«الیف شفق» با نام هنری الیف شافاک از نویسندگان جوان و ترک‌تباری است که اغلب ما، او را به خاطر کتاب ملت عشق می‌شناسیم، اما جالب است بدانید که از الیف شافاک تا به حال بیش از ۱۵ جلد کتاب نوشته که ۱۰ جلد آنها رمان است. سه دختر حوا، یکی دیگر از  مهم‌ترین آثار اوست.

زندگی‌نامه‌ی الیف شافاک از زبان خودش!

الیف شافاک در سخنرانی‌اش در برنامه‌ی تد، زندگی‌نامه‌اش را این‌طور تعریف می‌کند که:

یک سال پس از تولدم، پدر و مادرم از هم جدا شدند و من به همراه مادرم از استراسبورگ فرانسه، به استانبول رفتیم و من در خانه‌ی مادربزرگم زندگی کردم. این زندگی جدید باعث شد افکار و عقایدم شکل بگیرند. من شاهد تفکرات مادربزرگم به عنوان یک فرد بی‌سواد، مذهبی و خرافاتی بودم که سرش گرم به مهره و فال قهوه گرم بود، از آن طرف با مادرم روبه‌رو می‌شدم که فردی به روز و تحصیل کرده است. از طرف دیگر زندگی در شهری مانند ترکیه، شهری اسلامی، با جوی مرد سالارانه که بر آن حاکم است، توانسته شخصیت من را شکل بدهد. مادرم به عنوان دیپلمات در ترکیه مشغول به کار بود و من به واسطه‌ی شغل مادرم دوران مدرسه را در مادرید و عمان، و سال‌های نوجوانی‌ام را در آمریکا و انگلیس گذراندم و همین موضوع کمک کرد تا من ارتباط بیشتری با شهرهای بزرگ برقرار کنم زبان اسپانیایی را به عنوان زبان دومم انتخاب کنم.

الیف شافاک در همین راستا، در بخشی دیگر از گفت‌وگوی خود می‌گوید که علاوه بر نقل مکان فیزیکی و تجربه‌اندوزی در خصوص افکار و عقاید مردم کشورهای مختلف، سفر در زبان و فرهنگ کشورها، به او کمک کرده تا داستان‌ها را به شکلی خلق کند که مورد قبول فرهنگ‌های مختلف قرار گیرد.

شما در تمامی آثار الیف شافاک می‌توانید تاثیر زندگی در کلان شهرها، مخصوصا ترکیه را ببینید. استانبول از نظر الیف شافاک مثل پیرزنی است که قلبش جوان است و تشنه و گرسنه‌ی قصه‌ها و داستان‌های تازه و جدید است. او در این مورد گفته است:

استانبول شاید نه به شکلی روشن‌فکرانه اما به طریقی شهودی به انسان می‌فهماند که شرق وغرب در نهایت مفاهیمی خیالی‌اند! پس می‌توان از آنها وهم زدایی یا آن را باز آفرینی کرد. شرق و غرب آب و روغن نیستند. آنها می‌توانند مخلوط شوند و این اتفاق در شهری مثل استانبول به شکلی شگفت، شدید و مدام می‌افتد…

او در قطعه‌ای که برای بی‌بی‌سی نوشته بود، گفته بود:

استانبول مثل یک ماتروشکای رنگارنگ بزرگ است، بازش که می‌کنی عروسک دیگری در آن می‌یابی. تو بازش می‌کنی فقط برای یافتن عروسک دیگری در آن. استانبول سالنی از آینه‌هاست. جایی که هیچ چیز همانی نیست که به نظر می‌رسد. هنگام سخن گفتن از استانبول باید هوشیار بود. اگر یک چیز باشد که این شهر دوست نداشته باشد، آن کلیشه است.

چطور شد که من نویسنده شدم؟!

