لیست چاپهای دیگر
(۲۷)معرفی و بررسی کتاب بیگانه
«بیگانه» آخرین بخش از سهگانهٔ فیلسوف و ادیب بزرگ فرانسه –الجزیره، آلبر کامو است؛ رمانی که مثل دو برادر دیگرش به پوچی تعلق دارد و به نیستی تقدیم میشود. کامو ۴ سال پس از نمایشنامهٔ «کالیگولا»، دو قسمت دیگر مجموعهاش را -هردو در سال ۱۹۴۲- به اتمام رساند؛ مقالهٔ «افسانهٔ سیزیف» در ژانر غیرداستانی و «بیگانه» در قالب رمان. اما باوجود شایستگیهای دو اثر دیگر، بیگانه به اقبال ویژهای دست پیدا کرد؛ اثری که نویسندهاش را به یکی از سردمداران اگزیستانسیالیسم تبدیل کرد و پانزده سال پس از انتشار، او را به مقام اولین آفریقایی برندهٔ نوبل ادبیات، و دومین برندهٔ جوان این جایزه، رساند. هرچند کامو هرگز به برچسبپذیری عادت نداشت و خودش را حامی مکتب و ایدئولوژی ثابت و ویژهای نمیدانست؛ و جدایی خود از اگزیستانسیالیسم را توسط ژان پل سارتر هم تاییدشده فرض میکرد. رمان بیگانه داستان مردی را بازگو میکند که از رنج پوچی بین او و اقشار دیگر جامعه فاصلهٔ زیادی را رقم زده؛ خلائی که از موضوع مرگ مادرش شروع میشود، ازدواجی توخالی را برایش رقم میزند و در آخر باعث میشود که خط قرمزهای اخلاقی انسانی را هم رد کند. این کتاب در سال ۱۹۶۷ منبع الهام فیلمی به همین نام به کارگردانی لوکینو ویسکونتی شد. در ایران علیاصغر خبرهزاده اولین بار این کتاب را در سال ۱۳۲۸ به فارسی ترجمه کرد و در نسخهٔ منتشرشده توسط نشر ماهی، بازگردانی خشایار دیهیمی را میخوانیم.
موضوع و داستان رمان بیگانه
اولین بخشهای داستان، با خبر فوت مادر مورسو شروع میشود؛ شخصیت اول داستان. مردی رو به میانسالی که در الجزیره تنها زندگی میکند و احساسات مُردهای که نسبت به مرگ مادرش دارد، اولین تلنگری است که خاص بودن شخصیت را به رخ مخاطب میکشد. اما او ابایی از بیان احساسات واقعیاش ندارد و حتی در خاکسپاری، خودش هم با دیگران تعجب میکند که چرا حتی نمیخواهد برای بار آخر صورت مادرش را از داخل تابوت ببیند. همزمان با شکلگیری شخصیت، کامو فضاسازی را با لحنی شاعرانه و اندیشهٔ محکمی که دارد آغاز میکند و مورسو را تکهیخی در برابر آفتاب سوزان الجزیره تصویر میکند. جالب اینکه کامو هیچ نشانی از نفرت به مادرش را برای مخاطب رو نمیکند؛ در وجود او تنها بیتفاوتی است که موج میزند. بنابراین عزاداری هم برای او معنایی ندارد و فردای روز مرگ مادرش، مورسو با زنی به نام ماری کاردونا آشنا و همبستر میشود. از سمت دیگر، رابطهٔ مورسو با همسایگانش نشاندهندهٔ ابعاد دیگری از شخصیت او است؛ ریموند سینتی شخصیتی از این همسایهها است که مورسو بیاختیار وارد روابط او معشوقهاش میشود و این تعامل، پای مورسو را به ارتکاب یک قتل باز میکند. شخصیت مورسو آنقدر در پوچی غوطهور است که هیچچیز برایش اهمیت ندارد؛ طرز فکری که خود آلبر کامو در زندگی از آن پیروی میکرد و کتاب «افسانهٔ سیزیف» را برای شفافتر کردن این دیدگاه نگارش کرد. در زمان وقوع داستان، الجزایر هنوز جزئی از مستعمرات فرانسه است و این بیوطنی، نمادی از بیگانگی هویتی مورسو میشود. مردی که حتی پس از کشیده شدن به دادگاه نیازی به تلاش برای رهایی از محکومیت نمیبیند و نه برای ارائهٔ ادلّه، بلکه صرفاً برای بیان دیدگاهها، انگیزهٔ قتل را در قالبی فلسفی بیان میکند. بخشی از استقبال عمومی که از بیگانه شد، به یادداشت ژان پل سارتر بر این رمان و در آستانهٔ انتشارش برمیگردد. علاوهبر این، خود کامو در جملهای شخصیت مورسو را با این تعریف که «انسانی است که نمیخواهد وارد بازی جامعه شود؛ بنابراین محکوم میشود. » برای خوانندگان شفافتر میکند. برای درکی کاملتر از کتابی با مفاهیم فلسفی به این عمق و گستردگی، که دههها است مخاطبان فلسفه و ادبیات را مسحور خود کرده، به مطالعات زیادی نیازمندیم؛ اما در مطلبی تحلیلی بخشهایی از پشتوانهٔ فکری کتاب را در مطلب «بیگانه؛ متعلق به پوچی، متعهد به بیهودگی» بررسی کردهایم که میتوانید در وبلاگ کتابچی مطالعه کنید.
آلبر کامو؛ زندگی، شخصیت و آثار
در گورستان لومارینِ فرانسه، مقبرهٔ کوچکی را با سنگ قبری میبینیم که این فیلسوف و ادیب فرانسوی در آن آرام گرفتهاست: ۱۹۱۳ تا ۱۹۶۰. دومین سال زندگی کامو با شروع جنگ جهانی اول مصادف شد و بعد از کشتهشدن پدرش در جنگ، که خودِ او با طنزی تلخ او را یک «شهید» مینامد، بار مخارج مادی و معنوی زندگی آلبر و برادرش لوسین، به گردن مادر افتاد. بهدلیل همین دورانی که در فقر گذشت و مادری که گردانندهٔ خانواده بود، رابطهٔ آلبر با مادرش اهمیت زیادی در زندگی و افکار او پیدا کرد. چنانکه در رمان بیگانه هم در قالب شخصیت اصلی، نه از روی بیتفاوتی؛ که با رویکردی تاسفبار و غمانگیز، کامو حتی تلاشهای مادرش را برای یاریرساندن و نجات او از منجلاب فلسفیاش، ناکافی و بیتاثیر میداند. حتی زمانی که به شهرت رسیده بود و به جایزهٔ نوبل دست پیدا کرد، تاثیرات فقر در احساسات و روان او پایدار بود و هنوز یک زندگی بیتجمل و اجتماعگریز را ترجیح میداد. در دوران جوانی با پیوستن به حزب کمونیست، شروع به نوشتن مطالب و مقالات سیاسی، همچنین تدریس زبان انگلیسی و اسپانیولی کرد. او شخصیت استقلالطلب و بیپروایی داشت و این اخلاقها به مذاق افراد بالادستتر از خودش خوش نیامد؛ بنابراین از حزب کمونیست هم اخراج شد. در این زمان تمرکزش را روی نوشتن در جراید گذاشت و با انتشار مقالاتی از قبیل بررسی کتاب تهوع سارتر و نقدی بر اندیشهٔ اجتماعی دربارهٔ فقر و فقیرنشینها، تجربیات مهمی را در شناخت افکار شخصی و عمومی مردمش کسب کرد. با شروع جنگ جهانی دوم بیماری سل بار دیگر سد راهش شد و ورودش را به ارتش غیرممکن کرد؛ اما کامو یکجا ننشست و رسالت فرهنگی خودش را به تبلیغات منفی علیه حزب نازی معطوف کرد. زندگی عاشقانهٔ کامو در سه مرحله خلاصه میشود: اول ازدواجی ناموفق که منجر به خیانت شد، دوم رابطهای عاشقانه که به تولد دو فرزند انجامید اما هرگز رسمی نشد، و سوم دلبستگی مخفیانه به یک هنرپیشهٔ تئاتر. دوران نویسندگی حرفهای کامو با اولین کتابش در سال ۱۹۳۸ با نمایشنامهٔ کالیگولا آغاز شد و حتی زمانی که در یک سانحهٔ رانندگی کشته شد، مرگ شاعرانهای برایش رقم خورد؛ آخرین رمانی که کامو در دست تالیف داشت «نخستین مرد» نام دارد که شاید با اتمام آن شاهکاری مثل سهگانهاش رقم میخورد. برای جزئیات بیشتر دربارهٔ زندگی او به مطلب «آشنایی با زندگی و آثار آلبر کامو» در وبلاگ کتابچی مراجعه نمایید.
ترجمهٔ رمان بیگانه در ایران
در این هشت دههای که از انتشار رمان بیگانه میگذرد، در تمام جهان با استقبال زیادی مواجه شدهاست؛ ما هم در ایران باتوجه به بستر زبان فارسی و پیشینهٔ ادبی فرهنگمان، مترجمین زیادی را در حوزهٔ اکثر زبانهای مطرح دنیا داریم. مترجمهایی که گاهی از زبان مبدا بهطور مستقیم و گاه ترجمهای -مثلاً انگلیسی- از آن را به فارسی بازگردانی میکنند؛ طبیعی است که هرکدام از این روشها، نظر به سبک کار و تسلط مترجم بر دو زبان، نتایج متفاوتی را درپی خواهد داشت. بیگانه در ایران یازده بار ترجمه شده؛ همانطور که گفتیم ترجمهٔ خبرهزاده اولینِ آنها است که با تصحیح و ویراست جلال آل احمد، به نثری روان و قابل فهم تبدیل شدهاست. عباراتی که در فرانسوی شاید معادلی در فارسی نداشتهاند، مواردی بودند که با کمک یک ادیبِ قلمبهدست، بهشکل واژههایی ترکیبی و بعضاً تازه درآمدهاند. در ترجمههای دیگر این اثر و با فاصلهٔ زمانی کوتاه، دو مترجم برجستهٔ دیگر یعنی خشایار دیهیمی و لیلی گلستان بیگانه را به فارسی ترجمه کردند؛ در این بین ترجمهٔ گلستان از روی متن فرانسوی انجام شده و گیرایی خاص خودش را دارد، و ترجمهٔ دیهیمی با توجه به تسلطی که بر فلسفه دارد، فضای فکری اثر را بهتر برای خوانندهٔ ایرانی خلق میکند. در مطلب «بررسی ترجمههای مختلف کتاب بیگانه اثر آلبر کامو» در وبلاگ کتابچی به بررسی دقیقتر این ترجمه، و دیگر بازگردانیهایی که از این اثر انجام شده، پرداختهایم.
جملاتی از کتاب بیگانه
- من خودم را در برابر بیتفاوتی مُلایم دنیا رها کردم.
- برای من وقت خیلی کمی باقی ماندهبود و نمیخواستم آن را برای «خدا» از دست بدهم.
- از آنجایی که همهٔ ما بالاخره میمیریم، بدیهی است که کِی و چگونهاش اهمیتی ندارد.
- اگر قرار است اتفاقی برای من بیفتد، میخواهم آنجا باشم!
- هیچوقت شاد نخواهی بود اگر برای پیدا کردن محتوای شادی به جستجو ادامه دهی؛ اگر دنبال پیدا کردن معنای زندگی هستی، هرگز زندگی نخواهی کرد.
- در اعماق زمستان سرانجام آموختم، که در اعماق وجودم تابستانی شکستناپذیر آرمیده است.
- شاید مطمئن نبودهباشم که چهچیزی در زندگی مرا جذب کرد، ولی مطلقاً مطمئن بودم که چهچیز نکرد.
- خوبی و بدی هست، والا و پست هست، عادل و ناعادل هست. قسم میخورم که هیچکدام از آنها هرگز تغییری نخواهد کرد.
- نمیدانم آیا معنایی برای ارتقای این جهان هست یا نه، اما این را میدانم که توانایی شناخت آن را ندارم و در حال حاضر این برایم شدنی نیست.
- من تا ابد با خودم غریبه خواهم بود.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | بیگانه |
---|---|
ژانر | کلاسیک، داستانی، فلسفه |
تعداد صفحه | ۱۷۶ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۷۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۰۵۹۱۴۹ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
بیگانه آخرین بخش از سهگانهٔ فیلسوف و ادیب بزرگ فرانسه –الجزایری، آلبر کامو است؛ کامو ۴ سال پس از نمایشنامهٔ کالیگولا، دو قسمت دیگر مجموعهاش را در سال ۱۹۴۲ به اتمام رساند؛ مقالهٔ افسانهٔ سیزی در ژانر غیرداستانی و بیگانه در قالب رمان؛ اما با وجود شایستگیهای دو اثر دیگر، بیگانه به اقبال ویژهای دست پیدا کرد؛ اثری که نویسندهاش را به یکی از سردمداران اگزیستانسیالیسم تبدیل کرد و او را به مقام اولین آفریقایی برندهٔ نوبل ادبیات رساند. هرچند کامو هرگز به برچسبپذیری عادت نداشت و خودش را حامی مکتب و ایدئولوژی ثابت و ویژهای نمیدانست؛ رمان بیگانه داستان مردی به نام مورسو را بازگو میکند که رنج پوچی بین او و جامعه فاصلهٔ زیادی قرار داده؛ خلائی که از موضوع مرگ مادرش شروع میشود، ازدواجی توخالی را برایش رقم میزند و در آخر باعث میشود که خط قرمزهای اخلاقی انسانی را هم رد کند. کتاب بیگانهٔ کامو نمایی واضح و گویا از ادبیات مکتب ابزورد یا پوچانگارانه است. مورسو که حتی در ابتدای داستان در مراسم تدفین مادرش هم احساسی بر او چیره نمیشود و در ادامه به شکلی کاملاً بیتفاوت با دنیا و معادلات آن در کشمکش است. در ادامهٔ راه این بیتفاوتی حتی به ارتکاب قتل هم منجر میشود. مورسو حتی در دادگاه هم تلاشی برای دفاع از خودش نمیکند و صرفاً به بیان عقاید و دیدگاهش به صورتی فلسفی میپردازد. خود کامو در جملهای شخصیت مورسو را با این تعریف که «انسانی است که نمیخواهد وارد بازی جامعه شود؛ بنابراین محکوم میشود.» معرفی میکند. خواندن این کتاب به تمام علاقهمندان به فلسفهٔ هستیگرایانه یا اگزیستانسیالیم پیشنهاد میشود. کتابی که بیگانگی انسان در این جهان را به شکلی زیبا و شاعرانه و با قلمی شگفتانگیز به تصویر میکشد.