چرا کار می‌کنیم؟

اگر فکر کنی بیکاری‌ات خواست خداست چه می‌کنی؟ دعا. اگر باور داشته باشی که به خاطر بی‌کفایتی خودت بیکار مانده‌ای چطور؟ از خودت ناامید می‌شوی. اگر گمان کنی که بیکاریِ تو نتیجهٔ ظلم دیگران است؟ برمی‌خیزی و شورش می‌کنی. این همان نقشی است که ایده‌ها و نگرش‌ها در شکل‌گیری ما انسان‌ها بازی می‌کنند و بری شوارتز با نام فناوری اندیشه از آن یاد می‌کند. فناوری‌های اشیا اگر مفید نباشد بعد از مدتی خودبه‌خود از بین می‌روند، اما فناوری‌های اندیشه می‌توانند کاملاً غلط باشند و با این حال تمام زندگی انسان را فرا بگیرند و طبیعت او را تغییر دهند. با این تفاسیر، ایده‌ها و نگرش‌های مدرن با کار چه کرده‌اند؟ کاری که می‌تواند منشأ لذت، آرامش و البته آسایش باشد تبدیل شده است به مجموعه‌ای از اقدامات بی‌روح و کسل‌کننده که کارگر را از خودِ واقعی‌اش خالی می‌کنند. تغییر نگرش ما نسبت به کار می‌تواند زندگی افراد  بسیاری را تغییر دهد. این «کار» می‌تواند منشأ رضایت و اعتلای آن‌ها باشد. چگونه؟ همه چیز از دانستن یک نکته شروع می‌شود: چرا کار می‌کنیم؟