انتشارات اشراقی منتشر کرد:
حماقت بود یا بچه‌بازی؟ هر چه بود، ناگهانی و بی‌تعلل مثل یک گردباد زندگی ترانه و نوید را درهم کوبید و در چشم برهم‌زدنی راه هموار زندگی‌شان را به بیراهه‌ای دشوار و ناشناخته تبدیل کرد و حالا ترانه باید تلاش می‌کرد تا به تاوان بازی‌ای که راه انداخته بود، روزگار را بر وفق مراد پیش ببرد اما لج‌بازی‌ها و مقاومت‌های نوید در این راه مانعی بزرگ و مهم محسوب می‌شوند و ترانه نمی‌داند چه‌طور کوره راه زندگی‌اش را هموار کند تا نه آسیب ببیند و نه نوید را از دست دهد.
باید کاری کند تا هم خودش به عشقی که می‌خواهد برسد و هم نوید آسوده‌خاطر این زندگی و مسیر جدید را بپذیرد. باید راه‌های جبران خطایش را پیدا کند یا حتی اگر شود خطا را به فرصتی برای زندگی بهتر تبدیل کند و نوید که اصلاً این زندگی و عشق را نمی‌خواهد، چه‌طور و از چه راهی دل‌بستهٔ ترانه و زندگی می‌شود؟ ترانه تا کجا باج می‌دهد و عشق گدایی می‌کند؟