انتشارات پیکان منتشر کرد:
هنگام تلاقی نگاه شهرزاد با تیرکها، نور آنها به طرز غیر عادی و عجیبی کم و زیاد شد. در این هنگام دختر هراسان توانست صحنهای مخوف و هولناک را به خوبی ببیند. اندام زنی با پیراهنی سفید و دامنی تیره رنگ که از میان هزارتو بیرون آمده بود پدیدار شد. شهرزاد حتی میتوانست دمپایی راحتی و روشن زن را هم ببیند. زن سفید پوش چند لحظه صبر کرد و سپس با همان صدای خش خش قدمهایش به درون هزار تو بازگشت. گلوی شهرزاد خشکیده و چشمانش گشاد شده بود. پیشانیاش را از پنجره جدا کرد و به دل تاریکی چشم دوخت. چقدر دوست داشت فریادی بکشد و خود را خالی کند، ولی یارای چنین انقلابی را نداشت. یک بار دیگر در ذهنش تصویر زن را مجسم کرد و وحشتش افزون شد. زن چیزی کم داشت. او کامل نبود. زن سر نداشت.
محصولات مشابه
مشخصات محصول
نظرات کاربران(0)
مرتب سازی براساس:
۰.۰
0.0
از 0 امتیازپرسش و پاسخ (0)