لطفا انسان نباشید

انتشارات ایهام منتشر کرد:
«لطفا انسان نباشید» روایتی فانتزی و روانشناختی از زندگی انسانی‌ست. نویسنده با ترسیم جدی یک شخصیت که تصور می‌کند انسان نیست داستان را شروع می‌کند و در فصل‌های مختلف به فضاسازی پیرامون این وضعیت می‌پردازد. مخاطب این کتاب به خوانش داستانی با درون‌مایهٔ روانشناسی دعوت می‌شود به طوری که در برخی مواقع خود را همان شخصیت ناانسان داستان می‌پندارد و در انتها واقعیتی انکارناپذیر را باید بپذیرد.
این کتاب شامل هجده بخش است که در ۵۸ صفحه توسط انتشارات ایهام به چاپ رسیده است.
باهم بخشی از این داستان را می‌خوانیم:
تو حال و هوای انسان شدنَم بودم که یکی گفت: گاوه داره حرف می‌زنه! گاو که از دهنِش اومد بیرون فهمیدم، یه گاو همیشه گاو می‌مونه! حتی اگه شبیه‌ترین حالتِ ممکن بتونه تقلید کنه انسان بودنو!
حتی اگه مثل آدما از تفریحِ مجردی لذت ببره! حتی اگه استخر رفتن رو دوست داشته باشه! حتی اگه انسان‌ها کاری کرده باشن که استخر رفتن رو دوست داشته باشه!
هربار که حرف استخر می‌شه، ذهنَم صاف می‌ره تو روزی که برا اولین بار رفتم اون‌جا! آخه بعد اون تفریح مجردی نتونستم خودم رو قانع کنم که شکست خوردم! گفتم: بالاخره اشتباه برای هرکسی پیش میاد! خب! اونا هم اشتباه کردن! این شد که راه افتادم و رفتم تو دل یه تفریح دیگه!
.
خیلی دلم می‌خواست اون روزی که رفتم استخر تو اون اتاق‌ها و اون حوض گرد چندتا آدم کنارَم می‌بود! که اگه بود، شاید بیشتر می‌موندم. وقتی دیدم کسی نیست حوصله‌ام سر رفت و رفتم سمت استخر. از همون دری که اومدم تو رفتم بیرون سمت چپ، پله‌ها رو دو تا یکی رفتم تا رسیدم به یه درِ شیشه‌ای بزرگ که وقتی ازش رد می‌شدی دیگه تو استخر بودی! پام رو که گذاشتم تو، یه دفعه یکی نعره زد و این عینک رو پرت کرد سمت من!