معرفی دو مکتب ابزوردیسم و نیهیلیسم را در وبلاگ کتابچی بخوانید.

مسیر مرگبار خوشبختی!

اینکه بعد از مرگ نویسندگان بزرگ، آثار منتشرنشده‌شان کشف شود و به دست خوانندگان برسد، از یک‌سو هیجان‌انگیز است و از‌ سوی دیگر، تلخ و غمگین. چرا که نویسنده بعد از مرگ دیگر کنترلی روی چاپ آثارش ندارد و شاید خواسته‌ی قلبی‌اش، منتشر نشدن آن آثار باشد. درباره‌ی «آلبر کامو» هم ماجرای مشابهی وجود دارد‌. هفده سال بعد از مرگ کامو، رمانی تحت‌عنوان «مرگ خوش» با عنوان اصلی La mort heureuse از او منتشر می‌شود که ظاهراً خودش قصد چاپ آن را نداشته‌. گفته می‌شود این رمان، یک‌جور چرک‌نویس و ایده‌پردازی اولیه برای کتاب «بیگانه» بوده است و به همین دلیل کامو هیچ‌وقت این یادگار ۲۵ سالگی‌اش را منتشر نکرده. اما مرگ خوش به‌تنهایی و بدون مقایسه با بیگانه، می‌تواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و یک رمان مستقل باشد. این معرفی کوتاه درباره‌ی نسخه‌ای از کتاب مرگ خوش است که «موسسه انتشارات نگاه» آن را با ترجمه‌ی «احسان لامع»، روانه‌ی بازار کرده است.

مرگ خوش

مرگ خوش

ناشر : نگاه
قیمت : ۵۸,۵۰۰۶۵,۰۰۰ تومان

اتودی از ضلع یک مثلث

اگر با آثار آلبر کامو، نویسنده و فیلسوف فرانسوی تاحدی آشنایی داشته باشید، می‌دانید که درون‌مایه‌ی اصلی آن‌ها را مضمون پوچی معنای زندگی تشکیل داده و کامو از زوایای مختلف، بارها این ایده را به شکل‌های گوناگون، بررسی کرده است. مثلاً در آثاری مثل «بیگانه» و «افسانه‌ی سیزیف»، کامو این پرسش را مطرح می‌کند که آیا این زندگی پوچ ارزش زیستن دارد یا نه، و در «کالیگولا» -که ضلع سوم مثلثی است که سه‌گانه‌ی مشهور او را تشکیل می‌دهند-  تقلای آدمی به شکل وحشی‌گری و ادعای خدایی را دربرابر حقیقت مرگ و پوچیِ معنای زندگی را به‌تصویر می‌کشد. حالا در «مرگ خوش» که متعلق به سال‌های جوانی کامو است، مردی به اسم «پاتریس مورسو» را داریم که کمی از شخصیت‌های سایر رمان‌های کامو، نسبت به زندگی خوشبین‌تر است. اگرچه انتهای فلسفه‌ی زندگی مورسو نیز به همان مفهوم پوچی زندگی ختم می‌شود، اما او باور دارد که باید اراده کرد و خوشبخت شد و فرصتی به نام زندگی را خوشبخت زیست. کتاب به دو فصل اصلی «مرگ طبیعی» و «مرگ عمدی» تقسیم می‌شود و درست همان‌ لحظات ابتدایی پا گذاشتن به فصل اول، باخبر می‌شویم که مورسو، آدمی به اسم «زاگرو» را بنا به خواسته‌ی خود او، به قتل می‌رساند. بعد چمدان پر از پول او را برمی‌دارد و قدم می‌گذارد به مسیری که می‌خواهد به سمت خوشبختی ترسیم کند. سپس در فصل دوم، مسیر مورسو به سمت خوشبختی با سفرهای گوناگون او جزئیات مختلف مربوط به آن‌ها و زیستنش توی هر لحظه پر و عمیق می‌شود و در نهایت، به نتیجه‌ای ختم می‌شود که باید کتاب را خواند تا کشفش کرد: آیا مورسو بالاخره خوشبختی را پیدا می‌کند یا از کشف آن ناکام می‌ماند؟

بیگانه

بیگانه

نویسنده : آلبر کامو
ناشر : مرکز
قیمت : ۸۰,۵۵۰۸۹,۵۰۰ تومان

آیین جدی گرفتن خوشبختی

شخصیت‌پردازی مورسو در کتاب -بدون اینکه او را به‌عنوان مورسوی بیگانه تصور کنیم- کامل و قابل‌لمس است. او آدمی است که اراده کرده پولدار شده و به توصیه‌ی زاگرو که گفته «هیچ‌چیزی رو به اندازه‌ی خوشبختی جدی نگیر» عمل کند و در نتیجه، خوشبخت بشود: 

فکر نکن می‌گم پول خوشبختی میاره. فقط منظورم اینه که برای قشر خاصی از آدم‌ها خوشبخت بودن امکان‌پذیره، به‌شرطی که زمان رو تصاحب کنن و اینکه داشتن پول راهیه برای رهایی از پول!

مورسو همزمان منزوی است، دلتنگ است، گاهی نگران آینده است، دوست دارد زندگی‌اش به ثبات برسد اما میانه‌اش با عشق زیاد خوب نیست و گاهی هم پر از سوال و عجله است:

زندگی مشمول زمان است اما مثل دیگر آثار هنری نیاز به تامل دارد. مورسو به زندگی‌اش فکر می‌کرد و عقل سردرگمش را به‌کار می‌انداخت‌. او در کوپه‌ی قطار، جایی مثل سلول‌های زندان، در پی خوشبختی بود، و می‌خواست بداند کیست.

از نظر پردازش مضمون و اندیشه‌های آلبر کامو، بهترین توصیف برای مرگ خوش شاید همان کلمه‌ی چرک‌نویس باشد. کاموی مرگ خوش، همان ایده‌های مشهور درباره‌ی پوچی و نیست‌انگاری و مردود شماردن ارزش‌ها و مرگ‌اندیشی را دارد، اما به شکلی خام‌تر و ابتدایی، آن‌ها را در دل داستان مورسو، جای می‌دهد:

دنیا همیشه چیزی یکنواخت را حکایت می‌کند، و آن حقیقت که ستاره به ستاره پیش می‌رود، حقیقتی را شکل می‌دهد که ما را از خود و دیگران جدا می‌کند، همان‌طور که در شکل دیگر حقیقت که مرگ به مرگ پیش می‌رود، چنین است.

نمودار توزیع نامتناسب قصه، فلسفه و توصیف!

درست مانند عقل مورسو که با صفت سردرگم از آن یاد می‌شود، رمان هم تاحدی دچار سردرگمی است. این سردرگمی نه به شکلی آزاردهنده، اما به‌هرحال در کتاب مشهود است؛ به این شکل که میزان قصه، توصیفات و درون‌مایه‌ی فلسفی اثر، توزیع نامتناسبی در سراسر متن دارند. از یک‌جایی به بعد ایده‌ی خوب داستان و مردی که بعد از یک قتل، قدم به مسیر خوشبختی می‌گذارد دیگر ظرفیتش تمام می‌شود. در جاهایی دیالوگ‌ها از فرم دیالوگ‌گویی طبیعی خارج شده و فرمی مقاله‌مانند به خود می‌گیرند و افت مستقیم‌گویی بیش از حد، در آن‌ها مشاهده می‌شود و مهم‌تر از همه، توصیفات بی‌اندازه و پرداختن به جزئیاتی مربوط به مسیر سفرهای مورسو، حجم زیادی از فضای رمان را به خودش اختصاص می‌دهد و قصه و ایده‌ی خوب اولیه را در خودش گم می‌کند. بیشتر این جزئیات یا تعدادی از شخصیت‌های فرعی -به‌ویژه زنانی که حضوری تیپیک و گذری دارند، به‌جز مارت- را به سادگی می‌توان خط زد و حذف کرد و خلاصه‌ای از آن‌ها را در ویرایش نهایی نوشت. اما این‌ها وقتی نقد محسوب می‌شوند که مرگ خوش را بدون‌توجه به تاریخچه‌ای که پشتش است بررسی کنیم. اگر موقع بررسی، این دیدگاه را داشته باشیم که این رمان صرفاً یک چرک‌نویس است که مولف به‌شخصه آن را برای انتشار مناسب نمی‌دانسته، می‌توانیم این ایرادات و ناهماهنگی‌های ساختاری در متن کتاب را بپذیریم.

اگر کامو زنده بود

از لحاظ نثر و ترجمه، کاری که احسان لامع با مرگ خوش انجام داده قابل‌ستایش است و محصول نهایی، یک اثر خواندنی و روان از آب درآمده. اما من فکر می‌کنم می‌شد با وسواس و سختگیری بیشتر، برخی جمله‌بندی‌ها را تمیزتر از آب درآورد یا ایرادات کوچکی چون دوگانگی زبان معیار و محاوره در تعدادی از گفتگوها را از بین برد. درباره‌ی مرگ خوش، بسیار نوشته‌اند. اغلب نقدها هم منفی است و این رمان کوچک ۱۴۴ صفحه‌ای را، با همتای تکمیل‌شده‌ی خودش مقایسه کرده‌اند. رمان مرده، ایده‌ی سقط‌شده، خاطره‌نویسی به شیوه‌ی کامو و غیره، صفت‌هایی است که در جاهای مختلف، به مرگ خوش نسبت داده‌اند. شاید بهتر است تلاش کنیم مرگ خوش را باوجود همه‌ی ایرادات وارده -به‌خصوص در مقایسه با آثار پخته‌تر کامو- به‌عنوان یک اثر مستقل بررسی کنیم؛ اثری که شاید قرار بوده فقط چرک‌نویس شخصی توی کشوی میز یک نویسنده باشد و بس، اما سرنوشت راهش را به سمت ماشین چاپ و بعد هم کتابخانه‌های ما باز کرده. متاسفانه هنوز امکان ارتباط با دنیای مردگان وجود ندارد تا بتوانیم از آقای کامو بپرسیم خودش نسبت به انتشار مرگ خوش چه احساسی دارد، پس شاید بهتر باشد تا فراهم شدن این امکان، مرگ خوش را با نگاهی مهربان‌تر معرفی و نقد کنیم!

برای شناخت بیشتر نسبت به آلبر کامو، مطالب نقد و بررسی کتاب‌های بیگانه و افسانه‌ی سیزیف را در مجله‌ی کتابچی مطالعه کنید.

دسته بندی شده در: