معرفی و بررسی کتاب آسیمه
انتشارات علی منتشر کرد:
حافظ اکثر خاطراتشان نفس بود. پسرها معتقد بودند او یادگاریها را بهتر از خودشان نگاه میدارد. حتی تیلههای رنگارنگ دوران شیطنتشان را.
نردبان چوبی را که از بالا پایین انداخت نیم متری با کوچه فاصله داشت. اما سروین آنرا گرفت. نفس انتهایش را محکم به لبه دیوار متصل کرد و سروین پایش راروی اولین پله لرزان آن گذاشت. هر چه مرد جوان بالاتر میآمد دل نفس با شدت بیشتری میزد. صدای جیر جیر بدنه چوبی نردبان و پیچ و تابی که طنابهای رنگ نما میخوردند نفس را بیطاقتتر میکرد.
دستهایش بیشتر از پیچش طنابها در هم میپیچید و قلبش بیشتر از چوبها صدا میداد.
یک پله مانده به پایان، طناب پاره شد و صدای جیغ نفس بلند شد. دو دست خود را روی دهان گذاشت و صدایش را خفه کرد.
سروین دستش را به دیوار گرفت و خود را بالا کشید والا با نردبان سقوط میکرد. وقتی مقابل نفس روی ایوان نشست هردو از سرما و اضطراب سرخ سرخ بودند. اما قلبشان سرختر از گل سرخ و طپشش تندتر از دویدن یوز پلنگ بود.
نگاهشان مبدل به خندهای دلنشین شد و دلبرانه خندیدند. انگار نه انگار ساعاتی پیش غم عالم به دلشان افتاده بود.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | آسیمه |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۳۰۹ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۱۹۳۵۴۳۸ |