
نیکلا کوچولو و همسایههایش
نیکلا کوچولو و همسایههایش
سر میز نشسته بودیم که مامان گفت: «باید حتما بروم یک دست لباس برای نیکلا بخرم. سعی کردم لک لباس آبی ملوانیاش را پاک کنم ولی نشد. بابا به من چشمغره رفت و گفت: «این بچه چقدر لباس میخواهد، به همان سرعت که من برایش لباس میخرم، لباس خراب میکند. باید یک زره ضد زنگ خرید.
محصولات مشابه
مشخصات محصول
کد محصول:
152993
مترجم:
ناشر:
قطع:
رقعی
تعداد صفحات:
132 صفحه
جلد:
شومیز
مجموعه:
شابک:
9789642980581
مشخصات محصول
نظرات کاربران(0)
مرتب سازی براساس:
۰.۰
0.0
از 0 امتیازپرسش و پاسخ (0)