بخشی از کتاب «شوهر آهو خانم» را با هم خواهیم خواند. این اثر بلند که در قالب رمان جای می‌گیرد، ژانرهای کلاسیسم و ناتورالیسم را با هم درمی‌آمیزد و داستانی بکر را خلق می‌کند. مشهور است که علی‌محمد افغانی، نویسنده‌ی این کتاب، در طول پنج سال اسارت خود در زندان، این داستان را نوشته است. نکته‌ی جالب آن‌جاست که افغانی بعد از آزادی به سراغ نشرهای بسیار زیادی می‌رود اما هیچ‌کدام حاضر نمی‌شوند تا اثر او را چاپ کنند؛ زیرا معتقد بودند که اولین اثر یک نویسنده، آن هم نویسنده‌ای ناشناس، فروش نخواهد رفت! درنهایت، شوهر آهو خانم در سال ۱۳۴۰ هجری شمسی با هزینه‌ی شخصی افغانی به چاپ رسید و تعاریف و تمجیدات بسیاری از منتقدین و مخاطبین کتاب ایران را برانگیخت. این اثر درمورد رنج و محنت زنان عمل‌گرا اما توسری‌خورده‌ی ایرانی در ابتدای قرن چهاردهم است و ماجرایش در شهر کرمانشاه می‌گذرد. به نوعی می‌توانیم داستان مذکور را یک اثر فمینیستی بدانیم.

آری، این قواره را قوم او جافر برایش آورده است. حرف تو را نیز تصدیق می‌کنم که این‌ها شب‌ها با هم جاهل‌بازی دارند. بد نیست، این هم برای خودش یک نوع زندگی است. هرکس می‌کوشد روزگار را به نحوی از سر بگذراند. به قول خود او، ما که مسافران دیار عدم هستیم چرا باید بی‌خود زندگی دوروزه را بر خود سخت بگیریم؟
اگر هم خوش نیستیم، باید خود را به خوشی بزنیم. تو که هووی این زن هستی من نمی‌دانم درباره‌اش چه فکر می‌کنی؟ آیا فی‌الواقع عشق آن مکتبی است که لوح آن را به دست هر طفل ابجدنخوانی نسپرده‌اند؟ آیا این حرکات و هیجانات ساختگی اما مردفریب، زنگوله منگوله‌های فیل رنگ کن یا نعل زرینی نیست که به شوهر ساده‌دلت می‌آویزد و می‌زند تا عقلش را بدزدد؟
آن عشقی که پیوسته خود را به رخ بکشد و از فراموش‌کاری‌ها و سهل‌انگاری‌های چاق و لاغر در امر زندگی و ضبط و ربط شوهر شاخ و برگ داشته باشد کجا، یک محبت و یک‌رنگی خاموش و بی‌شائبه، آرام و بی‌تظاهر که مثل شیشه‌ای شفاف، پرتوهای گرم و روشن مهر و عطوفت خانوادگی را بیرون بدهد و خود را ننمایاند کجا؟
امروز که به خرج او با هم به حمام سرتیپ، دوش خصوصی رفته بودیم، به تو اقرار می‌کنم، بعد از مدت‌ها بالاخره توانستم سقز او را از دهانش بدزدم…

دسته بندی شده در: