
معرفی کتاب
انتشارات سروش منتشر کرد:
من از درخت میآمدم؛ درختی که آنجا وسط میدانچه حی وحاضر ایستاده بود؛ چناری که اهالی به آن «قره آغاج» میگفتند. پدران پدرهایمان آن را به یاد داشتند؛ با تنهای قطور و شاخههای پربرگ انبوه.
دور میدانچه عمواکبر سبزی فروش، اصغر فراری بقالی و آقامرتضی قصابی بود. به همان ترتیب نانوایی و سلمانی و علی آقا باقالی فروش با بطریهای دوغ دست سازش. وقتی سرظهر، زنگ مدرسههای «حکمت» و «فیاض» به صدا در میآمد، لشکر بچهها میریخت داخل میدانچه. «میری» دکهای داشت که از پاره حلبیها ساخته شده و درست چسبیده بود به تنه درخت قره آغاج. میری خروس قندی و شکلات و آدامس و آبنبات میفروخت و اطرافش غلغله میشد. بعضی از بچههای نامرد از کیکها و خوردنیهای میری کش میرفتند. با صدای اذان بلندگوی مسجد میرآقا میدویدیم از سربالایی محله باغ صفا سمت خانههای قوطی کبریتیمان.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | سلام آقای همینگوی |
---|---|
تعداد صفحه | ۴۸ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۷۲ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۱۲۱۷۷۳۲ |