معرفی و بررسی کتاب سفید برفی
انتشارات کارگاه فیلم و گرافیک سپاس منتشر کرد:
صبح یک روز سرد برفی بود و دانههای برف به آرامی از آسمان میبارید.
ملکه، تنها کنار پنجره نشسته بود و گل دوزی میکرد. اما او اصلا حواسش به خوب از آب در آمدن نقش و نگارهای گل دوزیاش نبود، چون چیزهای دیگری ذهنش را مشغول کرده بود. مدتها بود که پادشاه و ملکه میخواستند فرزندی داشته باشند، اما آنها بچه دار نمیشدند. آن روز صبح هم ملکه در این فکر فرو ر فته بود که اگر یک روز به آرزویش میرسید و صاحب فرزندی میشد، زندگیاش چقدر بهتر میشد. ملکه آن قدر در فکر فرو رفته بود که ناگهان سوزن در انگشتش فرو رفت و یک قطره خون از دستش روی پاچهای که گلدوزی میکرد، چکید. ملکه همان طور که قطره خون را تماشا میکرد، با خودش فکر کرد: «من دلم بچهای شاد و زیبا میخواهد، بچهای که لبهایی به سرخی این قطره خون، موهایی به سیاهی شب و پوستی به سفیدی برف داشته باشد.»
شاید پری مهربانی این آرزوی ملکه را شنید، چون چند ماه بعد آرزوی ملکه برآورده شدو بچهٔ او به دنیا آمد.
دختری که به دنیا آمده بود، لبهایی به سرخی خون، موهایی به سیاهی شب و پوستی به سفیدی برف داشت. ملکه اسم دخترش را سفید برفی گذاشت و همهٔ مردم آن کشور یک ماه تمام جشن گرفتند.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | سفید برفی |
---|---|
وزن | ۹۶۲ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۶۷۶۷۶۲۸ |