لیست چاپهای دیگر
(۲۷)معرفی و بررسی کتاب ملت عشق
کتاب The Forty Rules of Love با نام اصلی چهل قانون عشق، نام رمانی است که در ایران با نام «ملت عشق» ترجمه شده و به این عنوان مشهور است. ملت عشق، اثری نوشتهٔ «الیف شافاک» است که در سال ۲۰۰۹ میلادی به صورت همزمان به دو زبان انگلیسی و ترکی منتشر شد. این کتاب توسط ارسلان فصیحی ترجمه و به کوشش انتشارات ققنوس چاپ شده است. البته با توجه به استقبال زیاد مخاطبان، مترجمان و ناشران زیادی سراغ ترجمه و چاپ نسخهٔ فارسی ملت عشق رفتهاند؛ اما پیشنهاد ما برای خرید کتاب ملت عشق، همین نسخهٔ نشر ققنوس است. زیرا مترجم آن با توجه به تسلطش در برگردانی آثار ترکی به فارسی، بهترین گزینهٔ موجود به نظر میرسد. ملت عشق تاکنون بیش از ۵۰۰ بار در ترکیه تجدید چاپ شده که نشان دهندهٔ استقبال بالا از آن در کشور ترکیه است. البته استقبال از ملت عشق در ایران هم بسیار بالا بوده و برای مثال تنها همین نسخهٔ نشر ققنوس به چاپ ۱۱۳ ام خود رسیده است! نظرات منتقدان هم درراستای استقبال مخاطبان عمل کرده است؛ برای مثال، آسوشیتدپرس، ملت عشق را «کتابی سحرانگیز و خردمندانه» معرفی میکند؛ لایبرری ژورنال آن را «داستانی دربارهٔ جست وجو و بیداری» میداند و نشریهٔ تایمز از «باشکوهی و گرانبهایی» اش میگوید.
موضوع کتاب «ملت عشق»
شخصیت اول داستان، یعنی «اللا» زنی خانهدار است که از زندگی شخصی خود رضایت ندارد و به عنوان یک ویراستار در یک انتشارات کار میکند. برای شروع کار، رمانی به قلم «عزیز زاهارا» به اللا سپرده میشود تا او بعد از خواندن رمان، گزارشی در مورد کتاب بنویسد. در این کتاب با دو داستان موازی مواجه میشوید. داستان اول قصه مولانا و شمس است و داستان دوم قصهٔ اللا و عزیز زاهارا. این دو داستان به صورت موازی با هم پیش میروند و کتاب «ملت عشق» را میسازند. داستان عزیز و اللا شامل چندین قصهٔ موازی است که نویسنده برای جلوگیری از اینکه مخاطب دچار سردرگمی شود و روایت را گم کند، در ابتدای هر بخش نام راوی و زمان اتفاق افتادن قصه را نوشته است. این کتاب، در بعضی موارد براساس تاریخ و اتفاقات واقعی است اما نویسنده به اندازهٔ یک مورخ نسبت به واقعیتها امانتدار نبوده و برای جذابتر شدن داستان، عنصر تخیل را به مقدار زیادی به آن اضافه کرده است. درواقع اللا شخصیتی است که در داستان ملت عشق به واسطهٔ نویسندهٔ کتاب یادشده (زاهارا) با شمس و مولانا آشنا میشود و این آشنایی پلی است تا داستان آشنایی مولانا با شمس تبریزی را بازخوانی کنیم. جایی که چهل قانون عشق از زبان شمس تبریزی روایت میشود. البته ما در مطلب «خلاصهٔ رمان ملت عشق» به طرزی مفصلتر به ارائهٔ خلاصهٔ داستان این کتاب جذاب پرداختهایم که از مجلهٔ کتابچی قابل مطالعه است.
فصلهای کتاب ملت عشق
کتاب ملت عشق در پنج فصل تنظیم شده است:
- خاک: عمق و آرامش
- آب: تغییر و جریان یافتن
- باد: رفتن و یا کوچ کردن
- آتش: گرما و نابودی
- خلأ: تاثیر نبود چیزها
بخش اول کتاب، به توصیف و معرفی شخصیتهای اللا و عزیز و شمس و مولانا و شروع حرکتشان به سمت عشق پرداخته است. شاید بعد از خواندن کتاب به خودتان بگویید که کتاب در حال شعار دادن دربارهٔ عشق است و جایگاه عشق در زندگی امروزی اینگونه نیست. ولی این توصیفات و تصاویر جزئی از زیباییهایی داستان هستند. در بخش دوم کتاب، قصهٔ رفتن شمس به سمت مولانا را میخوانیم. پیش از این، نویسنده کمی از مولانای قبل از دیدار شمس برای خواننده تصویرسازی میکند و سپس با ورود شمس به قونیه و برخورد او با چند شخصیت کاملا متفاوت، قصه را ادامه میدهد. این دیدارها هم از زاویهٔ دید شمس و هم از زاویهٔ دید شخصیتهایی که شمس در ورود به قونیه با آنها برخورد میکند، روایت میشوند. در بخش سوم کتاب، بالاخره مخاطب شاهد روبهرو شدن شمس با مولانا است. ورود شمس مثل بقیهٔ قسمتهای داستان هیجانبرانگیز است؛ ورودی که بعضیها را به واکنش وا میدارد. بخش چهارم کتاب، قصهٔ رفتن است. رفتنی که برای هر دو روایت این کتاب اتفاق میافتد. روایت اللا و عزیز که در آن اللا تصمیم میگیرد ابراز علاقهٔ عزیز را قبول کند و این مسأله را با او در میان میگذارد. شمس هم تصمیم میگیرد مسیری که با مولانا شروع کرده بود را با «سماع» به نهایت برساند و کامل شدن او را ببیند. و در آخر، بخش پنجم جایی است که مانند نامش، تاثیر نبود چیزهایی که اللا قبلا داشته مشخص میشود و نشان داده میشود که خلأ همیشه به خودیِ خود بد نیست. جایی که شمس از مولانا دور میافتد و اللا هم از تعلقات خود؛ پلهای که مرحلهای از عرفان است.
چهل قاعدهٔ عشق
الیف شافاک در کنار روایت اصلی داستان، چهل قانون عشق را هم معرفی میکند. این چهل قانون و قاعده، گره بین روایتهای مختلف کتاب است. در باور خیلیها، چهل سالگی سن بلوغ و پختگی انسان است و این موضوع تاکید کنندهای بر اهمیت عدد چهل در باورهای مذهبی و عرفانی است. به نوعی باور بر این بوده که پس از گذراندن مراحل چهلگانه، انسان به نوعی رستگاری میرسد. اللا شخصیت اصلی داستان نیز در سن چهل سالگی دچار تلنگری میشود که زمینهٔ تغییر و رشد او را در طول داستان فراهم میکند. ما در مطلب «چهل قانون عشق» از مجلهٔ کتابچی، به صورت مفصل، تمامی این قواعد را که مراحل طی طریق عرفان شمس هستند، بررسی کردهایم.
آشنایی با الیف شافاک؛ نویسندهٔ کتاب ملت عشق
«الیف شفق» با نام هنری «الیف شافاک» از نویسندگان جوانِ ترکتباری است که بیش از ۱۵ جلد کتاب نوشته و ۱۰ جلد آنها رمان هستند. اما او با کتاب «ملت عشق» بود که به جامعه ادبی معرفی شد. «پنهان» اولین رمان شافاک بود که در سال ۱۹۹۸ منتشر شد و از اقبال خوبی هم برخوردار شد و توانست برندهٔ جایزهٔ ادبی رومی (همان مولانا) شود. اوایل جوا
نی شافاک در دوران دانشجویی زمانی است که او به صوفیگری علاقهمند میشود و از آن به بعد، طنین عرفان در آثارش مشهود است. او علاوه بر نویسنده بودن، یک جستارنویس، استاد دانشگاه، سخنران و همچنین فعال حقوق زنان است و لازم به ذکر به نظر میرسد که بگوییم الیف شافاک یکی از فمینیستهای مشهور دههٔ اخیر جهان است. از دیگر آثار شافاک میتوانیم به کتابهای «شپش پالاس، حرامزادهٔ استانبول، شرافت و مرید معمار» اشاره داشته باشیم. او جوایز متعددی ازجمله «جایزهٔ بنیاد نویسندگان و روزنامه نگاران ترکیه» و «جایزهٔ بهترین داستان از سوی انجمن نویسندگان ترکیه» را کسب کرده است.
ملت عشق؛ عالی، یا کتابی سطحی؟
در یادداشتی که برای نقد رمان ملت عشق نوشته بودیم به این موضوع اشاره کرده بودیم که واکنشها نسبت به این کتاب متفاوت و تا حدودی سلیقهای است؛ برخی ملت عشق را بهترین کتابی میدانند که تا به حال خواندهاند و بعضیها آن را صرفا یک کتاب معمولی و سطح پایین میدانند. از سوی دیگر برخی الیف شافاک را در حد پروین اعتصامی بالا میبرند و برخی دیگر هم کتابش را یک کتاب سفارشی میدانند.
آشنایی با ارسلان فصیحی، مترجم کتاب ملت عشق
ارسلان فصیحی، مترجم این اثر، یکی از برترین مترجمان معاصر است که بیشتر ترجمههایش را در فضای ترکی به فارسی انجام داده است. او علاوه بر ملت عشق از الیف شافاک، آثار نویسندگان مشهوری همچون اورهان پاموک، عزیز نسین و نورهان آیدینکال را هم برگردانی کرده است. با این حال دربارهٔ ترجمهٔ این کتاب هم نقدهایی وارد شده است؛ برای مثال اینکه فصیحی، بخشهایی از داستان را به صورت غیر ضروری حذف کرده و یا در قسمتهایی که اشاره به آیات قرآنی و برخی مسائل عرفانی شده است، مترجم منظور نویسنده را درک نکرده و آنها را به مخاطب منتقل نکرده است. ارسلان فصیحی در مصاحبهای گفته است: «ملت عشق نامی است که من برای ترجمهٔ فارسی کتاب شافاک انتخاب کردم. در حقیقت الیف شافاک کتابی به نام ملت عشق ندارد. نام این کتاب چهل قانون عشق است که مترجم تصمیم گرفته عنوان دیگری برای این کتاب با توجه به موضوع داستان انتخاب کند. » از جمله ایرادات دیگر وارد شده به ترجمهٔ کتاب این است که ملت عشق در کل جهان به عنوان کتابی ضد شریعت شناخته میشود اما در نمونهٔ ترجمه شدهٔ فارسی آن نمیتوانید هیچگونه درکی از این مفهوم داشته باشید و نویسنده به گونهای عجیب این موارد را محو کرده است.
جملاتی از کتاب ملت عشق
- در نامه نوشته بودند که برای موضوعی بسیار مهم به خدماتم نیاز دارند. اطمینان میدادند که پاداش خوبی در انتظارم است. اگر پیشنهاد نظرم را جلب میکرد پس از نماز مغرب باید به میخانهای مشهور میرفتم. محل ملاقات آنجا بود. قرار بود پشت نزدیکترین میز به پنجره، پشت به در، بنشینم، سرم را پایین بیندازم و به کف خاکی میخانه نگاه کنم و چشم از آنجا بر ندارم. کمی بعد آدمی که قرار بود استخدامم کند، یا آدمهایی که قرار بود استخدامم کنند، پیشم میآمدند. نه موقع امدنشان اجازه داشتم سرم را بلند کنم و به صورتشان نگاه کنم، نه موقع رفتنشان و نه هنگام صحبتمان.
- بعد از شام بچهها به اتاقشان رفتند و اللا پشت میز تنها ماند. سکوتی که اطرافش را گرفته بود لحظهای سنگینی کرد و دلش زیر بار اوهام له شد. غذاهایی که آن همه برای پختشان زحمت کشیده و وقت گذاشته بود، یکباره به نظرش بیهوده و بیمزه رسیدند. حتی بیآنکه متوجه بشود دلش برای خودش میسوخت. در آستانهٔ چهل سالگی بود. چهل سال توی این دنیا گذرانده بود. ترسید که نکند زندگیاش را بیهوده به هدر داده باشد. با آنکه محبت بیپایانی در وجودش داشت و میخواست ایثارش کند، کسی از او محبت طلب نمیکرد. ذهنش به طرف ملت عشق رفت. شخصیت شمس تبریزی توجهش را جلب کرده بود. با حالتی نیمهشوخی زیر لب گفت: «ای کاش دور و برم کسی مثل او بود. به زندگیام رنگ میبخشید، این را که مطمئنم!
- راستش الان که به گذشته نگاه میکرد برایش سخت بود رابطهٔ علت و معلولی قضیه را مشخص کند. اول کدام پیش آمده بود؟ چون شوهرش به او خیانت کرده بود، او هم دیگر به خودش و بدنش اهمیت نمیداد؟ یا اینکه ابتدا او نسبت به تناسب اندام و کلا خودش و بدنش بیاعتنا شده بود، بعد دیوید به دیگر زنها تمایل پیدا کرده بود؟ درست نمیدانست. به هر حال نتیجه یکی بود: پس از گذشت بیست سال و داشتن سه فرزند، چراغ زندگی مشترکشان خاموش شده بود.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | ملت عشق |
---|---|
ژانر | شک برانگیز، داستانی، کلاسیک |
تعداد صفحه | ۱۶۰ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۴۹۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۱۱۹۱۹۵ |
نقد و بررسی کاربران (۲)
مرتب سازی بر اساس
داستان کتاب ملت عشق یک روایت خیالی از دیدار شمس و مولوی است که در قالب یک داستان زمینهای از الا زنی خانهدار است که از زندگی شخصیاش رضایت کافی ندارد و در عین حال به عنوان ویراستار یک انتشارات فعالیت میکند. ورود الا به دنیای شمس و مولانا با ویراستاری کتابی از یک نویسنده به نام عزیز زاهارا توسط شخصیت اول داستان رخ میدهد. کتابی که دنیای الا را به دنیای شمس و مولانا متصل میکند و در قالب داستانی جذاب و شاعرانه به خواننده عرضه میشود. داستان ملاقات شمس و مولانا در این کتاب با بیان کردن چهل قانون ملت عشق ادامه پیدا میکند و مملو از جملات و گزینگویههای عرفانی، عاشقانه و جذاب است. کتاب ملت عشق با ترجمهٔ روان و گیرای ارسلان فصیحی از نشر ققنوس به شدت داخل کشور ایران مورد استقبال قرار گرفت. دلیل جذابیت و محبوبیت این کتاب در ایران ابتدا سبقهٔ داستانی آن و پرداختن به ملاقات شمس و مولانا و دوم هم متن روان کتاب است. پیشنهد میکنیم اگر میخواهید داستانی تخیلی و جذاب از ملاقات شمس تبریزی و مولوی را مطالعه بکنید و چهل قانون عشق را بخوانید به سراغ این کتاب بروید.
عالی