اسطوره سیزیف
نیلوفر
آلبر کامو
مهستی بحرینی
لیست چاپهای دیگر
(۳)معرفی و بررسی کتاب اسطوره سیزیف
زندگی از نگاه آلبر کامو در کتاب اسطورهٔ سیزیف
آلبر کامو در سال ۱۹۴۲ افسانه سیزیفوس را به زبان فرانسوی منتشر کرد که اولین بار توسط جاست اوبراین در سال ۱۹۵۵ به انگلیسی ترجمه شد. اسطورهٔ سیزیف در ایران توسط نشر نیلوفر و به ترجمهٔ مهستی بحرینی به چاپ رسیده است. این کتاب یک مقالهٔ فلسفی در چهار بخش است: «یک استدلال پوچ»، «انسان پوچ»، «آفرینش پوچ» و «اسطورهٔ سیزیف». کامو با استفاده از افسانهٔ سیزیف، استدلال میکند که زندگی بر اساس تصمیم خدایان شکل نگرفته و هر عملی که تحت عنوان «پوچی» و «بیهودگی» صورت میگیرد نیز میتواند باعث خوشبختی و سعادت انسان شود. استدلال او میگوید که انسان میتواند واقعیت را در مورد بیمعنی بودن زندگی یا پوچ بودن آن بیاموزد و علی رغم این واقعیت، همچنان زندگی شاد، شجاعانه و پر از اجر و موفقیت را دنبال کند. کسی که با وجود ناامیدی از وضعیت خود شجاعانه زندگی میکند، همان چیزی است که کامو در این اثر تحت عنوان یک قهرمان پوچ تعریف میکند. اما قبل از آنکه بخواهیم سراغ معرفی کامل این اثر برویم، بیایید کمی با آلبرکامو آشنا شویم.
آلبر کامو
آلبر کامو نویسنده، روزنامهنگار و فیلسوف فرانسوی است که در سال ۱۹۱۳ به دنیا آمد و در سال ۱۹۶۰ طی یک سانحهٔ تصادف چشم از جهان فرو بست. او در حقیقت برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبی است و در آثار خود، به بررسی مشکل موجودیت و ماهیت انسان و زندگی میپردازد. معمولا آلبر کامو را به عنوان یکی از اگیستانسیالیستهای بزرگ ادبی میشناسند، ولی او این را رد میکند و میگوید که سبک نوشتاریاش، در حقیقت پوچگرایی یا نهیلیسم است. آثار او به سه دستهٔ رمان، نمایشنامه و مقالههای غیر داستانی تقسیم میشوند. از رمانهای او میتوان به بیگانه، طاعون، سقوط و آدم اول اشاره کرد. از نمایشنامههای او میتوان به مرثیهای برای راهبه، کالیگولا، سوءتفاهم، دادگستران، حکومت نظامی و تسخیر شدگان اشاره کرد. از آثار غیر داستانی او نیز میتوان به اسطورهٔ سیزیف، افسانهٔ قرون و تحلیلی از افکار کافکا و انسان طاغی… اشاره کرد.
آلبر کامو با اسطورهٔ سیزیف، حماسه میآفریند
کتاب «اسطورهٔ سیزیف» در واقع مقالهای جنجالی است که مفاهیم اگزیستانسیالیستی را به کمک افسانهای قدیمی و یونانی به نام «سیزیف» شرح میدهد. این افسانه راجع به مردی به نام سیزیف است که عطش پایان ناپذیری نسبت به خرد و دانش دارد، پس اسرار خدایان را میدزدد و به همین دلیل مجازات میشود. مجازات او این است که سنگی را هر روز بارها و بارها به نوک قلهٔ کوه برساند و سپس آن را به پایین رها کند. این افسانه به شکلهای متفاوتی بیان شده و درسهای اخلاقی مختلفی را برای مخاطب مطرح میکند، ولی استدلال آلبر کامو کاملا متفاوت است. از نظر او، زمانی که سیزیف سنگ را به نوک قله میرساند، لحظهای از اینکه مجازاتش به پایان رسیده خوشحال میشود و سپس سنگ به پایین سقوط میکند. این خوشحالی لحظهای، همان سعادتی است که این زندگی پوچ و کارهای پوچی که در آن انجام میدهیم، انتظار ما را میکشد.
کامو میگوید: «هیچ آفتابی بدون سایه وجود ندارد و شناختن شب ضروری است». این سخن او شباهت زیادی به گفتههای «ژاک دریدا»، دارد. او که یک پساساختارگرا است، معتقد بود که هرچیزی الزاما همان چیزی نیست که برای ما شرح شده است. اگر روز به شب اولویت دارد، دلیل نمیشود که شب را نادیده بگیریم. روز بدون شب هیچ معنایی ندارد ولی این دلیل نمیشود که شب هم به روز اولویت داشته باشد.
کامو با استدلال خودش از اسطورهٔ سیزیف، شاید این نکته را تایید کند که پذیرش یک رنج غیر منطقی، حتی پوچ، به عنوان بخشی از تجربهٔ بشری بسیار مهم است. او میافزاید که سیزیف «با وفاداری در مقابل خدایان به مقاومت و مبارزه میپردازد». او برای درک بهتر از وضعیت سیزیف، وضعیت کارگرانی را توضیح میدهد که هر روز برای انجام کاری عبث و بیهوده به سرکار میروند و وقتی که به اتمام میرسد، خوشحالی اندکی را تجربه میکنند و از فردای آن روز، آن کار را مجددا ادامه میدهند.
پوچی و خودکشی
کامو مقالهٔ خود را با یک ادعای جسورانه باز میکند: «فقط یک مسئلهٔ جدی فلسفی در دنیا وجود دارد و آن خودکشی است». البته در نگاه اول شاید تصور کنید که او شما را به خودکشی دعوت میکند، ولی اصل نظر کامو، خلاف این را نشان میدهد. کامو در نهایت خودکشی را به عنوان یک عمل منطقی رد میکند، او این عمل انسان را نقد میکند و به او یاد میدهد که در عوض باید پوچی خود، زندگی و هدف آن را بپذیرد و در کنار آن، دنبال آرزوهای پوچ خودش باشد. به عبارتی، او سعی دارد «الکی خوش» بودن را هم به نوعی تبلیغ کند.
رد شفافیت زندگی
به عقیدهٔ کامو، هیچ چیز این دنیا شفاف و واضح نیست. انسان اگر به دنبال جوابی برای موجودیت خود باشد، باید آن را در مفاهیم دینی جستجو کند. ولی مفاهیم دینی و مذهبی، خود موضوعاتی عبث و بیهوده هستند که میتوانند جوابهایی سطحی را به انسان بدهند. او میگوید انسان با پذیرش عبث بودن و پوچ بودن و مبهم بودن این زندگی میتواند سرنوشتش را از خدایان پس بگیرد و خودش آن را رقم بزند.
این حالت پوچ است، اگر قرار باشد در آن زندگی کنیم. من میدانم که روح و دنیا که هر کدام بر دیگری تکیه دارد و در عین حال از یکدیگر متمایزند بر چه اساسی استوار هستند. من پی آیین زندگی بر مبنای این حالت هستم و آنچه به من پیشنهاد میشود نادیده انگاشتن اساس آن است. اما نادیده انگاشتن برای من به معنای چشم پوشی است. من بر آنم که دریابم آنچه موجب چنین شرایطی برای خودم میشود چیست و گر چه میدانم این شرایط، تیرگی و بیخبری است، اما میگویند همین بیخبری و تیرگی است که همه چیز را شفاف و روشن میکند.
قهرمان پوچ زندگی خود باشید
کامو در بخشی از مقاله خود بیان میکند که برخی از فلاسفه سعی میکنند ابهام و پوچ بودن این زندگی را منطقی جلوه داده و خدا را جایگزین این پوچی کنند. او در این بخش توصیه میکند که شما باید به یک سطح از نارضایتی آگاهانه برسید و خود را «قهرمان پوچ» زندگی خودتان بدانید. تنها در این صورت است که خوشبخت و خوشحال خواهید شد. در حقیقت، به عقیدهٔ او، انسان همواره در زندگی دنبال اهداف پوچ میگردد. مثل یک نابینا که هنوز مشتاق دیدن کسی است ولی این اشتیاق او را امیدوار میکند.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | اسطوره سیزیف |
---|---|
ژانر | فلسفه، غیرداستانی، کلاسیک |
تعداد صفحه | ۱۷۵ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۰۲ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۴۴۸۵۰۳۹ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
معنای زندگی همواره پرسش اصلی زندگی بشر بوده و است، پرسشی که تا کنون هیچ پاسخ قطعی برای آن یافت نشده است. این زندگی پر از سختی و زشتی و پلیدی است اما اندک لذتی در آن وجود دارد که میل به زندگی را برای انسان حفظ میکند. موضوعی که در کتاب اسطوره سیزیف کتابی اثر آلبر کامو نویسنده، روزنامهنگار و فیلسوف فرانسوی به آن پرداخته شده. اما اسطورهٔ سیزیف چیست؟ اگر به داستانها و افسانهها و خدایان رومی علاقهمند باشید به خوبی معنای اسطوره سیزیف را میدانید. سیزیف مردی در افسانههای رومی است که عطش وصفناپذیری نسبت به خرد و دانش دارد و همین باعث میشود تا اسرار خدایان در بدزد. خدایان او را مجازات میکنند و مجازاتش این است که سنگی را به بالای قلهٔ کوهی ببرد و وقتی به نوک قله رسید از بالا رهایش کند و تمام مدت همین کار را انجام دهد. شاید بنظرتان کار عبث و بیهودهای بیاید و مجازات خیلی بزرگی باشد اما کامو دید کاملا متفاوتی دارد. از نظر او زمانی که سیزیف سنگ را به بالای قله میرساند مجازات او تمام شده و او از این موضوع خوشحال است تا زمانی که سنگ دوباره سقوط کند و به پایین کوه برود. این دقیقا همان سعادت زندگی است، تجربهای شیرین در بین تمام پوچی دنیا.