آیا واژه‌ها عمر دارند؟

 در این یادداشت، قرار است به مقایسه‌ی ترجمه‌ی یک کتاب توسط دو مترجم بپردازم. اما قبل از آن‌که وارد حیطه‌ی مقایسه و برشمردن نقاط ضعف و قوت دو ترجمه بشوم و در پایان هم بگویم که کدام یک را به شما پیشنهاد می‌کنم، دوست دارم یک پرسش مطرح کنم: «چرا نیاز به ترجمه‌ی مجدد آثار ادبی داریم؟»

برای همه‌ی ما مخاطبین جدی ادبیات جهان، بارها پیش آمده که ترجمه‌هایی متعلق به سال‌ها قبل را می‌خوانیم. و علی‌رغم فهمیدن کلیت ماجرا و نداشتن مشکل جدی با ترجمه، تصور می‌کنیم اگر مثلاً به‌جای فلان کلمه، یک جایگزین روان‌تر گذاشته بودند، برای بهتر شدن کل یک جمله بهتر بود. چنین حسی، کاملاً طبیعی است و یک خواننده حق دارد با نگاهی انتقادی ترجمه‌ی پیش‌رویش را بنگرد. اما یک نکته را باید در نظر داشت و آن هم سالی است که ترجمه‌ی مذکور انجام شده است. همان‌طور که «دکتر حسین پاینده» نویسنده، منتقد ادبی و مترجم بیان می‌کند، زبان یک پدیده‌ی پویاست و از هرگونه ایستایی و سکونی، فراری است. در نتیجه هر ترجمه، باتوجه‌ به عمر واژگان و اصطلاحاتی که در آن به‌کار رفته و ترکیب نحوی جملات، آن‌طور که در آن روزگار خاص رایج بوده، عمر مشخصی دارد و متعلق به همان مقطع خاص زمانی انتشارش است. اگرچه اعتبار یک ترجمه تا سالیان بعدی هم حفظ می‌شود و می‌توان آن را خواند و به آن رجوع کرد. اما به‌ دلیل همین خاصیت پویایی زبان و عمر کوتاه واژگان و رواج آن‌ها، گاهی احساس نیاز به ترجمه‌ی مجدد آثار ادبی حس می‌شود. به این‌که یک متن ادبی را با بیانی روان‌تر و امروزی‌تر برای خوانندگان آماده کرده و به بازار عرضه کنیم. هرچند در بازار کتاب یک جبهه‌گیری ناخواسته در برابر ترجمه‌های جدید و تازه به بازار آمده وجود دارد. و به‌نظر می‌رسد مخاطبین، ترجمه‌ی قدیمی‌تر را اصیل‌تر می‌دانند و زیاد به ترجمه‌های تازه، اعتماد ندارند.

مخاطب بی‌اعتماد

احتمالاً شما هم همین حالا این پرسش را در ذهنتان از خودتان پرسیده‌اید؛ اینکه وقتی می‌خواهید سراغ رمانی قدیمی مثل «صدسال تنهایی»، «بینوایان»، و یا «کوری» بروید، آیا نسخه‌ی قدیمی‌تر کتاب که اسمش را خیلی شنیده‌اید بیشتر جذبتان می‌کند یا نسخه‌ی تازه چاپ شده با نام یک مترجم کمتر شناخته شده؟ خود من برای این سوال جواب دقیقی ندارم. معمولاً نسبت به ترجمه‌های تازه از آثار ادبی قدیمی‌تر دیدگاه دفاعی ندارم. اما همیشه احساس می‌کنم ترجمه‌های جدید، کتاب‌هایی لاغرترند و همین نگاه باعث ایجاد یک جهت‌گیری در زمینه‌ی وفادارانه نبودن آن ترجمه‌ در ذهنم می‌شود. اما در این یادداشت قرار است دو ترجمه از رمانی را مقایسه کنم که اتفاقاً نسخه‌ی جدیدتر، تعداد صفحات بیشتری دارد. اگرچه این تعداد صفحه‌ی بیشتر به جنس کاغذ و فونت انتخابی مربوط است. اما در ذهن مخاطب ظاهربینی مثل من، این باور را ایجاد می‌کند که پس بهتر است بروم سراغ یک کتاب قطورتر! اما با ادامه‌ی این یادداشت همراه باشید تا ببینیم باور شخصی و خنده‌دار من، اصلاً می‌تواند درست باشد؟ در ادامه، قرار است دو نسخه‌ی مختلف ترجمه از رمان «تهوع» نوشته‌ی «ژان پل سارتر» را مقایسه کنیم. نسخه‌ی اول منتشرشده در سال ۱۳۵۵، و توسط «امیرجلال‌الدین اعلم» با انتشارات نیلوفر، و نسخه‌ی دوم منتشرشده در همین سال ۱۳۹۹، و توسط «کیومرث پارسای» با انتشارات علم.

یک تهوع مختصر

پیش‌تر در بخش مجله‌ی کتابچی، در یک یادداشت مفصل به معرفی رمان «تهوع» و سارتر عزیز پرداخته‌ام. این رمان که اولین و مهم‌ترین اثر سارتر است و برایش نوبل ادبی را هم به ارمغان آورده (اگرچه سارتر از پذیرفتن آن سر باز زده)، بخشی از نخستین آموزه‌های مکتب اگزیستاسیالیسم را در بر دارد. و از دل داستان خود، به اندیشه‌های فلسفی سارتر نقب می‌زند. کل ماجرا بر اساس تم خاطره‌نویسی، و با مرور صفحات دفتر یادداشت مردی به نام «آنتوان روکانتن» پیش می‌رود. آنتوان در مواجهه با محیط اطرافش و هنگام کار کردن روی کتاب تاریخی تازه‌ی خود، ناگهان متوجه حالت تهوعی در خودش می‌شود که منشائی از درون دارد. و همین اتفاق سرآغاز پیچیدن پوششی از داستان دور آموزه‌های فلسفی سارتر است که مفصلش را باید در خود کتاب خواند.

تهوع

تهوع

نویسنده : ژان پل سارتر
ناشر : علم
مترجم : کیومرث پارسای
قیمت : ۲۲۹,۵۰۰۲۵۵,۰۰۰ تومان

وفاداری تا پای جان

این کتاب که در اصل به زبان فرانسه نوشته شده و La nausea نام دارد که معنایش همان واژه‌ی تهوع است، نخستین‌بار در سال ۱۹۴۹ توسط «لوید الکساندر» نویسنده‌ی آمریکایی، از فرانسه به انگلیسی برگردانده شده است. در فارسی، مشهورترین ترجمه‌ی تهوع متعلق به «امیرجلال‌الدین اعلم» است. مترجم و پژوهشگر پرکار فقید ایرانی که آثار فلسفی و تاریخی بسیاری را ترجمه کرده و درباره‌ی ترجمه ی آثار داستانی و غیرداستانی نیز نظرگاه‌های خاص خودش را داشته است. وی معتقد بوده ترجمه‌ی خوب یک اثر نیازمند تسلط بالای مترجم بر زبان مبداء، برگرداندن طبیعی و گویای هر لفظ متن به زبان مقصد، و قابل درک ساختن آن برای خواننده است. با چنین پیش‌زمینه‌ای، می‌توان تصور کرد که اصل وفاداری تا چه حد برای آقای اعلم، اهمیت داشته است. گفته می‌شود که او با وجود تسلط به هر دو زبان انگلیسی و فرانسه، اغلب آثار را از روی نسخه‌ی انگلیسی آن‌ها ترجمه می‌کرده است. اما در یک نگاه کلی، بدون در نظر گرفتن زبان مبداء رمان «تهوع»، هیچ جای خالی‌ای در ترجمه‌ی اعلم احساس نمی‌شود. حتی گاهی، خواننده ممکن است تصور کند وفاداری بیش از اندازه، کار دست مترجم داده و جمله را از دور روان بودن خود، خارج کرده است. مثلاً به جملات زیر که بخشی از یک مکالمه (درواقع نامه) در رمان تهوع هستند، توجه کنید:

از فارغ‌دلی‌ات خوشم می‌آید؛ من هرگز آنی عزیزت نبوده و نیستم. و تو هم ازت خواهش می‌کنم خیال نکنی که آنتوان عزیز منی. اگر نمی‌دانی چه صدایم کنی، صدایم نکن. این‌طور از همه بهتر است.

اگرچه جملات بالا، روان، گویا و واضح هستند و معنایی که باید را می‌رسانند، اما به‌نظر می‌رسد جمله یک ویرایش اساسی هم نیاز دارد. اگرچه کلماتی مانند «ازت» یا «بهشان» یا «تو» (به‌جای تویِ) در زبان معیار نیز جا افتاده‌اند و آن‌قدرها هم غلط محاوره‌ای و دوگانگی زبان محسوب نمی‌شوند، اما وقتی استفاده از «ازت» را در بافت نامه‌ای که سراسرش زبان معیار است می‌سنجیم، به‌نظر می‌آید این انتخاب کمی توی ذوق بزند و خواننده احساس کند یک ویراستاری خوب که دیگر اسمش دست بردن در وفاداری نیست و در خدمت روان‌تر رساندن معناست. اما این مورد و موارد شبیه به آن، امروز به شکل نقطه‌ضعف یک ترجمه به چشم می‌آیند. چهل و چهارسال پیش وقتی آقای اعلم این نسخه از تهوع را روانه‌ی بازار می‌کرد، قطعاً شکل پذیرفته شده‌ی زبان ادبی در بین مردم، شکل دیگری بود و با معیارهای امروزی ما، همخوانی صددرصدی نداشت. برای همین گفته می‌شود که هر ترجمه را ابتدا باید با مقطع زمانی اولیه‌ی خودش سنجید.

در محاصره‌ی واژگان آرکائیک

تهوع ترجمه شده توسط آقای اعلم، برای مخاطب امروزی هم روان و گویاست. اگرچه شاید آن حس نزدیکی صددرصدی مخاطب با فضای داستان را ایجاد نکند، اما در روان بودن آن شکی نیست. و انتخاب یک‌سری واژگان مانند «طنطنه»، «اندام»، «قد افراشتن»، «گاه‌گاه»، «بازنمودن» و غیره را هم باید با زمان ترجمه سنجید. این واژگان اگرچه به متن شکلی فخیم و قدمایی می‌بخشند، اما رمان را در سطح جملاتش آرکائیک می‌کنند و در رساندن مفهوم کلی داستان، اثر منفی‌ای ندارند. ضمن این‌که باید در نظر داشت تهوع، یک اثر فلسفی است که اگرچه شکل و قالب داستانی دارد اما وقتی پای اندیشه‌های فلسفی آنتوان روکانتن به میان می‌آید، انگار خود سارتر وارد متن می‌شود و رشته‌ی ماجرا را در دست می‌گیرد. و خب فلسفه هم به‌خودی‌خود، فخیم است و شاید نتوان خیلی ساده و خودمانی، بیانش کرد. مشخصه‌ی اکثر متون فلسفی نیز همین فخامت زبانی آن‌ها است. بنابراین با در نظر گرفتن تجربه و دانش اعلم در زمینه‌ی مباحث فلسفی، می‌توان انتخاب واژگان فخیم توسط او را هم وابسته به زمان ترجمه (دهه‌ی پنجاه شمسی) دانست، و هم ترجیح او برای وفاداری به بستر فلسفی و فخیم اثر و در نتیجه انتخاب معانی سنگین‌تر برای واژگان اصلی.

تهوع

تهوع

نویسنده : ژان پل سارتر
ناشر : نیلوفر
مترجم : امیرجلال‌الدین اعلم

بحث «تر» و «ترین»

حالا بیایید سری به ترجمه‌ی «کیومرث پارسای» بزنیم. آقای پارسای که به زبان‌های انگلیسی، اسپانیایی و فرانسوی مسلط است و آشنایی مختصری هم با سوئدی و عربی دارد، آثاری مانند «بینوایان»، «ابله»، «شاهزاده و گدا» و «دوقلوهای عجیب» را ترجمه کرده است. در کارنامه‌ی ایشان موارد بازترجمه نیز به چشم می‌خورند، مانند همین «تهوع» و یا رمان مشهور «صدسال تنهایی» از «گابریل گارسیا مارکز» که با ترجمه‌ی «بهمن فرزانه» شناخته می‌شود. برخورد مخاطبی که خیلی اتفاقی می‌رود سراغ ترجمه‌ی پارسای، مطمئناً برخورد خوبی خواهد بود و می‌شود گفت اکثر خوانندگان از خواندن ترجمه‌ی کیومرث پارسای از تهوع، ناراضی برنمی‌گردند. هم متن روان و شیوا است و نزدیک به جمله‌بندی امروزی، هم فخامت فلسفه‌ی درون اثر حفظ شده و هم از جذابیت داستان کاسته نشده. اما وقتی پای مقایسه به میان می‌آید و قیدهای «تر» و «ترین» مطرح می‌شوند و این پرسش شکل می‌گیرد که «کدام ترجمه؟» مسئله فرق می‌کند. اگرچه چهل و چهار سال از عمر ترجمه‌ی امیر جلال‌الدین اعلم از تهوع می‌گذرد، اما این نسخه از کتاب هنوز آن‌قدر کهنه و باستانی نشده که احساس نیاز به ترجمه‌ی دیگری حس شود. اگر مسئله‌ی انتخاب واژگان فخیم را در نظر بگیریم، می‌شود گفت در ترجمه‌ی امروزی پارسای نیز همچنان کمابیش، این فخامت کلمات انتخابی وجود دارد. برای مثال، جملات زیر را در نظر بگیرید:

پارسای:

نمی‌دانم روز پیش، چگونه توانستم این عبارت پوچ و پرطمطراق را بنویسم: «تنهای تنها بودم، ولی همچون عضو رسته‌ای سرباز که به شهری وارد می‌شود، راه می‌رفتم.»

اعلم:

دیروز چطور توانستم این جمله‌ی پوچ و پرطنطنه را بنویسم؟ «تنها بودم، ولی مثل دسته‌ای سرباز که به شهری فرود می‌آید، راه می‌رفتم.»

اگر بحث فخامت واژگان انتخابی باشد، در هر دو نسخه دو کلمه‌ی سنگین «طمطراق» و «طنطنه» را داریم و می‌شود گفت از حیث واژه‌های رایج امروز و جایگزین کردنشان در متن، ترجمه‌ی پارسا فرآیند به‌روز‌رسانی را ناموفق انجام داده است. همچنین با وجود قدیمی‌تر بودن ترجمه‌ی اعلم اما استفاده‌ی او از «مثل» به‌جای «همچون» و یا «دسته» به جای «رسته»، خواننده یک آن شک می‌کند که نکند ترجمه‌ی اعلم، نسخه‌ی جدیدتر و امروزی تهوع باشد؟

تاریخ انقضای یک ترجمه

در جاهای دیگری کیومرث پارسای عبارت‌هایی مانند «چیزی که به راستی دلم را می‌زد» را با «آن‌چه مرا ناراحت می‌کرد»، «خیلی بد پیش نرفت» را با «زیاد بد نبود»، و «چون آب شفاف‌اند» را با «همچون آب شفافیت دارند» جایگزین کرده است. اگرچه یکی از اتفاقات خود ترجمه‌ی پارسای، جایگزین کردن نام «دانش آموز» با «آقای خودآموخته» از روی واژه‌ی انگلیسی Mr. Self-taught است که مسلماً دومی انتخاب بهتری است و شخصیت را به خواننده نزدیک‌تر می‌کند. اما روندی که برایش مثال آورده شد، در تمام متن به چشم می‌خورد. اگرچه در جاهایی مانند «من حاجتی به جمله‌پردازی ندارم» و جایگزین کردن آن با جمله‌ی «نیازی به عبارت‌پردازی نیست» می‌شود گفت پارسای روان‌تر عمل کرده. اما واقعیت این است که نسخه‌ی ترجمه‌ی اعلم، هنوز اعتبار و پویایی خودش را از دست نداده و آن‌قدر کهنه و قدمایی نشده است که نیاز به ترجمه‌ی مجدد رمان تهوع، احساس بشود. در سخت‌گیرانه‌ترین حالت می‌شود گفت شاید ترجمه‌ی اعلم به یک ویراستاری با نگاهی امروزی نیاز داشته باشد که برخی جملات را از نظر ترکیب‌بندی نحوی و چینش، مرتب‌تر کند. به همین خاطر اگر از من بپرسید کدام ترجمه؟ می‌گویم با احترام به ترجمه ی کیومرث پارسای، لطفاً بروید سراغ همان ترجمه‌ی چهل و چهارساله‌ی امیر جلال‌الدین اعلم!

اما هنر و ادبیات، سراسر سلیقه است و پیشنهادهای بالا صرفاً برای انتقال تجربیات شخصی به مخاطبین رمان و علاقه‌مندان ادبیات است. به‌همین خاطر دو لینک از کتاب تهوع با دو ترجمه‌ای که مقایسه شد را در اختیار شما مخطابین کتابچی قرار می‌دهیم؛ به امید انتخاب ترجمه‌ی بهتر!

رمان تهوع با ترجمه‌ی امیرجلال‌الدین اعلم
رمان تهوع با ترجمه‌ی کیومرث پارسای

دسته بندی شده در: