معرفی و بررسی کتاب ساکورا
انتشارات ایهام منتشر کرد:
سپیده که دقایقی همچون مجسمه، بیتحرک و بیصدا ایستاده بود، با شنیدن نام ساکورا همچون برق زدهها از جایش پرید، از حالت خشکی درآمد و به سمت پنجره دوید و به قدری شتابان و با عجله و بیحواس رفت و خود را به لبهٔ پنجره چسباند تا کوچه را ببیند، که تنگ ماهی کج شد و به زمین افتاد. برای اولین بار از وجود آن همه دار و درختهای زیبا و سرسبز و پرپشت حیاط که در این لحظهٔ حساس ایجاد مزاحمت میکردند و او نمیتوانست داخل کوچه و آنکه ساز میزد و آواز میخواند را ببیند حرصگین شد و چهره در هم کشید. کسی جز او نمیتوانست باشد. اگرچه از همان اول با شنیدن ساز و سپس آواز و گیرایی و آشنایی آن صدا به شک افتاده بود، ولی دیگر با شنیدن نام ساکورا مطمئنتر از مطمئن شد که جز او کسی نیست. سپیده سرخ شد، زرد شد، خوشحال شد، غمگین شد، پشیمان شد پریشان شد، اشک شد، آه شد، عاشق شد، بیحال شد، بیدل شد، شرمسار شد شیرین شد، تلخ شد، دود شد و رفت به زمانی که…
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | ساکورا |
---|---|
تعداد صفحه | ۷۰ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۶۸۱۳۹۴۵ |