معرفی و بررسی کتاب هوای این روزهای من
انتشارات شهید کاظمی منتشر کرد:
پشت بیسیم گفتم: «زمینگیر شدیم حاجی!» یک لحظه سکوت کرد حاج ایوب. میدانست اینکه دشمن دیده باشد ما را یعنی چه. آنهم در دژی محکم مثل جبالاحمر. گفتم: «بچهها کُپ کردند حاجی. چکار کنم؟» خودش را خونسرد نشان میداد حاج ایوب و مگر میشد خونسرد بود، حالا که نیروهایش افتاده بودند در لانه افعی و شاید برای آخرین بار صدایشان را میشنید. زد به خنده و شوخی. شاید نگران بود که این آخرین مکالمه باشد. شاید دلش می¬خواست داد بزند بگوید: «چرا رفتید؟»؛ اما نزد. فقط با خنده گفت: «نبینم کسی اسماعیل منو زمینگیر کرده باشه. تو یک گوش شکستهات رو نشون بدی همهشون رو حریفی.» بعد آرام وضعیت را پرسید. گفتم: «تا چند دقیقه قبل قیامت بود. الان دیگه خبری نیست. آروم شده». حاج ایوب گفت: «پس دارن میان سراغتون. هر جوری شده بچهها رو راه بنداز. حتی به زور. دارن میان سرتون رو گوش تا گوش ببرند!». وقت زیادی نبود! چشم بچهها توی چشمهای من بود و مچاله شده بودند پشت سنگ. حالا درد عربی حرف زدن هم اضافه شده بود. چطور باید حرکتشان میدادم؟ قفل کرده بودند بچهها. دشمن هم داشت میکشید بالا از ارتفاعات و وقتی نمانده بود دیگر. هر چه به ذهنم رسید گفتم: «عدو فی طریق…» «کلنا ذبح» این را گفتم و با انگشت اشاره زیر گلویم را نشان دادم…
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | هوای این روزهای من: خاطرات جانباز قطع نخاع مدافع حرم امیرحسین حاجینصیری فرمانده تیپ آفندی سیدالشهداء |
---|---|
تعداد صفحه | ۴۷۲ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۷۱۷۷۹۸۵ |