معرفی و بررسی کتاب سیبهای سیاه
انتشارات نیلوفر منتشر کرد:
سیبهای سیاه روایت آدمهایی است که همین حوالی ما نفس میکشند؛ دیده و شنیده میشوند. داستانهایی که حال و هوای دیروز و امروز خود ماست و شاید فردا و فرداهامان.
حرف از زنها و مردهایی است که فراموش شدهاند با همهٔ دلمشغولیها و گمبودگیها و دردهاشان که شاید ما هم راوی سرگردان همینها بودهایم و باشیم.
سیبهای سیاه قصهٔ تکرار زندگی است بغلدست مرگ. روایت دنیاست و آدمهاشو مرثیهٔ گندم است و سیب.
هفده داستان که شاید با یکبار خواندنشان از درد مشترک میگویند؛ آدم بودن.
«سرانگشتهات بوی بهارنارنج خام میداد وقتی قی گوشهٔ چشمها را میگرفتی و میخندیدی که: باید مادرت میشدم… ای کاش مادرت بودم.
اخمی میشدم سر زیر میانداختی. بعد مینشستی روبهروم، پشت به تاریکی آن بیرون، پشت به تاریک ششروزهٔ خدا و من توی چشمهات که خدایی میکردم روز بود و روز.
حالا هر وقتی باشد، شب یا روز، دنبال تو میگردم. نیستی»
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | سیبهای سیاه |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۶۷ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۶۶۵۴۰۷۴ |