در این مطلب، تکه‌ای کوتاه اما کاملا رسا از کتاب «کاندید»، با نام کامل «کاندید یا خوش‌باوری» را با هم مرور خواهیم کرد. کتابی که خودش هم بسیار کوتاه است و رمانی در حدود صد و اندی صفحه‌ی پالتویی محسوب می‌شود. این داستان جذاب، اثر فرانسوا ماری آروئه ملقب به «ولتر»، یکی از نویسندگان و اندیشمندان قرن هجدهم فرانسه است که نقشی جدی در سردمداری و نظام‌بندی عصر روشنگری داشت. او هم‌چنین در حوزه‌ی سیاست هم وارد بود و در انقلاب کبیر فرانسه حضوری مهم و تاثیرگذار داشت. ولتر از ادیبانِ فیلسوفی بود که توانست فلسفه را وارد آثار داستانی کند و گزنده‌ترین نقدهای اجتماعی را به دو نهاد مهم قدرت، یعنی دین -به مثابه کلیسا- و دولت زمانه‌ی خود -به مثابه نظام سرمایه‌داری– وارد کند. ایدئولوژی خاصی که مشخصاً در رنسانس اروپایی ریشه دارد و می‌توانیم آن را به وضوح در گفتاورد زیر شناسایی کنیم. نکته‌ی بارز فرمی آثار ولتر هم که باز در گفتاورد زیر مشخص است، طنزی سیاه و جانکاه است:

کاندید پرسید: حقیقت دارد که مردم همیشه در پاریس خندانند؟
کشیش پاسخ گفت: بله! اما از روی دلخوری و عصبانیت؛ زیرا مردم با قهقهه‌های بلند از همه چیز می‌نالند. اینجا حتی نفرت‌انگیزترین کارها را با خنده انجام می‌دهند…

دسته بندی شده در: