چارلز بوکوفسکی (Charles Bukowski)
نویسنده و شاعر بزرگ آمریکایی
تنها یک مریضی کافی بود تا از چارلز بوکوفسکی، یک شاعر و نویسندهٔ بزرگ آمریکایی بسازد. یک خونریزی داخلی شدید که باعث شد ۹ روز تمام را در بستر مرگ و بیماری در بیمارستان سپری کند و زندگی او را رقم بزند.
چارلز بوکوفسکی، اندکی پس از جنگ جهانی اول، در آلمان و از مادری آلمانی و پدری آمریکایی متولد شد. او فقط دو سال داشت که به همراه پدر و مادرش از طریق کشتی به آمریکا رفته و در لس آنجلس، در نزدیکی پدربزرگ و مادربزرگش سکونت کرد. اندکی پس از آنکه آمریکا به جنگ جهانی دوم ملحق شد، بوکوفسکی لس آنجلس را ترک کرد و سفر خود به سایر شهرها را آغاز کرد. او بیشتر وقت خود را در فیلادلفیا و نیواورلئان سپری کرد. البته در سال ۱۹۴۷ به لس آنجلس بازگشت و در آنجا تا آخر عمر زندگی کرد.
چاپ اولین اثر در ۲۴ سالگی
او فقط ۲۴ سال داشت که اولین اثرش با عنوان«در جاده» در مجلهٔ داستان منتشر شد. آن زمان بوکوفسکی هنوز آن رمان نویس مشهوری که میشناختیم نبود. بلکه نویسندهٔ داستان کوتاه بود که معمولا و غالبا شعر مینوشت. اما یک دهه بعد، یعنی در سال ۱۹۵۴، وقتی بیماری خطرناکی را از سر گذراند، شعرهای بیشتری نوشت. در حقیقت، سرعتی باورنکردنی در سرودن اشعار مختلف پیدا کرد که او را به یکی از بزرگترین شاعران قرن بیستم آمریکا تبدیل کرد. البته آن بیماری باعث نشد که چارلز یک قدرت ماورایی در سرودن شعر پیدا کند. بلکه در روح و ارادهٔ باطنی او یک تغییر بزرگ به وجود آمد.
البته بوکوفسکی را بیشتر به خاطر رمانهایش میشناسند. برای مثال میتوان به اداره پست، هزار پیشه، زن و ساندویچ ژامبون اشاره کرد. شاید حتی این اولین باری باشد که راجع به مهارت بالای او در سرودن شعر، مطلبی میخوانید. اما جالب است بدانید که با وجود رمانهای بینظیرش، او همچنان به نوشتن شعر و داستان کوتاه ادامه داد. در حقیقت او تا سال ۱۹۹۴، یعنی تا وقتی که فوت کند، حدود ۵۳۰۰ شعر و داستان کوتاه نوشت. اگر تصور میکنید که نوشتن داستان کوتاه کار سادهای است، پس راجع به این ژانر ادبی اطلاعات زیادی ندارید. البته این نکته را نیز یادآور شویم که اکثر این اشعار و داستانهای کوتاه که در دههٔ چهل، پنجاه و شصت میلادی نوشته شده بودند، متعاقبا یا گم شدند یا هیچوقت پیدا نشدند! شاید هم همانطور که خودش در کتاب «ساندویچ ژامبون» مینویسد، پدرش آنها را به دست باد و جوی آب سپرده است! اگرچه ساندویچ ژامبون را نمیتوان صد در صد زندگینامهٔ بوکوفسکی دانست. ولی نیمی از آن برگرفته از زندگی شخصی خود او است.
اقتباسهای سینمایی بر اساس آثار بوکوفسکی
اکثر کتابهای بوکوفسکی آنقدر جذاب و فوقالعاده هستند که در صنعت فیلمسازی از آنها استفاده شده است. اما او به این اکتفا نکرد و در سال ۱۹۷۹، شروع به نوشتن فیلمنامهای با عنوان Barfly کرد. پس از سالها تأخیر و کشمکش، سرانجام فیلم آن توسط باربت شرودر و با بازی میکی رورک و فی دناوی در نقشهای اصلی ساخته شد. بوکوفسکی در رمان کمدی خود به نام «هالیوود»، راجع به این تجربه صحبت کرده است. اگرچه این رمان نسبت به سایر آثار او، آنچنان که باید و شاید تقدیر نشده و در حق آن، بیانصافیهایی صورت گرفته است. در همان سال، یعنی ۱۹۸۷، بر اساس داستانهای کوتاه بوکوفسکی، یک فیلم بلژیکی به نام «عشق دیوانه» منتشر شد. از دیگر اقتباسهای سینمایی میتوان به فیلم ایتالیایی «قصههای جنون معمولی» با بازی بن گازارا و فیلم «هزارپیشه» با بازی مت دیلون اشاره کرد.
پس از مرگ بوکوفسکی
پس از مرگ بوکوفسکی در سال ۱۹۹۴، نشریهٔ Black Sparrow سالی یک بار مجموعه اشعار جدید او را منتشر میکند. ولی این اشعار دستخوش تغییر شدهاند. البته به سختی میتوان نام آنها را «دستخوش» گذاشت، چون ارزش ادبی آنها تا حد زیادی پایین آمده است. با نگاه سادهای به دستنوشتههای اصلی بوکوفسکی میتوان به این نتیجه رسید که «ویراستار» چه بلایی سر متن آورده است. اما امروزه تلاش بر این است که نسخهٔ اصلی پیدا و جمعآوری شود. ما نیز به امید روزی هستیم که اشعار او در نسخهٔ اصلی و محتوای اورجینال، به انتشار برسد و بتوانیم از نوشتهها و اشعارش، لذت ببریم. البته اگر شما از خواندن رمانها و اشعاری با پایان خوش لذت میبرید، پس باید از آثار واقعبینانه و طبیعتگرای بوکوفسکی، دوری کنید.