اگر از خواندن مجموعه رمان «سرزمین اشباح» آن ترس و لرزی که می‌خواستید را دریافت نکردید و صرفا هیجان‌زده شدید، با خواندن مجموعه رمان‌های «نبرد با شیاطین»، نوشته‌ی «دارن شان» حتما با صحنه‌های بسیار ترسناک و دلهره‌ آوری روبه‌رو خواهید شد. دارن شان نویسنده‌ای است که کتاب‌های او کتاب‌خانه‌ی تعداد زیادی از نوجوان‌ها را پر کرده است. کتاب‌هایی متفاوت در ژانر وحشت که می‌تواند نوجوانان را سرگرم کند و به یک نوستالژی دوست داشتنی تبدیل شود. ما در این مقاله می‌خواهیم به شما پنج جلد اول مجموعه کتاب‌های «دموناتا» یا «نبرد با شیاطین» را معرفی کنیم. کتاب‌هایی پر از گرگینه‌های ترسناک، جادوگران توان‌مند، شیاطین چندش‌آور و قدرتمند و… . این مجموعه نسبت به دو مجموعه‌ی دیگر (حماسه‌ی دارن شان و حماسه‌ی لارتن کرپسلی) موفقیت و فروش بسیار زیادی داشته است. صحنه‌های ترسناک و خشن در این مجموعه بیشتر است که هواداران ژانر وحشت را سرحال می‌آورد. پس اگر می‌خواهید با «خون و خونریزی» بیشتری روبه‌رو شوید، به جای سایر آثار دارن شان که بیشتر مفاهیم ترسناکی را دربر دارد، باید این مجموعه‌ی هیولایی را بخوانید. اما قبل از هرچیز بیایید کمی با نویسنده آشنا شویم.

معرفی دارن شان

دارن اشاگنسی یا همان «دارن شان» معروف، متولد ۱۹۷۲ در ایرلند است. او ابتدا با داستان‌های «سرزمین اشباح» که آن را با عنوان‌ «حماسه‌ی دارن شان» نیز می‌شناسند، سر زبان‌ها افتاد. تخصص او خلق داستان‌های ترسناک برای کودکان و نوجوانان است. ولی او به کمک داستان‌هایش، نژادپرستی و بیگانه هراسی در انگلستان را نیز نقد می‌کند. او در داستان‌هایش، رنگی تازه و نو به خون آشام‌ها، زامبی‌ها و شیاطین می‌بخشد و نسبت به این موجودات،‌ نگاه متفاوتی دارد. از جمله آثار او می‌توان به نبرد با شیاطین، سه گانه شهر، جلاد لاغر، زام-بی، کویا سان، هاگوروسان و بانوی سایه‌ها اشاره کرد.

ساختار و سبک نوشتاری مجموعه

کتاب نبرد با شیاطین، یک مجموعه‌ی ده جلدی است که از سه کاراکتر اصلی یعنی گروبز، کرنل و بک تشکیل می‌شود. همانطور که از نام این مجموعه معلوم است، کاراکترها با شیاطین سروکار دارند. شیاطینی که بر خلاف تعاریف و مفاهیم مذهبی،‌ ظاهر بسیار ترسناک و هیولایی دارند و «آدم خواری» یکی از فعالیت‌های سرگرم‌کننده برای آن‌ها است. در چند جلد اول (جلد یک، دو و چهار) ماجرا از زبان یکی از کاراکترها بیان می‌شود. به این ترتیب شما با خواندن این جلدها با زندگی مربوط به سه قهرمان اصلی (که هنوز یک‌دیگر را ندیده‌اند) آشنا خواهید شد. اما دغدغه‌ی اصلی هر سه نفر، درگیری با شیاطین است. حتی زمان زندگی مربوط به هر کاراکتر نیز متفاوت است و با سبک نوشتاری متفاوتی به تصویر کشیده شده‌است. این تفاوت ساختاری، خود را در فضا و زبان کاراکترها نشان می‌دهد و این، مهارت نویسنده در فضاسازی را ثابت می‌کند. خوبی این مجموعه این است که اگر تصادفاً بدون اطلاع از ترتیب ده جلد، یکی از جلد‌های یک، دو یا چهار را بخوانید، مشکلی برایتان پیش نمی‌آید. چون کاراکترها هنوز بهم گره نخورده‌اند. هر جلد به تنهایی ماجرا و طرح داستان بسیار درخشان و جذابی دارد. ولی اگر بخواهیم به جلدها در قالب یک مجموعه نگاه کنیم، از داستان کلی بیش از پیش لذت می‌بریم. چون ماجرا، یک داستان خارق‌العاده و متفاوت است.

جالب این‌جا است که از جلد پنج به بعد، برخی وقایع به صورت موازی بیان می‌شود. یعنی وقایعی که قبلاً از دید یک کاراکتر بیان شده، حالا از دید کاراکتری دیگر مطرح می‌شود تا ما با شخصیت‌ها بیشتر خو بگیریم و آن‌ها را بهتر بشناسیم. این به نوبه‌ی خود می‌توان شخصیت‌پردازی دقیق و منحصربه‌فرد دارن شان را نشان دهد. تفاوتی که کتاب‌های دارن شان با سایر کتاب‌های ترسناک دارد این است که قصد او «غلبه‌ی خیر بر شر» نیست. او اصلاً به این‌که نیروهای بد شکست بخورند و نیروهای خوب پیروز شوند، اعتقادی ندارد. او ترجیح می‌دهد داستان را از دید هر دو قطب ماجرا پیش ببرد تا مخاطب، طرف خود را مشخص کند. او اهداف کاراکترهای مثبت و منفی را مشخص می‌کند و گاهی کاراکترهای منفی را نیز کاملاً منطقی جلوه می‌دهد که این خودش یکی از جذابیت‌های بی‌نظیر مجموعه‌ی «نبرد با شیاطین» است. در ادامه هر جلد را به صورت خلاصه به شما معرفی می‌کنیم تا در صورت تمایل، برای خواندن مجموعه به صورت کامل اقدام کنید. البته این هشدار را هم باید خدمتتان عرض کنیم که ممکن است بخشی از داستان اسپویل شود.

جلد یک: لرد لاس

در جلد یک شما با کاراکتر پسر نوجوان تخس مو قرمزی آشنا می‌شوید که «گروبز گریدی» نام دارد. در این جلد، ماجرا از زبان اول شخص بیان می‌شود. گروبز پسر بدبین و ترسویی است که بر خلاف اصرار خانواده، در شطرنج مهارت چندانی ندارد و از نفرین بزرگی که خانواده‌ی آن‌ها را تهدید می‌کند، سردرمی‌آورد. البته قبل از اینکه در داستان به روی نفرین، اهریمن و شیاطین باز شود، ماجراهای مربوط به زندگی شخصی گروبز مطرح می‌شود. کتاب از جایی شروع می‌شود که گروبز را به خاطر سیگار کشیدن از کلاس بیرون می‌کشند و سپس به همین خاطر در خانه توسط مادرش تنبیه می‌شود. روزمرگی‌های گروبز و خانواده‌اش‌ آن‌قدر معمولی هستند که هیچ کس آینده‌ی ترسناکی که انتظارش را می‌کشد، تصور نمی‌کند. یک شب که خانواده‌ی او به بهانه‌ی تماشای رقص باله گروبز را به خانه‌ی عمه‌اش می‌فرستند، با شیاطین درگیر می‌شوند. گروبز هم که مشکوک شده دزدکی به خانه برمی‌گردد و خانواده‌ی خود را در حالی که توسط شیاطین و به فرماندهی لرد لاس ذبح می‌شوند، پیدا می‌کند. گروبز پس از فرار از دست شیاطین، به خاطر صحنه‌های دردناکی که دیده، یک سال در مرکز روان درمانی بستری می‌شود. حرف‌های او را نیز کسی باور نمی‌کند. ولی یک روز، سروکله‌ی عمویش «درویش» پیدا می‌شود که حرف‌هایش را باور کرده و از آن مرکز خارجش می‌کند. گروبز زندگی با عمو درویش را آغاز می‌کند و در همین حین با بیل-‌ای دوست می‌شود. او تصور می‌کند که بیل-‌ای نیز یک پسر معمولی است، اما کمی بعد متوجه می‌شود که او در حقیقت یک گرگینه ( و از قضا برادر ناتنی او) است. تنها کسی که می‌تواند بیل-ای را نجات دهد، همان «لرد لاس» است که خانواده‌ی گروبز را سلاخی کرده است. آن‌ها برای اینکه بتوانند لرد لاس را به درمان گروبز راضی کنند، باید با او به نبرد بپردازند. نبرد با لرد لاس شکل جالبی دارد.

لردلاس

لردلاس

ناشر : قدیانی
قیمت : ۱۱۲,۵۰۰۱۲۵,۰۰۰ تومان

یکی باید با لرد لاس شطرنج بازی کند و دیگری نیز باید با همدستان او، بجنگد. اگر یکی از آن‌ها در نبرد شکست بخورد، هر سه (گروبز، درویش و بیل-ای) کشته می‌شوند. این نبرد در حقیقت همان اتفاقی است که برای والدین و خواهر گروبز رخ داد. درویش شطرنج بازی می‌کند و گروبز با شیاطین می‌جنگد. اما گروبز نمی‌تواند جلوی آن شیطان مقابله به مثل کند و درویش برای نجات او، بازی را رها کرده و از کشته شدن گروبز جلوگیری می‌کند. پس می‌توانید تصور کنید که چه اتفاقی میفتد؟ از آنجا که این رمان ده جلدی است، پس قرار نیست همگی همانجا سلاخی شوند. البته از دارن شان بعید نیست که جلوی چشمتان، عزیزترین کاراکترها را تکه پاره کند. ولی خوشبختانه لرد لاس روحیه‌ی شیطنت‌آمیز دارد و به آن‌ها فرصتی دوباره می‌دهد. ولی این بار، درویش باید با شیاطین بجنگد و گروبز با لرد لاس شطرنج بازی کند. اما گروبز که مهارت زیادی در شطرنج ندارد، چگونه باید از این مخمصه نجات پیدا کند؟ او به این نتیجه می‌رسد که لرد لاس (درست مثل دیوانه‌سازهای آزکابان-هری‌ پاتر) از درد، رنج، ترس و اضطراب تغذیه می‌کند. پس او بی‌پروا و در آرامش شروع به بازی می‌کند و با استفاده از این استراتژی لرد لاس را شکست می‌دهد. اگرچه این معامله دو سر سود است! بعد از درمان بیل-ای، درویش باید جسم خود را رها کرده و با روح خود به نبرد با لرد لاس بپردازد. پس در این میان، گروبز به مدت یک سال از جسم بی‌جان عمویش مراقبت می‌کند.

مرد-هیولا-با لحن آمرانه‌ای می‌گوید: «دست نگه‌دار، آرتری» و به طرف من قدم برمی‌دارد. نه…راه نمی‌رود…می‌لغزد. پا ندارد. توده‌های گوشت انتهای پاهایش به شرابه‌های تیزی ختم شده‌اند که با زمین هیچ تماس ندارند. او روی هوا سر می‌خورد و پیش می‌آید.

جلد دوم: دزد شیطانی

در این جلد شما با کاراکتر دیگری آشنا می‌شوید که «کرنل» نام دارد و داستان مدت‌ها قبل (حدود سی سال قبل) از کتاب اول، اتفاق میفتد. پس این مجموعه را نیز می‌توان به نوعی ادبیات پست مدرنی انگلیسی محسوب کرد. داستان از زبان کرنل بیان می‌شود. کودک برنزه و کچلی که دارای برادری به نام آرت است. کرنل تواند نورهایی را ببیند که سرانجام متوجه می‌شود، درگاه‌ و پنجره‌هایی برای ارتباط با جهان اهریمنی هستند. در این داستان، شیطانی آمده و آرت را می‌دزدد. کرنل برای نجات برادرش از طریق پنجره‌ها وارد دنیای شیاطین می‌شود، ولی‌ آنجا متوجه می‌شود که آرت در حقیقت یک شیطان بوده و هیچ‌وقت برادر واقعی او نبود. این‌ها همه حقه‌های شیطان بوده که آرت به شکل یک انسان کنار او بزرگ شود و به همین طریق، آن‌ها به کرنل و قدرت خارق‌العاده‌اش در ارتباط با دنیای شیاطین برسند. او که متوجه می‌شود از زمان خروجش از خانه هفت سال گذشته است، تصمیم می‌گیرد با شیاطین بیشتری مبارزه کند، پس به همکاری با بارنابوس (رهبر گروه مبارزه با شیاطین) ادامه می‌دهد.  

هیولا کنار پنجره‌ی نور خاکستری مکث می‌کند. هیس هیس کنان، آرت را به طرف آن‌ها تکان می‌دهد و مسخره‌شان می‌کند. موهای دستش دور مچ هر دو پای آرت می‌پیچند و بعد، آن مار پشمالو از پاهای او بالا می‌رود. آرت هر هر می‌خندد و گوش‌های شل و آویزان هیولا را می‌کشد، هیچ احساس نمی‌کند که در معرض خطر باشد. تیله‌های نارنجی رنگش را می‌اندازد-چیز بهتری برای بازی کردن پیدا کرده است.

دزد شیطانی

دزد شیطانی

ناشر : قدیانی
قیمت : ۵۴,۰۰۰۶۰,۰۰۰ تومان

جلد سوم: فاجعه‌ی اسلاتر

در این بخش، کارگردان معروف فیلم‌های ترسناک یعنی «داویدا» سراغ درویش و گروبز می‌رود و از آن‌ها می‌خواهد که به او در ساختن فیلم‌های شیاطین کمک کنند. او قبلا طی تحقیقاتش با نام درویش برخورد کرده و به همین دلیل، نزد او آمده است. درویش بسیار مردد است و نمی‌خواهد این کار را انجام دهد، اما داویدا می‌گوید که ۳ نفر از آنها (درویش، گروبز و بیل-ای) می‌توانند با آن‌ها در صحنه بمانند و راجع به اصطلاحات شیاطینی به آن‌ها راهنمایی کنند. درویش  با این کار موافقت می‌کند و آن‌ها به لوکیشن که در یک شهر منزوی و متروکه قرار دارد، به او می‌پیوندند. داویدا در فیلم، بازیگران را گریم می‌کند تا در نقش شیطان ایفای نقش کنند. ولی گروبز «لرد لاس» و همدستان شرورش را در این میان تشخیص می‌دهد و متوجه می‌شود که این‌ها بازیگر نیستند، بلکه خود شیطان هستند. اما درویش حرف او را باور نمی کند. این فاجعه تا جایی پیش می‌رود که کار از کار می‌گذرد. شیاطین اطراف شهر سدی نامرئی قرار می‌دهند و شروع به خوردن بازیگران می‌کنند. اما گروبز، بیل-ای و درویش، به خاطر قدرت جادویی خود می‌توانند از دروازه فرار کنند. گرچه تمام مدت، درویش قدرت جادویی گروبز را انکار کرده و به او می‌گوید که هیچ قدرت جادویی ندارد. اما این بالاخره به خود گروبز ثابت می‌شود. او در حقیقت، جادوگر بزرگی است که در فصل‌های بعدی، بیشتر به آن پرداخته خواهد شد.

اینجا هیولاهای شیطانی واقعی حضور دارند. امیت کشته شده است، و احتمالا کیک و خانواده‌اش هم همین‌طور. و قرار است که اوضاع از این هم بدتر شود. چون هیولایی که یک دقیقه پیش تحسین و حیرت جمعیت را برانگیخت، یکی از همان‌هایی است که والدین و خواهر مرا کشتند، کسی که قسم خورد درویش، بیل-ای و مرا بکشد…خود خود همان ارباب وحشتناک و با عظمت شیطانی…همان لرد لاس پست.

فاجعه اسلاتر

فاجعه اسلاتر

ناشر : قدیانی

جلد چهارم: بک

اگر منتظر هستید که داستان از زبان گروبز ادامه پیدا کند، باید نا امیدتان کنیم. ماجرا مجددا از زبان یکی دیگر از قهرمان‌های جدید داستان بیان می‌شود. بک، دختری که در یک روستا زندگی و سال‌ها پیش (حدود ۲۵۰۰ سال قبل از گروبز) زندگی می‌کند. بک در حقیقت، دختری است که همه چیز را به خوبی به خاطر می‌سپارد. او حتی دوران نوزادی خودش را نیز به خاطر دارد. شیاطین نیز مرتبا به روستای آن‌ها حمله می‌کنند. بک در این کتاب با جادوگری روبه‌رو می‌شود که راجع به یک تونل به آن‌ها توضیح می‌دهد. تونلی که درگاه جهان انسان‌ها و دنیای شیاطین است. اگرچه بیش از یک تونل وجود دارد، ولی در آن لحظه اگر بتوانند آن تونل را ببندند، دیگر شیاطین نمی‌توانند به دنیای آن‌ها نفوذ کنند. اما متاسفانه، آن‌ها برای بستن تونل باید یک نفر را قربانی کنند. آن جادوگر ابتدا قصد دارد که بک را برای تونل قربانی کند. ولی خودش زخمی می‌شود و بک مجبور است که جادوگر را قربانی کرده و تونل را ببندد. اگرچه خودش در تونل گیر میفتد و توسط شیاطین (از جمله لرد لاس) سلاخی می‌شود. پایان این بخش از کتاب، یکی از ترسناک‌ترین صحنه‌ها در کل مجموعه‌ی «نبرد با شیاطین» است که مو به تن مخاطب سیخ می‌کند. شما در جلد‌های بعدی متوجه می‌شوید که «بک»‌ در اصل یکی از نیاکان گروبز بوده است.

نیش‌ها و دندان‌ها در گوشتم فرو می‌روند و همه همزمان، جای جای بدنم را زخمی می‌کنند. ناخن‌ها در عمق شکمم فرو می‌روند و دل و روده‌ام را سوراخ می‌کنند. دست‌هایی مثل کرم پیش می‌آیند و چنان به درون شکمم چنگ می‌اندازند که پوستم از بیرون پر از خراش و زخم می‌شود. تکه تکه می‌شوم. درد غیر قابل تحمل است. اختیارم را از دست می‌دهم. ناگهان دهانم باز می‌شود. شعورم را از دست می‌دهم. دارم دیوانه می‌شوم. درست قبل از این جنون و پیش از آنکه هیولاها همه‌ی وجودم را ببلعند، آخرین چیزی که می‌شنوم، نعره‌های بی اختیار و تهوع آور مرگ است که سر می‌دهم و با آن‌ها تونل را پر می‌کنم. جیغ‌هایی در تاریکی.

بک

بک

ناشر : قدیانی

جلد پنجم: دیو همخون

بالاخره داستان به گروبز برمی‌گردد. گرچه این جابه‌جایی در کاراکترها می‌تواند اعصاب مخاطب‌هایی که طرفدار گروبز هستند را خرد کند، ولی نویسنده از خلق چنین خط داستانی و جابه‌جایی در راوی، هدفی دارد. گروبز در جلد پنجم همچنان زندگی معمولی را کنار عمو درویش و بیل-ای سپری می‌کند. آن‌ها از فاجعه‌ی اسلاتر جان سالم به در برده‌اند و بیل-ای را نیز درمان کرده‌اند. اما خود گروبز که از یک نفرین خانوادگی رنج می‌برد، کم مانده به گرگینه تبدیل شود. او با تغییرات خود به سختی دست و پنجه نرم می‌کند و قصد دارد ظاهر انسانی خودش را حفظ کند. اما گروهی که «لمب‌» نام دارند، برای دستگیری او عازم می‌شوند. آن‌ها گرگینه‌ها جمع کرده و به مرکزی می‌برند تا از آن‌ها نگه داری کنند. ولی «یونی» که از «فاجعه‌ی اسلاتر» با درویش صمیمی شده، به گروبز کمک می‌کند تا از طریق یک هواپیما، از دست لمب‌ها فرار کند. ولی وقتی از آن جا دور می‌شوند، لرد لاس و سایر همدستان او از ناکجا در هواپیما ظاهر می‌شوند. یونی در این لحظه رو به لرد لاس می‌گوید :‌«حالا او سراپا مال شماست، ارباب!»

دیو همخون

دیو همخون

ناشر : قدیانی

و چه اتفاقی میفتد؟ این را از جلد ششم تا دهم، متوجه خواهید شد. 

دسته بندی شده در:

برچسب ها: