معمولا دخترهای جوان با مشکلاتی سروکار دارند که بقیه بابت آن‌ها سر خود را درد نمی‌آورند. مثلا یکی از بزرگترین مشکلات، پیدا کردن مردی درخور آن‌ها است. مردی که جوان، پولدار و خوش‌قیافه باشد، به خانواده‌ی دختر احترام بگذارد و آن‌ها را دوست داشته باشد. اصلا فرقی نمی‌کند که قرن نوزدهم باشد یا بیست‌ویکم، دخترانی که تمایل به ازدواج دارند یا در خانواده‌های سنتی به دنیا می‌آیند، همیشه با این مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند. غرور و تعصب نیز درست راجع به همین مشکلات صحبت می‌کند. یک خانواده با پنج دختر که هیچ کدام ازدواج نکرده‌اند و در عین حال، از فقر نیز رنج می‌برند. البته منظور از فقر، وضعیتی نیست که جین ایر بیچاره در رمانی دیگر تجربه می‌کند. اگرچه این رمان ساده به نظر می‌رسد، ولی پر از عناصر نمادین، حرف‌های شنیدنی و ماجراهای خواندنی است. ماجراهایی که برعکس تمام رمان‌های عاشقانه، به جای گریه، شما را به خنده وادار می‌کند. اما قبل از هرچیز، بیایید چند کلامی راجع به نویسنده‌ی این رمان محبوب صحبت کنیم.

جین آستین، نویسنده‌ی عاشقانه‌ترین رمان‌های دنیا

جین آستین، نویسنده‌ی قرن هجدهم و نوزدهم میلادی بود که سال ۱۷۷۵ به دنیا آمد و در دوره‌ی رمانتیک زندگی می‌کرد. دوره‌ای که برای زن‌های نویسنده هیچ ارزشی قائل نمی‌شدند و ژانر محبوب و مورد پسند جوامع ادبی، شعر بود. پس در این حالت، زنی که در دوره‌ی رمانتیک رمان بنویسد، طبیعتا طرد می‌شود. درست به همین دلیل هم جین تصمیم گرفت که رمان‌های عاشقانه‌ی خود را به صورت گمنام منتشر کند و از ابراز هویت خودش اجتناب بورزد. با وجود محدودیت‌هایی که برای رمان و خانم‌ها قائل می‌شدند، او توانست بهترین‌ رمان‌های عاشقانه از جمله غرور و تعصب، عقل و احساس، اما، منسفیلد پارک و ترغیب را بنویسد و با قلم زیبا و جذابش، محبوبیتی تمام نشدنی و بین‌المللی به آن‌ها ببخشد. اما متاسفانه، عمر کوتاهی داشت و در سال ۱۸۱۷ و در ۴۱ سالگی درگذشت. غرور و تعصب دلربای او، در سال ۱۸۱۳ به چاپ رسید. کتابی که صریحانه راجع به مصائب و مشکلات دختران جوان و مجرد انگلیسی صحبت می‌کند.

حرف دل دخترهای دم بخت

اگر در ابتدا تصور می‌کنید که غرور و تعصب قرار است شما را به ازدواج ترغیب کند، سخت در اشتباه هستید. این کتاب حتی ماجرای عشق‌های کلیشه‌ای را بیان نمی‌کند. بلکه بارها به خاطر حماقت کاراکترها، شما را به خنده میندازد. کتاب از همان خط اول، بوی سنت‌های قدیمی انگلیسی می‌دهد. پس خواندن آن با یک فنجان چای ارل گری خالی از لطف نیست.

بدیهی است، مرد مجردی با موقعیت و آینده‌ی خوب باید دنبال همسری نیز باشد.

ماجرا مربوط به خانم بنت و پنج دخترش می‌شود که هیچ‌کدام از آن‌ها ازدواج نکرده‌اند و همین باعث شرمندگی و درگیری‌های ذهنی بی‌شمار آن‌ها است. علاوه بر این، خانواده با مشکلات مالی نیز سروکله می‌زند. چون به لطف قوانین مالیاتی انگلستان، به محض مرگ پدر خانواده، آن‌ها را از خانه بیرون می‌کنند. اوضاع لحظه‌ای جالب می‌شود که آقای دارسی معروف و دوشیزه الیزابت بنت وارد کتاب می‌شوند. کسانی که نسبت به ازدواج، مثل بقیه فکر نمی‌کنند و غرور زیادی نسبت به این مسئله دارند. در حقیقت، هم الیزابت شخصیت متفاوتی دارد، هم آقای دارسی ازدواج و آشنایی با دخترها را امری کسل‌کننده می‌داند. آن‌ها ماجراهای مختلفی را از سر می‌گذرانند و در این میان، دخترهای بزرگ خانواده‌ی بنت یکی پس از دیگری با مردی آشنا می‌شوند. عده‌ی زیادی جهت بهم زدن روابط می‌کوشند و دخترها دچار پیش‌داوری و قضاوت می‌شوند. خصوصا الیزابت، که اساس شخصیت او قضاوت و غرور است. اگرچه اوضاع با سوتفاهم‌های مختلف پیش می‌رود، ولی خوشبختانه نقطه‌ی پایانی برای تمام این سوءتفاهم‌ها وجود خواهد داشت.

دخترهای مجرد، مثل میوه‌ای در سبد

خانم بنت، طی ماجراهایی خنده‌دار و گاها شرم‌آور، دخترهایش را خیرات می‌کند تا بالاخره از شر فقر خلاص شود.

– ازدواج کرده یا مجرد است؟
+ وای! مجرد است، عزیزم!مرد مجردی با کلی ثروت؛ سالیانه چهار یا پنج هزار. چه موقعیت خوبی برای دخترهایمان!

با نگاه دقیق‌تر به رمان غرور و تعصب می‌توان به این نتیجه رسید که این خانواده‌ی فقیر، تنها زمانی رنگ خوشی را به خود دیدند که مردی جوان و پولدار به نام آقای بینگلی همسایه‌ی آن‌ها شده و به جین، دختر زیبای آن‌ها علاقه‌مند می‌شود. دخترها مادری دارند که دائما آن‌ها را به سمت ازدواج سوق می‌دهد (یا به عبارتی هل می‌دهد) و آن‌ها را به این امر ترغیب می‌کند.

محتوایی که از هر دری حرف می‌زند

رمان راجع به عشق میان پولدارها و فقیرها است. در این میان، سدها و موانع فامیلی، افراد حسود، آدم‌های منفعت طلب، آدم‌های کثیف، دخترهای ساده و عشق‌های دروغی پیدا می‌شود. سوءتفاهم‌ها و شک‌ها بالا می‌گیرد و الیزابت، برخلاف سایر دخترهای قرن نوزدهمی، به ازدواج با مردهای خوش‌قیافه (به خصوص آقای دارسی) هیچ علاقه‌ای ندارد. این می‌تواند وجه تمایز رمان عاشقانه‌ی آستین با سایر رمان‌ها باشد. رمانی که بیش از عشق، به تنفر موجود در میان دو جوان مجرد، یعنی دارسی و الیزابت می‌پردازد. تا جایی که مطمئن شوید این دو به هیچ وجه باهم ازدواج نمی‌کنند. اما خوب، عشق آقای دارسی آنقدر زیاد است که بالاخره مجبور می‌شود آستین‌هایش را بالا بزند و نه تنها دل الیزابت بلکه دل خواننده را نیز به دست بیاورد.

در رمان غرور و تعصب، مردها باهوش‌تر هستند

اگرچه این رمان را یک خانم نوشته است، ولی او با واقع‌بینی قلم جوهری خودش را روی کاغذ چرخانده است. او به نوبه‌ی خودش، زنی موفق، عاقل و فهمیده است که نفهمی‌ها و حماقت‌های دخترها و زن‌های قرن نوزدهم را به تصویر می‌کشد. شما از همان بخش اول، متوجه می‌شوید که هرچه خانم بنت رفتار شرم‌آور و خنده‌داری دارد، آقای بنت بسیار پخته و عاقلانه رفتار می‌کند.

آقای بنت شخصیت عجیبی داشت، با طعنه حرف می‌زد و محتاط بود. در عوض خانم بنت ذهن ساده‌ای داشت، اطلاعاتش کم بود و خلق و خوی متزلزلی داشت. وقتی از چیزی ناراحت می‌شد، فکر می‌کرد اعصابش بهم ریخته است.

حتی اگر آستین راجع به این نکات توضیح نمی‌داد، تشخیص این نکته که مردهای کتاب عاقل‌تر و زیرک‌تر هستند، کاری نداشت. آقای بنت به جای زیبایی به فهم و شعور دخترهایش اهمیت می‌دهد. پس الیزابت را بیشتر دوست دارد. آقای دارسی تمام سیاستش را به کار می‌برد تا با زن مورد علاقه‌ی خودش ازدواج کند. ویکهام، مردی زیرک و فریبکار است که به راحتی باعث سوتفاهم الیزابت می‌شود. الیزابت، علاوه بر اینکه مغرور است، پیش‌داوری می‌کند. خواهرش با مردی فرار می‌کند و… .

رمانتیک ولی واقع‌گرا

با وجود اینکه در دوره‌ی رمانتیک، بیشتر به تخیل، تصور، طبیعت، عشق و… علاقه نشان می‌دادند، ولی رمان‌هایی که جین آستین می‌نویسد خالی از واقع‌گرایی نیست. او همه چیز را به خوبی و با جزئیات توصیف می‌کند. او با قلمی زیرکانه، اوضاع سیاسی اجتماعی مربوط به انگلستان را نقد می‌کند و رفتار مردم را زیر سوال می‌برد. او نه تنها در غرور و تعصب بلکه در سایر آثارش نیز از این سبک بهره می‌برد. او با صراحت به شما یادآور می‌شود که حتی با گذشت دو قرن، افراد احمقی مثل خانم بنت می‌توانند وجود داشته باشند. او شخصیت‌ها و کاراکترهای مختلف کتابش را تا حدی واقعی توصیف می‌کند که تصور کنید آن‌ها را در واقعیت حتما ملاقات کرده است.

اگرچه این رمان به نوعی یک رمان واقع‌گرا است، ولی نویسنده با جزئیات بیش‌ از حد حوصله‌ی شما را سر نمی‌برد. یعنی اگر به خواندن سایر رمان‌های واقع‌گرایانه مثل رمان‌های جرج الیوت یا چارلز دیکنز مشغول شوید، نه تنها راجع به سیاست و شخصیت‌های آن دوران اطلاعات مختلفی به دست می‌آورید، بلکه راجع به شکل اصلی فنجان‌های انگلیسی یا ترک روی دیوار خیابان‌های لندن هم اطلاعاتی در اختیار شما قرار خواهد گرفت! در حقیقت حتی شاید نویسنده موضوعی را نقد نکند و فقط با جزئیات بسیار زیاد، تمام مشاهدات خود را روایت کند. به این طریق قضاوت و نقد را به خود مخاطب می‌سپارد. با این وجود، غرور و تعصب را می‌توان رمانی فراتر از سبک واقع‌گرایی دانست. این رمان با نقد رفتار شخصیت‌ها و شرایط، توصیه‌های اخلاقی زیادی را شامل می‌شود. اگرچه ما ادبیات را نمی‌خوانیم که از آن درس بگیریم. یعنی به هر حال به عنوان کسانی که در دوره‌ی پسانوگرایی زندگی می‌کنیم، بهتر است طرز تفکر فیلسوف‌هایی مثل هوراس را کنار بگذاریم. ولی با خواندن رمان «غرور و تعصب» می‌توانیم به ماجراهای عاشقانه، نگاه واقع‌بینانه‌تری داشته باشیم. 

دسته بندی شده در: