجی برای درگیری‌ها و کشمکش‌های درون حزب ایجاد کند. برخی از اعضا ناراحت بودند و استدلال می‌کردند که حزب در به‌وجود آوردن یک ایدوئولوژی منسجم عقیم ظاهر شد و نتوانست مانع ورود عناصر نامطلوب به حزب شود. به نقل از اقتصاددان آشوری، اسحاق آپریم، تاکید بیش‌تر حزب بر کمیت اعضا بود تا کیفیت آن و این سبب بروز اختلاف‌های بسیار شدید شد تا جایی که افرادی از درون حزب که به خود اصلاح‌طلبان می‌گفتند به جبهه‌ی مهمی از مخالفان تبدیل شدند. که خود این اصلاح‌طلبان به شاخه‌های چپ و راست و میانه تقسیم شدند. چپ‌ها زود از میان رفتند، میانه‌رو‌ها زیر نظر کیانوری و طبری مدیریت می‌شدند و راست‌گرایان را خلیل ملکی رهبری می‌کرد که البته خلیل ملکی به دلیل اختلافات زیاد از حزب کناره گرفت و دست به انشعاب زد و گروهی موسوم به «جدایی طلبان» را تشکیل داد که افرادی مانند ابراهیم گلستان و جلال آل احمد را در خود می‌دید ولی چون در به خدمت گرفتن دیگر افراد حزب ناموفق بود و از طرفی از حمایت شوروی نیز برخوردار نشد پس از کش و قوس‌های فراوان دوباره به حزب توده بازگشت. حزب توده تلاش می‌کرد که نیروهای ضدسلطنت را منسجم سازد و از طرفی بر داشتن یک ایدوئولوژی رادیکال اهتمام می‌ورزید. در مجلات خود مانند مجله‌ی «نامه‌ی مردم» ابتدا از سوسیالیست‌های مختلفی چون کائوتسکی و ژان پل سارتر مقاله منتشر می‌کرد ولی با رادیکال‌تر شدن دیگر تنها مقالاتی از لنین و استالین به چاپ می‌رسید. حزب توده با همین ترفند از فعالیت‌های عمومی و تجمعات اعتراضی دوری می‌جست و بیشتر به خود و احیای خود می‌پرداخت و اعتماد جلب می‌کرد ولی این روند جلب اعتماد با سوءقصد به جان شاه معکوس شد و در پی آن، شاه حکومت نظامی اعلام کرد و رهبران حزب بازداشت شدند و این بازداشت‌ها به حدی شدید اعمال شد که بیش از دویست تن از اعضای حزب زندانی شدند.

تجدید حیات

با این‌که شاه، حزب توده را به ظاهر منحل کرد ولی اعضایی از کمیته‌ی مرکزی که دستگیر نشده بودند با دستوری سازمانی به شاخه‌های حزبی خود اعلام کردند که شروع به ایجاد شبکه‌های مخفی کنند و روزنامه‌های مخفی چاپ کنند. که این اقدامات به نحوی پیش رفت که در انتخابات مجلس شانزدهم و نخست‌وزیری رزم‌آرا بنا به گفته‌ی نویسنده‌ی کتاب ایران بین دو انقلاب وضعیت برای حزب توده بهتر شد و سخت‌گیری‌های دولت بر این حزب کاهش یافت. در طرف دیگر شبکه‌ی زیرزمینی حزب خوب عمل می‌کرد و با سازمان‌دهی مناسب بار دیگر به «نیروی سیاسی عمده» درآمد. و این روند افزایش قدرت، روزافزون بود:

حزب توده، در سال ۱۳۳۲ باز هم قدرت‌مند‌تر شد. این حزب، به مناسبت روز کارگر در همه‌ی شهرهای بزرگ راهپیمایی‌هایی برگزار کرد که شمار راه‌پیمایان در برخی شهرها مانند آبادان بیشتر از راهپیمایی‌های سال ۱۳۲۵ بود. در اوایل خرداد ماه، سازمان جوانان توده جشنواره‌ای با حضور بیش از ۵۰,۰۰۰ دانش‌آموز در تهران برگزار کرد. در سالگرد قیام سی تیر، حزب توده یک گردهمایی عمومی در برابر مجلس ترتیب داد که بر پایه‌ی آمارهای قابل اعتماد نزدیک به ۱۰۰,۰۰۰ نفر در آن شرکت کردند.

البته دو دستگی، دوباره خودش را در حزب توده نشان داد؛ بحث اصلی در این موضوع بود که آیا حزب از دکتر مصدق و جبهه‌ی ملی پشتیبانی کند و یا نه؟ آن دسته از رهبرانی که پخته‌تر و کارآزموده بودند موافق حمایت از مصدق بودند زیرا او را نماینده‌ی «بورژوازی ملی» که در کش و قوس حل پرونده‌ی مهم نفتی با انگلیس امپریالیست است می‌دانستند و وطن‌پرست تلقی‌ش می‌کردند و گروه دوم معتقد بودند که باید در مقابل مصدق ایستاد زیرا که او نه تنها با امپریالیسم مبارزه نمی‌کند بلکه کاملا وابسته به امپریالیسم آمریکایی است و در صورت نیاز حتما با شاه به توافق می‌رسد.

این اختلافات دامنه‌دار بود و در نهایت به دلیل اینکه اکثریت رهبران گروه اول خارج از کشور به سر می‌بردند تصمیم گروه دوم یعنی حمایت نکردن از دکتر مصدق عملی شد. تصمیمی که بعدها در گردهمایی سراسری بعد از کودتا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رهبران حزب به اتفاق‌نظر رسیدند که حمایت نکردن از مصدق «اشتباهی فاحش» بوده است ولی دیگر برای هرگونه ابراز پشیمانی دیر بود:

شاه مایل نبود حتی کوچک‌ترین فرصتی به حزب توده بدهد. از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۲۷ رژیم با یک رشته عملیات پلیسی سازمان زیرزمینی حزب توده را متلاشی و بیش از سه هزار عضو حزبی را دستگیر کرد. گرچه بسیاری از اعضای رده پایین حزبی پس از اعترافات رسمی به زودی آزاد شدند، رهبران، چریک‌‌ها و اعضای نظامی حزب به شدت تنبیه و مجازات شدند.

پایگاه طبقاتی حزب توده

حزب توده با استفاده از محیط مساعد به پخش و تبلیغ اصول و مرام خود یعنی انتشار کمونیسم در ایران پرداخت. روشنفکران و کارگران بیش از همه‌ی طبقات در معرض شکار سازمان‌های حزب توده بودند.

چنان‌چه اشاره کردیم حزب توده فعالیت رسمی‌اش را حدفاصل سال ۱۳۱۸ الی ۱۳۲۰ آغاز کرد و رفته‌رفته با ایجاد ساختار و مرام‌نامه‌هایی چارچوب و شیرازه‌ای برای خود درست کرد و خواسته‌های رسمی خود را با دولت وقت در میان گذاشت. در این قسمت از مقاله می‌خواهیم تحلیل عددی و آنالیز آماری آبراهامیان را از خاستگاه طبقاتی حزب توده ارائه دهیم:

  • اعضای رده بالا: سیزده تن (۸۷٪) از پانزده نماینده‌ای که در کنفرانس سازمان ایالتی تهران به عضویت کمیته مرکزی موقت برگزیده شده بودند… و تنها ۷٪ کارگر در بین آن‌‌ها وجود داشت.
  • اعضای میانی: از سی‌و‌هشت رهبر استانی حزب که در سال ۱۳۲۵ عضو کمیته‌های تهران، فارس، اصفهان، خراسان، خوزستان، گیلان و مازندران شدند. پنجاه و دو نفر (۷۶٪) به طبقه‌ی متوسط جدید و چهارده نفر (۲۱٪) به طبقه‌ی کارگر تعلق داشتند.
  • اعضای رده پایین: حضور اعضای طبقه‌ی متوسط جدید، در بین سازمان‌دهندگان، فعالان و مبارزان حزبی نیز چشم‌گیر بود. بیست‌ونه مبارز حزبی که در آبان ۱۳۲۵ به جرم داشتن اسلحه در مازندران دستگیر شدند، عبارت بودند از بیست عضو طبقه‌ی کارگر (۶۹٪) و هشت عضو طبقه‌ی متوسط (۲۸٪)

ولی اگر بخواهیم به طبقه‌بندی حزب توده به صورت دقیق‌تری نگاه کنیم باید به طبقات زیر اشاره کرد:

  • طبقه‌ی متوسط حقوق‌بگیر
  • طبقه‌ی کارگر شهری
  • طبقه‌ی متوسط مرفه
  • توده‌های روستایی

طبقه‌ی متوسط حقوق‌بگیر

حزب توده نفوذ تقریبا زیادی در بین مهندسان، استادان دانشگاه، دانشجویان، نویسندگان، زنان دارای تحصیلات جدید و افسران ارتش داشت. این حزب فعالیت خود را در بین دانشگاهی‌ها از اردیبهشت ۱۳۲۲ شروع کرده بود و مخصوصا در دانشگاه تهران به شدت قدرتمند و با نفوذ ظاهر می‌شد و اقداماتی اعتراضی و در جهت خواسته‌های دانشجویان به راه می‌انداخت. به عنوان نمونه می‌توان به اعتراض دانشجویان به اعلام ممنوعیت فعالیت سیاسی در دانشگاه‌ها توسط دولت اشاره داشت و یا اعتصاب آبان ۱۳۲۸ که خواسته‌ی اصلی دانشجویان افزایش امکانات رفاهی و بهبود وضعیت خواب‌گاه‌ها بود. در بین نویسندگان هم نفوذ حزب توده چشم‌گیر بود. تا جایی که آبراهامیان از افراد بزرگی نظیر توللی، علی اسفندیاری (نیما یوشیج)، جلال آل احمد، محمدتقی بهار، صادق هدایت، بزرگ علوی، صادق چوبک و ابراهیم گلستان یاد می‌کند و برخی از آن‌ها را اعضایی فعال و برخی دیگر را هوادار قلمداد می‌کند. زنان نیز از حمایت حزب برخوردار بودند و اولین فعالیت حزب توده برای زنان، ایجاد سازمانی برای آن‌ها بود. زهرا اسکندری و تاج اسکندری، مریم فیروز، دکتر خدیجه کشاورز و دکتر اختر کامبخش از اعضای مطرح این سازمان به شمار می‌آمدند. آبراهامیان با استناد به مقاله‌ای منتشر شده در «نامه‌ی مردم» حزب توده را تنها سازمان سیاسی آن روزگار کشور می‌داند که زنان را در راه مبارزه برای خواسته‌ها و حقوقشان بسیج می‌کرد:

  • حقوق سیاسی و اجتماعی برای همه‌ی شهروندان بدون در نظر گرفتن جنسیت
  • کلاس‌های سوادآموزی و باشگاه‌های آموزشی برای زنان
  • مزد برابر برای کار برابر
  • ایجاد مدارس بیشتر برای دختران

طبقه‌ی کارگر شهری

در تابستان ۱۳۲۱ بیشتر سازمان‌دهندگان نیروی کارگری تهران گرد هم آمدند تا شورای متحده‌ی کارگران را تشکیل دهند و در تابستان ۱۳۲۲ همان سازمان‌دهندگان نخستین کنفرانس شورای متحده‌ی کارگران را در تهران برپا کردند.

در این کنفرانس اقداماتی صورت گرفت که مهم‌ترین آن‌ها عبارت بودند از:

  • انتخاب هیئت رهبری
  • تصویب قوانین و مقررات
  • همه‌ی کارگران بدون توجه به مذهب، زبان و دیدگاه‌های سیاسی‌شان می‌توانند عضو شوند.
  • تصویب برنامه‌ای جدید برای شوراها

در ادامه، افرادی نظیر روستا، آوانسیان، کباری، خامه‌ای و جودت که قبل‌تر هم از آنان نام برده بودیم شخصیت‌های مهم شورای متحده‌ی کارگران شدند که از اعضای رده بالای حزب توده بودند. لازم به اشاره است که هر چهارده نفر شورای رهبری اتحادیه از اعضای حزب بودند و این به نوعی درجه اهمیت طبقه کارگر را گوشزد می‌کرد. فعالیت اتحادیه‌ی کارگری رفته‎رفته افزایش می‌یافت و شاخه‌های جدیدی به آن افزوده می‌شد و در نقاطی مانند آذربایجان، تهران و کرمانشاه در اتحاد با گروه‌های دیگر نهایتاً شورای متحده کارگران و زحمت‌کشان را ایجاد کردند. پس از اعلام به وجود آمدن این شورا تا سه ماه بعد از آن حزب با قدرت زیادی عمل می‌کرد و با سازمان‌دهی اعتصاب‌هایی حقوقی را طلب می‌کرد. ولی مهیا بودن این شرایط مطلوب که در آن بتوان برنامه‌ریزی دقیقی برای هدایت جنبش‌های مختلف انجام داد مستلزم وجود دلایلی است که آبراهامیان در پنج مورد کلی به آن‌ها اشاره می‌کند:

  • رهبران حزب توده با کنار گذاشتن محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های دوران جنگ، بار دیگر اتحادیه‌ها را به اعتصاب و دیگر اقدامات رادیکال تشویق کردند.
  • در حالی که میزان هزینه‌ی زندگی از رقم ۴۷۲ در سال ۱۳۲۱ به ۱۰۳۰ در سال ۱۳۲۴ رسیده بود، مزدبگیران برای بالا بردن دستمزدهایشان، راه حل موثر دیگری جز پیوستن به اتحادیه‌ها و اعتصابات نداشتند.
  • متفقین همچنان شمار بیشتری از کارگران ایرانی را به کار می‌گرفتند. بنابراین، شگفت‌آور نبود که این عمل به کمبود نیروی کار و در نتیجه تقویت موقعیت مذاکرات کارگری بینجامد.
  • شورای متحده رقیب توانایی نداشت.
  • شورای متحده کمک‌های با ارزشی از حزب توده دریافت کرد.

درخلال سال‌های ۱۳۲۰ الی ۱۳۲۶ جنبش کارگری به سرعت گسترش می‌یافت و در این میان کارخانه‌هایی مانند نساجی اصفهان و صنایع نفتی خوزستان نقش مهمی را ایفا کردند که برای نمونه می‌توان به مرداد ۱۳۲۱ که آبراهمیان از آن به عنوان نخستین موفقیت حزب توده نام می‌برد، اشاره کرد. اتحادیه کارگران اصفهان تشکیل شده بود و در اولین خواسته خود ۳۰٪ افزایش حقوق برای هشت ساعت کار روزانه و دستمزد بیشتر برای اضافه‌کار را پیشنهاد کردند که ابتدا با مخالفت کارخانه‌داران رو به رو شد تا جایی که حتی حاضر به گفت و گو هم نشدند و سردسته‌ها را از کارخانه اخراج کردند ولی وقتی که با اعتصاب گسترده کارگران رو به رو شدند و ترس از دست رفتن بازار فروششان بر آن‌ها غلبه کرد با تمامی خواسته‌ها موافقت کردند و زمینه‌ساز نخستین پیروزی جنبش کارگری شدند. اتحادیه کارگران اصفهان که کارگران دو کارخانه‌ی مذکور آن را به وجود آورده بودند پس از این موفقیت به تثبیت موقعیت خود در ۹ کارخانه دیگر نیز پرداخت. این روند ادامه داشت تا در نیمه‌ی نخست سال ۱۳۲۴ به دلیل تقاضای امتیاز نفتی از شوروی به اعتبار حزب خدشه وارد شد و فرصتی برای ایجاد ائتلاف بین مخالفان حزب توده داده شد و این حزب را در موقعیت ضعیفی قرار داد که با نخست‌وزیری قوام موقعیت از دست رفته را توانستند احیا کنند و شورای متحده با برگذاری اعتصاب‌هایی موفق در استان‌هایی مانند اصفهان و خوزستان در تابستان ۱۳۲۵ در اوج قدرت بود، که در پاییز همان سال با چرخش ناگهانی قوام به سمت راست که به آن اشاره کردیم حزب را وارد بحرانی جدی کرد و سرآغازی برای افول چهارساله‌ی حزب توده شد. برای این سقوط آبراهامیان سه علت عمده را بر می‌شمارد:

  • طی این چهارسال دولت کم و بیش به سرکوب ادامه داد.
  • اتحادیه‌ی سندیکای کارگران ایران برای تضعیف و از بین بردن شورای متحده دست به کار شد.
  • بر خلاف چهار سال گذشته، روند و تحولات اقتصادی زمینه را برای فعالیت سیاسی در بین کارگران نامناسب‌تر کرده بود.

ولی پس از این افول نوبت به شروعی دوباره در سال‌های ۱۳۳۲-۱۳۲۹ بود. شروعی که یکی از گزارش‌گرهای کنگره آمریکا احتمالش را داده بود:

بر پایه‌ی برآورد مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس حدود ۹۵ درصد کارگران ایرانی شرکت در آبادان، اعضای اتحادیه وابسته به حزب توده هستند و به همان میزان که مقامات به افزایش دستمزد و بهسازی وضع مسکن و حمل و نقل توجه نمی‌کنند، احتمال بازگشت حزب توده وجود دارد.

در اولین گامی که در بازگشت داشتند اتحادیه‌های وابسته‌ی استانی را به سرعت سازمان دادند و به همان سرعت به نیروی سیاسی مهمی بدل شدند و در بهمن ماه و اسفند ماه ۱۳۲۹ در بحبوحه‌ی کاهش دستمزدهای شرکت نفت ایران و انگلیس دست به اعتراضات اساسی زدند که این اعتراضات به سلسله اعتصابات سراسری کشیده شد. که دامنه‌اش از کارگران خطوط لوله و تعمیرگاه‌های ماشین در مسجد سلیمان تا رانندگان کامیون و مغازه‌داران و صنعت‌گران و دانش‌آموزان بود. و طرفدارهای حزب در شهرهای دیگر مانند اصفهان به عنوان حمایت از جنبش کارگری خوزستان دست به اعتصاب زدند.

…آن‌ها در برپایی اعتصاب‌های موفق، رکوردشکنی کردند. شمار اعتصاب‌های صنعتی در ماه‌های آخر ۱۳۳۰، سی و دو بود که در سال ۱۳۳۱-به استثنای اعتصاب سراسری در جریان قیام ۳۰ تیر- به پنجاه و پنج رسید و طی نیمه‌ی نخست ۱۳۳۲ با احتساب اعتصاب سالگرد قیام ۳۰ تیر، به هفتاد و یک رسید.

طبقه‌ی متوسط مرفه

حزب توده علاقه داشت که تنها به پرولتاریا و یا طبقه‌ی روشنفکر محدود نشود و مغازه‌داران، بازرگانان و خرده‌بورژواهای بازاری را نیز در برگیرد و این احساس نیاز به چنین طبقه‌ای در جزوه‌ی اولیه‌ای با نام «حزب توده‌ی ایران چه می‌گوید؟» با این دیدگاه که حزب توده میان سرمایه‌داران کوچک و پرولتاریا هیچ‌گونه تضادی نمی‌بیند، بازگو شده بود. ولی علی‌رغم این خواسته این حزب نتوانست شمار زیادی را از این طبقه جذب که این ناکامی را نویسنده‌ی کتاب ایران بین دو انقلاب با توجه به دو موضوع روشن می‌کند:

  • تضادهای اقتصادی میان کارگران و کارفرمایان
  • تفاوت‌های ایدئولوژیکی میان اسلام علما و رادیکالیسم غیر دینی حزب مارکسیست توده

طبیعی هم بود که شکاف بین دستمزدها و دریافتی‌های متفاوت نتواند انسجامی را میان کارگران و کارفرمایان برقرار کند و در جنبش‌ها و اعتصاب‌هایی که به دلیل افزایش قیمت کالایی به وجود می‌آمد، حزب حقوق کارگران را ملاک اصلی قرار دهد. از طرف دیگر اختلاف ایدئولوژی میان حزب و بازار که محرک اصلی آن به تعبیر آبراهامیان علما بودند باعث کشمکش می‌شد. هرچند حزب می‌کوشید تا نظر مساعد آن‌ها را جلب کند ولی در این کوشش چندان موفق ظاهر نشد و بی‌اعتمادی علما نسبت به حزب توده برطرف نمی‌شد. و با کنار هم گذاشتن این دلایل به این نتیجه می‌رسیم که طبقه‌ی متوسط مرفه از جایگاهی در حزب برخوردار نشد.

توده‌های روستایی

حزب توده برای جذب توده‌های روستایی تلاشهای مستمری داشت. شعبه‌ها، مجلات و روزنامه‌های حزب اغلب از برنامه‌های کشاورزی بحث می‌کردند. کادرهای شهری حزب به روستاها می‌رفتند تا روستاییان را جذب و علیه زمین‌داران برانگیزانند.

ولی حزب توده، درست به مانند طبقه‌ی متوسط مرفه در جذب روستاییان نیز نتوانست موفق ظاهر شود به نحوی که در نخستین کنگره‌ی خود تنها دو درصد اعضا از دهقانان بودند. که مهم‌ترین دلیل ناکامی حزب توده و البته دیگر سازمان‌های رادیکال در جذب توده‌ی روستایی را مفسران اصطلاحا از عبارت «آموزه‌ی اطاعت منفعل» استفاده می‌کنند. که البته این نوع استدلال را آبراهامیان مناسب کسانی می‌داند که مذهب را عامل فساد فرهنگ مردم می‌دانند و از تفسیرهای دیگر نیز استفاده می‌کند ولی هیچ کدام را چندان قانع‌کننده تلقی نمی‌کند و معتقد است که برای فهم شکست حزب در روستا علاوه بر بررسی سیاست حزب درباره‌ی دهقانان باید به ساختار اجتماعی جمعیت روستایی نیز پرداخته شود. که در تبیین نهایی نتیجه چنین می‌شود که حزب در یافتن پایگاه‌های روستایی به جز در چند نقطه‌ی محدود عمیقا ناتوان بوده است و این باعث عدم پیوستن روستاییان به حزب توده شده است.

پایگاه قومی حزب توده

حزب توده بدون هیج محدودیت دینی، زبانی و قومی عضو می‌گرفت و در شهرهایی چون تهران، اصفهان، تبریز، سمنان، اهواز، کرمانشاه، شیراز، شهرهای شمالی و… فعالیت داشت. اگر چه حزب توده حزبی طبقاتی محسوب می‌شد ولی اقلیت نیز نقش تقریبا مهمی در این جنبش داشت. آبراهامیان دو گروه را مورد بحث قرار می‌دهد:

  • جمعیت آذری‌زبان مقیم آذربایجان و خارج از آن به ویژه تهران، گیلان و مازندران
  • جوامع مسیحی ارمنی و آسوری ساکن تهران

مسیحیان

حزب توده تنها در جذب مسیحیان موفق ظاهر شد و برخلاف تلاش‌های فردی برخی از اعضا برای جذب بهائیان، سنی‌ها، یهودی و… موفق نبود. دلیلی که برای جذب موفق مسیحیان نسبت به دیگر مذاهب به حزب ذکر می‌شود قانع کننده است؛ عوامل جغرافیایی و طبقاتی. ۷۵ درصد از جمعیت مسیحی ایران در شهرهایی با جمعیت بیش از بیست هزار نفر ساکن بودند و در نقطه‌ی مقابل ۷۵ درصد از مسلمانان در شهرهای کوچک و روستا به سر می‌بردند. مسلمانان اغلب دهقان بودند و اکثر مسیحیان فروشنده و متخصص و مزدبگیر شهری که این‌ها سبب می‌‌شد که جز عوامل بالقوه‌ای برای حزب به شمار بیایند و رفته رفته جذب شوند. البته علاوه بر این‌ها از شعارهای تبلیغاتی حزب نیز نمی‌توان به آسانی گذر کرد؛ حزبی که خواهان برابری اجتماعی و سیاسی کامل میان همه بود.

آذری‌ها

نخستین رهبران حزب توده که مارکسیست‌های فارسی‌زبان تهرانی بودند به نادیده گرفتن و حتی بی اعتنایی به خواستها و شکایت اقلیت‌های زبانی گرایش داشتند.

برای مثال می‌توان از تقی ارانی نام برد. او چنان که ذکر کردیم به عنوان بنیان‌گذار فکری و معنوی حزب توده شناخته می‌شود، کسی که در تبریز به دنیا آمده و در تهران تربیت ‌شده بود. ارانی دارای نظرات تندی بود که اکثر روشنفکران هم‌نسلش نیز از آن نظریات پشتیبانی می‌کردند. یکی از ‌آن‌ها سیاست تمرکز و ایرانی‌کردن بود به نحوی که ارانی در مقاله‌ای درباره‌ی آذربایجان نوشت که زبان فارسی را در اثر تهاجم مغول‌ها از دست داده‌اند و ترکی صحبت می‌کنند و دولت باید زبان فارسی را گسترش داده و ترکی را از بین ببرد. ولی رهبران بعدی چنین اعتقادی نداشتند و از استبدادی صحبت می‌کردند که گریبان همه‌ی شهروندان را بدون توجه به خاستگاهشان گرفته است و توانستند که در روند جذب نیرو در آذربایجان موفق عمل کنند که از نگاه نویسنده، این نتیجه به چهار عامل وابسته بود:

  • سنت و سابقه‌ی رادیکالیسم: آذربایجان از زمان انقلاب مشروطه مرکز فعالیت‌های سیاسی و انقلابی بوده است
  • میزان شهرنشینی: آذربایجان از استان‌های پیشرفته محسوب می‌شد
  • تغییرات جمعیتی: آذربایجان اولین منطقه‌ای بود در کشور که رشد جمعیتی قابل توجه داشت.
  • نفوذ خارجی: زبان مشترک آذری‌های ایران با ‌‌آذربایجان شورروی که سلاح تبلیغی خوبی برای روس‌ها محسوب می‌شد.

و تمامی این دلایل دست به دست هم دادند تا حزب توده در سال ۱۳۲۰ در اولین اقدام خود شعبه‌ای حزبی را با «ادغام سه باشگاه تندرو» متشکل از باشگاه روشنفکران محلی، باشگاه ارمنیان و باشگاه مهاجران آذری در تبریز تشکیل دهد و با پشتیبانی کارگران کارخانه‌هایی نظیر کارخانه‌ها‌ی نساجی، کارخانه‌های چرم سازی، کارخانه‌های ماشین سازی که در تبریز واقع شده بودند به فعالیت بپردازند. البته این گسترش سریع به جایی رسید که به نوعی توده، حاکم واقعی آذربایجان نام گرفت، عواقبی را نیز در پی داشت؛ مشکل قومی راهش را به درون حزب باز کرد و در نخستین کنگره‌ی حزب خودش را نشان داد. جایی که یک نماینده از گیلان اعتراض کرد که مشکلات استان‌ها نادیده گرفته می‌شود، دیگری گفت تنها به تهران پرداخته می‌شود که البته این اعتراض‌ها نتیجه داد و رهبران حزب برخی از خواسته‌هایشان را پذیرفتند. ولی بحرانی به مراتب بزرگ‌تر در پیش بود. شوروی با انتقاداتی که از دولت محافظه‌کار صدر انجام داد و به نوعی حمایت از پیشه‌وری را نمایان کرد به دنبال اهدافی جدایی‌طلبانه می‌گشت. پیشه‌وری که به انتقاد به حزب توده می‌پرداخت به همراه دو تن از همراهان خود به تبریز می‌آیند و با تاسیس حزب دموکرات آذربایجان بیانیه‌ای را منتشر می‌کنند که در آن ‌آذربایجان را یک ملت جداگانه می‌خواند و خواستار تشکیل انجمن‌های ایالتی می‌شوند که در این بین قسمت عمده‌ای از حزب توده به حزب دموکرات می‌پیوندد.

حزب دموکرات که از شورروی سلاح دریافت می‌کرد رفته‌رفته آذربایجان را برای شورش مهیا می‌ساخت که نتیجتا در اواخر مهرماه  ۱۳۲۴ به تصرف شهرهای سراب، اردبیل دست زدند و پس از تسلیم پادگان تبریز اعضای فرقه‌ی دموکرات در ۲۶ آبان کنگره‌ی ملی آذربایجان را تاسیس کرده و رهبران حزب توده را غرق در شگفتی کردند، هرچند با توافقاتی که قوام با رهبران شورری انجام داد و تضعیف فرقه‌ی دموکرات آذربایجان و ایضا دخالت ارتش، تبریز آزاد شد ولی تجربه‌ای که حزب توده از این اتفاق آموخت این بود که نسبت به اقلیت‌های زبانی توجه بیشتری داشته باشد. با تمامی فراز و نشیب‌هایی که حزب توده و توده‌ای‌ها داشتند همان‌طور که در خلاصه‌ی قسمت دوم کتاب ایران بین دو انقلاب گفتیم پس از حذف شدن دکتر مصدق از صحنه‌ی سیاسی به این حزب نیز اجازه‌ی فعالیت داده نشد و به حکومت وقت به دستگیری رهبران و اعضای آن پرداخت. تا جایی که تقریبا تا سال ۱۳۳۶ قسمت عمده‌ای از اعضا یا در زندان بودند و یا به کشورهای بلوک شرق گریخته بودند.

در این یادداشت سعی کردم مرور مختصری بر بخش مهمی از کتاب ایران بین دو انقلاب که آبراهامیان در‌ آن راجع‌به تاریخچه‌ی شکل‌گیری و فعالیت‌های حزب توده بحث‌های مهمی را مطرح کرده بود، داشته باشم. با مطالعه‌ی این دست از کتاب‌های تاریخی که در دل خود مباحث مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی را نیز پوشش می‌دهد می‌توان به نقشه‌ی راهی هدفمند جهت استفاده‌ و تبیین سیاست‌های روز رسید. شما راجع به فعالیت‌های حزب توده و تاثیر آن بر تاریخ معاصر ایران چه فکر می‌کنید؟ از نکات مثبت و منفی وجود احزاب در عرصه‌ی سیاسی کشور برای ما بنویسید.

دسته بندی شده در: