عکس رگ پنهان

رگ پنهان

رگ پنهان

انتشارات:

روزگار

نویسنده:

شیدا حیدری

latestRevisionGuarantyIconتضمین آخرین چاپ
sevenDayReturnIcon۷ روز ضمانت بازگشت کالا
fastShippingIconارسال به سراسر کشور

انتشارات روزگار منتشر کرد:
رو به طارمه‌ها صدا زد کتیرا… «کتیرا… کتیرا» بلند بود صدایش و جستجوگر. برای یک لحظه فراموش کردم مادرم را زخم معده کشت. برگشتم به ایوان نگاه کردم. منتظر بودم مادرم با همان پیراهن چیت گلدارش پشت طارمه‌ها پیدایش شود و بگوید «هان… با کی کار داری؟»
اما بعد رو به پیرمرد گفتم «نیست. مرده… مگر نمی‌بینی؟»
انگار نشنید که همهٔ سنگینی‌اش را داد به نرده‌ها و پله‌ها را سنگین بالا رفت. صدای خس خس نفسش در آمد. کی اجازه داده بود به او؟ دنبالش توی پله‌ها راه افتادم. لبهٔ کتش را گرفتم و محکم کشیدم.
گفتم «کیستی تو؟ … مادرم را از کجا می‌شناسی؟»
مادرم کتیرایی بود توی شناسنامه‌اش. یک شناسنامهٔ زرد قدیمی. تاخورده از وسط. با جلد پاره پوره. خودش نشان داد. با همان دستی که توی جیب شلوارش پی چیزی می‌گشت. گرفت روبرویم. دستش رعشه داشت. شناسنامه با دستش می‌لرزید. صفحهٔ اول شناسنامه‌اش عکسی بود سیاه و سفید. از مردی جوان. کروات زده با سبیل چنگیزی. صفحهٔ دوم شناسنامه‌اش مادرم بود و من. کیانوش جمیله.

مشخصات محصول

کد محصول:

208156

نویسنده:

شیدا حیدری

ناشر:

روزگار

قطع:

رقعی

تعداد صفحات:

176 صفحه

جلد:

شومیز

شابک:

9786222331214

مشخصات محصول

کد محصول:

208156

نویسنده:

شیدا حیدری

ناشر:

روزگار

نظرات کاربران(0)

مرتب سازی براساس:

۰.۰

0.0
از 0 امتیاز

پرسش و پاسخ (0)

استفاده از تمامی مطالب، تصاویر و محتوای سایت فقط برای مقاصد غیر تجاری و با ذکر منبع بلامانع است.Copyright © 2012 - 2025 Ketabchi.com