بهوقت پازولینی و چهار نمایشنامهٔ دیگر
افراز
آرش سنجابی
معرفی و بررسی کتاب بهوقت پازولینی و چهار نمایشنامهٔ دیگر
انتشارات افراز منتشر کرد:
حلقهٔ عصبیت چهل و چهار روز طول کشید؛ هر شب رأس ساعت هشت، برنامه فردا رو اعلام میکردن. یکی از برنامههایی که ثابت بود و از همون روز اول شروع شد، اونجایی بود که یه پیرزن لکاته میاومد و تموم خاطرات مهوع هرزگیهای خودش رو ریزپردازانه تعریف میکرد. هر روز هم یه خاطرهٔ تازه میگفت. شخصیتهای داستانهای حال به هم زنش، درست عین قصههای مدرن، از یه داستان به داستان دیگهش میرفتن و اینجور شده بود که ما خصوصیت روحی و ویژگیهای جسمیک همهٔ اون شخصیتها رو از بر بودیم و روزای آخر فصل عصبیت، میتونستیم رفتار هر کاراکتر رو حدس بزنیم. از یه روز به بعد با پارچههای مشکی چشم هامون رو میبستن و ازمون میخواستن که روی خاطرات پیرزن لکاته خیالبافی کنیم. ما مقاومت میکردیم و سعی میکردیم ذهنمون رو منحرف کنیم، اما توی اون محیط… توی اون وضعیت جسمانی و توی اون بیخوابیهای هولناک، تصاویر هرزه نگارانه، خود به خود از جلوی چشمامون رژه میرفت و این خودش رنج بالاتری بود. اونجا به گریه میافتادیم. به پیرزن التماس میکردیم که خفه شه. میگفتیم خفه شو پیرزن، ما نمیخوایم وقایع حال به هم زن زندگیتو بشنویم. پیرزن گوشش به حرفامون بدهکار نبود و یه ریز حرف میزد. بعد دستمالای سیاه رو از جلوی چشمامون بر میداشتیم. پیرزن هنوز داشت حرف میزد و دهنش از هیجان کف کرده بود. کلمات آلودهش از وسط کفهای چرک دهانش خارج میشد و لزج و چسبناک میچسبید به ذهنمون. تصویرهای هرزه نگارانهٔ توی ذهنمون، مثل یه پردهٔ نامریی جلوی چشممون رژه میرفت و گاهی اینقدر این تصویرها جون دار میشدن که من میتونستم خیالِ توی ذهن باقی بچهها رو هم ببینم. از یه جا به بعد، خودمون رو توی اون تصویرها میدیدیم. خودمون که توی یه توالی قطع ناشدنی به جون هم افتاده بودیم و پیرزن مثل یه پرهیب پرزور قاه قاه میخندید.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | بهوقت پازولینی و چهار نمایشنامهٔ دیگر |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۴۲ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۳۲۶۵۹۵۰ |