بیست

در کتاب «بیست: رمان ترک سیگار»، «گرگوری سیمپسون» قصد دارد سیگار را ترک کند. به همین منظور او با خود قراری می‌گذارد، هر زمان که هوس سیگار کرد، چیزی بنویسید. اما ناخودآگاه آنقدر به سیگار فکر می‌کند که هرچیزی که می‌نویسد، یک ارتباطی با سیگار دارد! این رمان روایت بیست روز اول ترک سیگار گرگوری سیمپسون است. او بیشتر از ۱۰ سال است که روزی یک پک کامل شامل ۲۰ سیگار را کشیده است. حالا او قصد دارد هر زمان که اشتیاق سیگار کشیدن به سمتش آمد، برای مشغول نگه داشتن دست‌هایش چیزی بنویسد.

موضوع کتاب بیست: رمان ترک سیگار

در اوایل، چون گرگوری فقط زمانی که هوس سیگار کشیدن می‌کند سمت نوشتن می‌رود، تمام نوشته‌هایش ارتباطی با سیگار دارند. او آشفته، عصبی و پرتنش است. گرگوری سیمپسون ناامیدانه برای توجیه و یافتن دلیلی برای سیگار کشیدن تمام زندگی خود را زیر و رو می‌کند. او سعی می‌کند از موقعیت‌ها و ارتباطاتی بنویسد که بخاطر کشیدن همین سیگار حفظ شده‌اند.

هرچه بیشتر در کتاب پیش می‌رویم و هرچه بیشتر می‌گذرد، گرگوری تمرکز خود را باز می‌یابد و با ذهنی بازتر مسائل و دنیای پیرامون خود را می‌نگرد. این روند بهبود فکر و ذهن به زیبایی در این کتاب توسط «ریچارد بیرد» به تصویر کشیده شده است.

کتاب بیست: رمان ترک سیگار دربارهٔ عزم و اراده است. شروع کردن و تسلیم شدن، اعتیاد، لذت‌ها و بهایی که هرچیز در زندگی دارد. این کتاب بدون در نظر گرفتن وقایع اجتماعی و جغرافیایی آغاز می‌شود. در ابتدا کتاب کمی درهم و برهم است و داستان رفته رفته با نشانه‌هایی که در اختیار خواننده قرار می‌گیرند شکل می‌گیرد. این کتاب به کسانی که قصد دارند سیگار را ترک کنند بسیار توصیه می‌شود. به این صورت که تا بیست روز به جای سیگار کشیدن یک فصل از کتاب رو می‌خوانید و تا انتهای این ۲۰ روز نصف راه را برای ترک سیگار طی کرده‌اید. کتاب به روش سیال ذهن نوشته شده است و مدام در زمان‌های مختلف در حال گذر است. این روند که ممکن است در ابتدا برای خواننده گیج کننده به نظر بیاید، با پیش رفتن در داستان بهتر می‌شود و وقایع جای درست خود را پیدا می‌کنند.

بیست: رمان ترک سیگار با ترجمهٔ آقای «نیما ملک‌محمدی» توسط نشر چشمه چاپ و منتشر شده است. ترجمهٔ این کتاب خیلی دقیق نیست اما تنها ترجمهٔ موجود از این کتاب در بازار است. اسم بیست برای این کتاب اشاره به تعداد سیگارهای موجود در یک پاکت سیگار دارد.

ریچارد بیرد نویسندهٔ کتاب بیست: رمان ترک سیگار

«ریچارد بیرد» نویسندهٔ بریتانیایی خالق آثار داستانی و غیرداستانی زادهٔ ۱۹۶۷ است. ریچارد بیرد در سال ۲۰۱۸ برای کتاب «روزی که گم شد: داستان یک خانواده» موفق به کسب جایزهٔ PEN/Ackerley prize شد. این جایزه مختص به کتاب‌های خودزندگینامه است. ریچارد بیرد سه برادر داشت و خود فرزند دوم خانواده است. زمانی که او ۱۱ سال داشت، برادر کوچک‌تر او، زمانی که هردوی آن‌ها با هم برای شنا در دریا رفته بودند، غرق شد. ریچارد بیرد اتفاقات آن روز و تاثیر و پیامدی که بعد از از دست دادن برادرش در زندگی‌اش به وجود آمد را در کتاب «روزی که گم شد» بیان کرده است. او در دانشگاه ادبیات انگلیسی خوانده است.

جملاتی از کتاب بیست: رمان ترک سیگار

«می‌خواستم از آن‌جور آدم‌هایی باشم که همیشه در راه جایی، یا در حال برگشت از جایی هستند. نمی‌خواستم دوباره آن بعد از ظهرهای خالی ماه‌های اقامت در خانه را تکرار کنم که روی تختم دراز می‌کشیدم و فکر می‌کردم فقط همین که نفس بکشی به اندازهٔ کافی خوب است. از آن زمان تا حالا یاد گرفته بودم که هر صبح بیدار شدن را به زحمت می‌توان یک پیروزی تقلی کرد. و برای همین در پاریس با اعتماد به نفس شروع به جست‌وجوی جایی برای زندگی کردم. بعد از آن دنبال کاری نیمه‌وقت می‌رفتم تا خودم را مشغول نگه دارم، و به این ترتیب در جایگاهی ایده‌آل برای شناسایی زنان زیبایی قرار می‌گرفتم که منتظر بودند دوستم داشته باشند. »

روز هفتم: «حتی آب‌وهوا هم از من متنفر است. باد بی‌امان می‌وزد و باران شیشهٔ پنجره‌ها را منکسر می‌کند. بعضی وقت‌ها تگرگ می‌زند. بعید نیست گردباد هم بیاید. توفان، سونامی، آب‌گرفتگی، سیلی بزرگ، پایان دنیا یا حتی بدتر. احتمالا بدتر. »

«مامان لب‌هایش را جمع کرده بود و ابروهایش را باریک. خیلی شبیه من بود و خیلی نگران بود و من کسی بودم که نگرانش می‌کردم. بابا به سلمانی احتیاج داشت. خسته و یک جورهایی سرخورده به نظر می‌رسید، انگار همان‌طور که مرا نگاه می‌کند همه چیز را متوجه می‌شود و زندگی ابزوردی را می‌بیند که نقشه‌اش را برای خودم کشیده‌ام، سرگذشتی که در آن هر فصل کام روایی با فجایعی باشکوه نقطه گذاری می‌شود که تنها مسئولیت من در قبال‌شان نجات ناگزیر زنان زیبایی است که آن وسط گیر افتاده‌اند. تصوری از زندگی که شاید یک نفر فیلم ساز داشته باشد، اما فیلم ساز لااقل از آن فیلم می‌ساخت. »