شافاک قصه‌ای را تعریف می‌کند که شاید بتوان آن را شروعی برای نویسندگی او دانست. او می‌گوید:

به اعتقاد من، هنر داستان‌گویی، یکی از راه‌هایی است که ما را فراتر از مناطق ممنوعه می‌برد. داستان‌ها توانایی از بین بردن موانع را ندارند اما می‌توانند در دایره‌های ذهنی ما، روزنه‌هایی ایجاد کنند تا ما بتوانیم از طریق این روزنه‌ها نگاهی اجمالی به دیگران بیندازیم و گاهی حتی از چیزی خوشمان بیاید.
وقتی هشت ساله بودم، داستان‌نویسی را شروع کردم. یک روز مادرم با یک دفتر فیروزه‌ای وارد خانه شد و از من پرسید که دوست دارم دفتر خاطرات داشته باشم؟ وقتی به گذشته برمی‌گردم، فکر می‌کنم مادرم کمی نگران سلامت عقلم بود چون من به طور مداوم در خانه داستان سر هم می‌کردم. البته این نکته به خودی خود کار نگران کننده و نامعقولی محسوب نمی‌شد و موضوع نگران کننده این بود که من این داستان‌ها را برای دوستان خیالی‌ام تعریف می‌کردم و این موضوع اتفاق جالبی به نظر نمی‌رسید.
من بچه‌ای درون‌گرا بودم  که با مداد رنگی‌هایم ارتباط برقرار می‌کردم و وقتی با اشیای دور و بر خودم برخورد می‌کردم از آن‌ها معذرت‌خواهی می‌کردم. با توجه به این اتفاقات مادرم با خودش فکر کرده بود که ممکن است این کار من را به نوشتن تجربیات و احساسات روزمره‌ام وادار کند. چیزی که مادرم از آن اطلاعی نداشت این موضوع بود که زندگی من، از نظر خودم خیلی کسل‌کننده بود و نوشتن درباره‌ی خودم آخرین کاری که دلم می‌خواست انجام بدهم، بود. به جای این کار در مورد افرادی به غیر از خودم و چیزهایی که در واقعیت هرگز اتفاق نیفتاده بود، شروع به نوشتن کردم. به این ترتیب، اشتیاق دائمی من برای داستان‌نویسی شروع شد و از همان ابتدا داستان‌نویسی برای من کمتر حکمِ شرح‌حال‌نویسی را داشت و بیشتر سفر معنوی به زندگی دیگران بود…

کتاب‌شناسی الیف شافاک

اولین رمان الیف شافاک با عنوان «پنهان» در سال ۱۹۹۸ منتشر شد. این رمان برنده‌ی جایزه ادبی رومی یا همان مولانا شد. (جایزه‌ی ادبی رومی هر سال در ترکیه برگزار می‌شود و به بهترین رمان اسرارآمیز ترکیه جایزه‌ای اهدا می‌گردد). او سپس رمان «آینه‌های شهر» را با موضوع زندگی یک خانواده‌ی اسپانیایی در فضایی تاریخی چاپ و منتشر کرد.

یکی دیگر از رمان‌های الیف شافاک رمان «نگاه» است که هیچ کدام از رمان‌هایش نتوانستند به اندازه‌ی این رمان توجه مخاطب را به خود جلب کند. این رمان در سال ۲۰۰۰ توانست جایزه‌ی بهترین رمان از جانب اتحادیه نویسندگان ترکیه را برای او به ارمغان بیاورد. او در رمان‌هایش به موضوعات و مسائل بسیار متنوع می پردازد که این ویژگی باعث شده تا کتاب‌های او به لیست پرفروش‌ترین‌های بسیاری از کشورها تبدیل بشود.

کتاب من و استادم یکی دیگر از رمان‌های نوشته الیف شافاک است که در سال ۲۰۱۳ چاپ شد. موضوع آن از این قرار است که نویسنده از نگاه یک هندو به نام «جهان»، به فرهنگ عثمانی پرداخته است. «جهان» شاگرد معمار سینان، معروف‌ترین معمار دوران حکومت عثمانی است. داستان کتاب در زمانی که استانبول مرکز تمدن بود روایت می‌شود.

این نویسنده‌‌ی مشهور، آثار غیر داستانی‌ای هم دارد که در آن‌ها نیز گستردگی موضوعی به چشم می‌خورد. در کتاب‌های غیر داستانی الیف شافاک به موضوعاتی مثل هویت، جنسیت، هم‌زیستی و … پرداخته شده است.

عنوان بعضی از کتاب‌های نوشته شده توسط الیف شافاک از این قرار است:

  • آناتولی‌ای برای چشم‌های بد
  • پنهان
  • برزخ
  • صوفی
  • آینه‌های شهر
  • محرم
  • شپش بالاس
  • تقدس نخستین دیوانگی‌ها
  • ملت عشق
  • شرافت
  • من و استادم
  • شمسپاره
  • بعد از عشق
  • سه دختر حوا

جنجالی‌ترین رمان الیف شافاک

یکی از آثار الیف شافاک رمانی است که با عنوان «پدر و حرامزاده» در نسخه‌ی ترکی و در زبان انگلیسی با عنوان «حرامزاده‌ی استانبول» منشتر شده است. الیف شافاک در این رمان به موضوع روابط بین ترک‌ها و ارمنی‌ها اشاره می‌کند. او در کتابش به کشتن ارمنی‌ها در ترکیه اشاره کرده بود و همین موضوع باعث می‌شود که حکومت ترکیه او را به جرم «خیانت به هویت ترکی و جمهوری ترکیه» متهم و بازداشت کند. اما او به دلیل کافی نبودن مدارک و متقن بودن دلایل، تبرئه شد.

شافاک در طول این جریان‌ها باردار بود و این اتفاقات باعث شده بود که در شرایط سختی قرار بگیرد و در نهایت دچار افسردگی بشود. او بعد از مدتی در کتاب بعدی خود با عنوان «شیر سیاه» این جریان‌ها و اتفاقات را به تحریر در می‌آورد. این کتاب را می‌توان بخشی از زندگی‌نامه‌ی خودنوشتِ الیف شافاک (اتوبیوگرافی) دانست.

او راجع به انتخاب عنوان کتاب گفته است:

به دو دلیل نام کتاب را شیر سیاه گذاشتم. اول این که بر افسردگی پس از زایمان دلالت دارد و نشان می‌دهد که شیر مادر همیشه آن گونه که جامعه دوست دارد بپندارد سفید و صاف نیست. دوم این که فراتر از آن افسردگی، من توانستم الهام بگیرم. فراتر از آن شیر سیاه، من توانستم به جوهرها نوعی دیگر اضافه کنم.

شهرت جهانی با ملت عشق

الیف شافاک سه سال بعد از انتشار کتاب «شیر سیاه» کتابی را منتشر می‌کند که آوازه‌اش را بیش از پیش به گوش دنیا می‌رساند. این کتاب در زبان انگلیسی با عنوان «چهل قانون عشق» و در زبان ترکی با نام «عشق» به شهرت رسید. این اثر به عنوان پرفروش‌ترین کتاب تمامی دوران ترکیه شناخته می‌شود. اثر مذکور، در ایران توسط ارسلان فصیحی با عنوان «ملت عشق» توسط انتشارات ققنوس چاپ و منتشر شده است.

مدرنیته و صوفی‌گری در ملت عشق

«بوید تونکین» مقاله‌نویس روزنامه ایندیپندنت، الیف شافاک را به مثابه نویسنده‌ای که مدرنیته و صوفی‌گری را به نکاح هم در می‌آورد، توصیف می‌کند. شافاک در اوایل بیست سالگی و زمانی که دانشجو بود، به صوفی‌گری علاقه‌مند می‌شود و طنین آن در آثارش مشهود است. همین اتفاق، زمینه‌ساز می‌شود که در کتاب «ملت عشق»، ماجرا با عشق مدرن میان یک یهودی آمریکایی خانه‌دار و یک صوفی مدرن ساکن آمستردام آغاز بشود. داستان معمولی آنها در فضایی تاریخی رخ می‌دهد و علاقه‌ی عرفانی شدید مولوی و شمس تبریزی را روایت می‌کند.

او در مصاحبه ای با گاردین، راجع به همین موضوع گفته بود:

هرچه بیش‌تر در باب تصوف بخوانید باید بیش‌تر بشنوید. زمانی من وابستگی احساسی شدیدی پیدا کردم. وقتی جوان‌تر بودم علاقه‌ای به درک جهان نداشتم فقط می‌خواستم تغییرش دهم؛ با فمینیسم، نیهیلیسم یاحفظ محیط زیست. اما هرچه بیش‌تر در مورد تصوف خواندم کم‌تر فهمیدم. زیرا این همان کاری است که تصوف با شما می‌کند. شمارا به فراموش کردن آن‌چه می‌دانید وا
می‌دارد. آن‌چه که به آن اطمینان زیادی دارید و شروع می‌کنید به تفکر مجدد، این بار نه با عقل‌تان که با قلب‌تان…

منابع:

ویکیپدیا الیف شافاک

ویکیپدیا ملت عشق

زندگی و آثار الیف شافاک

دسته بندی شده در: