
انتشارات سوره مهر منتشر کرد:
دایی رفت جلوی عطا ایستاد و محکم زد توی صورتش. جای انگشتهای دایی روی سفیدی صورت عطا راههای سرخ انداخت با خودم گفتم الان زبان باز میکند و میگوید کار او نبوده. میگوید که اصلا آن موقع آنجا نبوده. فقط بچههای سرهنگ را دیده که قبل از آمدن آنها رفتهاند. الان… الان… اما نگفت. هیچی نگفت. ساکت به دایی نگاه کرد. بعد هم نگاهش را پایین آورد زل زد به کفشهایی دایی. یک دفعه صدای پشت سرمان میشنویم.
محصولات مشابه
مشخصات محصول
کد محصول:
208385
نویسنده:
ناشر:
قطع:
رقعی
تعداد صفحات:
72 صفحه
جلد:
شومیز
شابک:
9786000333386
مشخصات محصول
نظرات کاربران(0)
مرتب سازی براساس:
۰.۰
0.0
از 0 امتیازپرسش و پاسخ (0)